9 - 11 - 2017
خانواده و مدرسه متهم ردیف اول
ریحانه جولایی- بیشتر مواقع خبر کوتاه است. مردی از بالای پل عابر خود را پرت کرد. زنی بعد از آزار شوهرش از خانه فرار کرد و خود را زیر قطار مترو انداخت. چند سالی میشود بیش از پیش با آمار بالای مرگهای خودخواسته مواجه هستیم. فیلمهای لحظه مرگ و جان دادن انسانها را در تلفنهای هوشمند خودمان جابهجا میکنیم و تنها کاری که از دستمان برمیآید سر تکان دادن و تاسف خوردن است. اگرچه خودکشی یک اقدام فردی است اما همه به این معتقدند که میتواند تهدیدی برای سلامت عمومی جامعه تلقی شود و واقعیت دردناکی که ورای این امر نهفته است، ضربهای اساسی بر خانواده و جامعه وارد میکند.
این سالها در کنار خودکشیهایی که بارها درباره آنها شنیدهایم و خواندهایم با پدیدهای روبهرو هستیم که دانشآموزان با سنهای عموما پایین را درگیر خود کرده است. سال ۹۵ با حجم بالا و شوکهکنندهای از مرگهای خودخواسته دانشآموزان مواجه بودیم. ۱۷ مرگ در یک سال چیزی نبود که توجه کسی را جلب نکند و وزارت آموزشوپرورش هم بارها با صدور بیانیه به پیگیری این موضوع پرداخت. نکته قابل توجه در مورد این مساله اقدام به خودکشی برای موارد بسیار کوچک و پیش پا افتاده است. مثلا پسر ۱۴ سالهای که تنها به خاطر نمره پایین ریاضی اقدام به خودکشی کرده، دانشآموز پنجم دبستانی که با روسری خودش را از میله بارفیکس حلق آویز میکند یا حتی دانشآموزی که دو روز بعد از دیدن یک فیلم جلوی آیینه خود را دار میزند، همه از نمونههای خودکشیهای اعلام شده در سال ۹۵ بود که تا امروز هیچ جواب قانعکنندهای به این موارد داده نشده است.
اواخر مهرماه خبری مبنی بر خودکشی دو دختر نوجوان از پلی در شهر اصفهان منتشر شد. از ابتدای انتشار خبر، اخبار متناقضی ارائه شد. پلیس اصفهان مرگ دو دختر را چالش مرحله نهایی بازی «نهنگ آبی» عنوان کرد و اورژانس اجتماعی صددرصد از خودکشی دختران به دلایل شخصی خبر داد و در نهایت بعد از حذف احتمال چالش نهنگ آبی به اصل خودکشی پرداخته شد. حالا بحث داغ این روزها فیلمی است که پس از خودکشی دو دختر اصفهانی از روی پل شهید چمران اصفهان در شبکههای اجتماعی بارها دیده و به اشتراک گذاشته شده است. فیلمی سه دقیقهای که دختران آخرین صحبتهایشان را با خانواده و نزدیکانشان داشتهاند، برخی تحلیلگران علت این امر را بیتوجهی نزدیکان بیان کردند و دلیل این کار را تنبیه افراد نزدیک به خودشان میدانند، اتفاقی که منجر به مرگ یکی و شکستگیهای متعدد دیگری شد.
سوالی که ممکن است برای افراد زیادی ایجاد شده باشد دلیل خودکشیهای گسترده نوجوانان است. برخی ترویج شبکههای اجتماعی را دخیل میدانند و بعضی معتقدند این خودکشیهای گسترده بخشی از جلب توجه بیشتر این نسل است که میتوان به تجمعهای آنان در پاساژهای بزرگ اشاره کرد. دکتر پروین ناظمی، روانشناس در این خصوص به «جهانصنعت» گفت: «اقدام به خودکشی بیشتر در دوره سنی ۱۵ سالگی تا اوایل جوانی رخ میدهد. باید بین خودکشی و نمایش خودکشی تفکیک قائل شویم، عدهای برای اینکه بتوانند کسی را تنبیه کنند و به چیزی که میخواهند برسند این نمایش به خودکشی را راه میاندازند تا در نهایت به خواسته خودشان برسند. گاهی این نمایش موفق است و گاهی هم نیست اما خودکشی واقعی زمانی صورت میگیرد که فرد با هدف و انگیزه برنامهریزی میکند و میپذیرد که باید به زندگی خاتمه دهد. افسردگی از نشانههای خودکشی است، نه به این معنا که اگر برای مدتی شور و شوق به زندگی را از دست دادهایم افسرده شدیم، منظور افسردگی حاد است که همراه با افکار پایان دادن به زندگی همراه میشود.»
ناظمی در ادامه به نداشتن انگیزه نسل جوان اشاره میکند و میگوید: «مساله نسل نوجوان امروز کمی پیچیده است. با نسلی روبهرو هستیم که بیشترشان در ظاهر نه افسردگی حاد و نه انگیزهای برای زندگی کردن دارند. نمونههایی داشتم که میگفتند به ۵۰ سالگی برسم دلیلی ندارد به ادامه زندگی فکر کنم در آن سن یا هرچه بخواهم به دست آوردهام یا اگر به دست نیاورم هم دیگر دلیلی برای ماندن ندارم. این بچهها انرژی زندگی کردن و ساختن و آرزو داشتن هم ندارند. چرا باید یک نسل با تمام امکانات مالی و تکنولوژی این اندازه بیانگیزه باشد؟ چرا بچههای ما آموزشی در رابطه با مهارتهای زندگی نمیبینند و با رسیدن به اولین بنبست برایشان فکر خودکشی پررنگ میشود؟ جواب سوال اینجاست که کودکان فقط حمایت مالی میشوند و در کنار حمایت مالی تحقیر هم میشوند. نوجوان و جوان امروز با آخرین تکنولوژی روز بار میآیند، با برندهای روز جهان آشنا شده و از آنها استفاده میکنند و پول در کیفشان وجود دارد اما خانوادهای ندارند که با آنها حرف بزنند و از آنها مشورت بگیرند. پدر و مادر کار میکنند، حمایت عاطفی و روحی ندارند و تا کوچکترین اتفاقی برای بچه افتاد به عنوان تنبیه از موبایل و امکانات دیگر محرومش میکنند، این یعنی تحقیر و بزرگترین عامل خشم برای کودک میشود.»
او درباره خودکشیهای گسترده نوجوانان در این سنین پایین عنوان کرد: «عدم درک درست از واقعیت هم یکی از دلایل روی آوردن به خودکشی است. نوجوان تحلیل درستی از شرایط ندارد. با اتفاقات همراه میشود و میبیند دوستش در مورد خوب بودن مرگ حرف میزند، راحت شدن از گیر دادنهای مکرر خانواده و بچه به فکر فرو میرود و حالا فقط کافی است یک درگیری بین نوجوان و خانواده اتفاق بیفتد و فکر خودکشی بیش از پیش در ذهن بچه قوی شود. دختری که در راه خودکشی میگوید و میخندد و فیلم از خودش میگیرد حتما یک جایی مشکل اساسی داشته و حتما جایی تحت تاثیر قرار گرفته و باید دید این تاثیر چه بوده که تا این حد برایشان جدی شده است. خانواده و مدرسه باید کمک کنند تا نوجوان به رشد شناختی برسد و راه درست را انتخاب کند. مثالی که میتوانیم در این مورد بزنیم بچههای دهههای ۵۰ و۶۰ است. این نسل با توجه به سختیها و محرومیتهایی که داشتهاند از جمله انقلاب و جنگ تحمیلی، نسل آرام و بیحاشیهتری است چون خانواده و نهاد آموزشوپرورش نقش اساسی در تربیت و شناخت راه درست به بچهها داشتند اما نهاد مدرسه در این سالها برعکس فشار زیادی روی بچهها قرار داده و همین فشار باعث میشود نوجوان حتی با نمرهای پایین احساس گناه کند و از خانواده ترس داشته باشد.»ناظمی از نداشتن اعتمادبهنفس در نسل جدید گفت و تاکید کرد: «بچههای این دوره تمام آزادیها را دارند و به تبع این آزادیها اطلاعاتی هم از محیط دریافت میکنند که برایشان زیاد است. این اطلاعات باعث میشود
اعتماد به نفسشان از بین برود و چون اعتمادبهنفس کم شده تلاش هم برای نوجوان بیاهمیت میشود. این نسل، نسل لذتجویی است. باید برای ایجاد اعتمادبهنفس به بچهها مسوولیت داد و لذت را از طریق مسوولیت به آنها چشاند نه فشار آوردن و از بین بردن انگیزه زندگی کردن.» او در آخر به لزوم تغییر زیرساختها اشاره کرد و اتفاقهای پیشآمده را حاصل اشتباهات زیرساختها و عدم توجه به این موضوع دانست.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد