13 - 01 - 2022
حیای بشر
امیرحسین کاوه*
اوج میگیری!
غرش میکنی!
از سرعت صوت پیشی میگیری!
هدف میگیری! میزنی!
خیابان، کوچه، خانه، مسجد!
تو دستور داری نابود کنی، پس فرو ریز هر آنچه داری!
اما!… صبر کن!… این مستطیل شاد حیاط را نشانه میگیری؟!
هیچ میدانی آنجا دهها کودک با چشمان سیاه سر حال و خندان در پی توپ میدوند؟!
آرامششان را هدف نگیر! بمبهایت را نریز!
چشمهای کودکانهشان دنبال توپ است و مدرسهای که کلاسهایش نباید خالی شوند از غریو شادمانهشان!
غرش تو را نمیشنوند، هدف نگیر…
***
اما هدف گرفتی و بردی حیای بشر را!
چه خوب که کودکانمان صدای بمب را با تشویق گُل، گم کردند… پاره پاره هر کدام چهل سو شدند و به خانه بازنگشتند… با آنکه همچنان طنین فریاد تشویقشان در حیاط مدرسه جا مانده بود.
مدرسه هنوز طنین دارد! شاید من، شاید تو و یا آنکه داوری بینالمللی، بازیشان را تشویق میکرده است!
کودکان سبزهروی، با چفیههای رنگین، بیخبر از پرندگان مزاحم در آسمان آبی و سرعتی که سریعتر از صوت بود، از میانه میدان بازی به سوی دروازههای تمدن امروزی میدویدند که صدای سوت پایان بازی کودکانهشان درآمیخته انفجار بمبهای خوشهای شد!
بمبهای ساخت مدافعان حقوق بشر!
نمیدانم این چه حکمتی است که همیشه ترازوی عدالت با شمشیر تیز، تراز میشود و اگر این شمشیر دست مظلوم نباشد، همواره بر گردنش خواهد بود.
کاش در عصر فرعونها، منجی برسد و ترازوی عدالت را رها کند و مثل عصای موسی، ماری شود و ببلعد جادوی اژدهای زر و زور و تزویر را…
شاید آن هنگام، بشر به حقش برسد و دوباره، آدمِ لایق بهشت شود.
برگرفته از کتاب «ناگفتههای چشم سوم»
*دبیر سابق سندیکای تولیدکنندگان لوله و پروفیل فولادی ایران
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد