حسرتی برای معدن ایران
حسین سلاحورزی، رییس سازمان ملی کارآفرینی ایران
در هفته بزرگداشت معدن، دل هر ایرانی وطندوست از حال و روز این بخش حیاتی به درد میآید. ایران، سرزمینی که گنجینهای از ۶۸نوع ماده معدنی و ذخایری به ارزش ۷۷۰میلیارد دلار در دل خود دارد، میتوانست پیشران اقتصاد و نماد افتخار ملی باشد اما چه شده که این ثروت عظیم به جای پرواز دادن اقتصاد ایران، در سایه سوءمدیریت، تحریمها و همایشهای بیثمر اسیر شده است؟
دولتمردان سالهاست با برگزاری آیینهای پرطمطراق و سخنرانیهای پرشور، از عظمت معدن ایران سخن میگویند اما این گردهماییها در همه این سالها چه دستاوردی داشتهاند؟
جز حسرت برای فرصتهای ازدسترفته، چه به ارمغان آوردهاند؟
تحریمها مانند دیواری بلند، راه معدن ایران را به سوی جهان بستهاند. این محدودیتهای ظالمانه، دسترسی به بازارهای جهانی را دشوار کرده و هزینههای حملونقل و بیمه را سر به فلک کشیدهاند. صادرات بیش از ۱۲میلیارد دلاری بخش معدن در سال گذشته تنها گوشهای از پتانسیل واقعی ایران را نشان داد.
در جهانی که تقاضا برای لیتیوم، نیکل و مس گنجهای نهفته در خاک ایران به دلیل رشد انرژیهای پاک اوج گرفته، ما در انزوای تحمیلی از این فرصت محروم ماندهایم. آیا همه تقصیر را میتوان به گردن تحریمها انداخت؟
خیر! سوءمدیریت داخلی، زخمی کاریتر بر پیکر معدن زده است.
دولتمردان گرانقدر اگر در ۵۰سال گذشته، هر پنج سال تنها یک مشکل کوچک را حل میکردید، امروز معدن ایران در چه جایگاهی بود؟
اگر موانعی مانند ماشینآلات فرسوده که با مصرف سوخت بالا و هزینههای سنگین، بهرهوری را به خاک سیاه نشاندهاند، برطرف شده بود، آیا امروز چنین حسرتی میخوردیم؟
ممنوعیت غیرمنطقی واردات تجهیزات دستدوم با عمر بیش از پنج سال، نوسازی را به رویایی دستنیافتنی بدل کرده و انحصار، قیمتها را نجومی ساخته است. در حالی که کشورهای پیشرو با فناوریهای پیشرفته از هر ذره خاکشان ارزش خلق میکنند، ما در روشهای سنتی گرفتاریم. خامفروشی سنگآهن که به جای تبدیل به فولاد در داخل به جیب دیگران سود میرساند، نتیجه بیبرنامگی شماست. این خامفروشی نهتنها ثروت ملی را هدر داده بلکه فرصتهای شغلی را از جوانان ایرانی ربوده است.
بوروکراسی پیچیده، مجوزهای غیرشفاف و دخالتهای بیجای دولتی مانند زنجیری سنگین معدن را به بند کشیدهاند. محدودیتهای انرژی که در سال گذشته و روزهای اخیر تولید را فلج کرده، نتیجه نبود مدیریت هوشمندانه است. آیا نمیشد با سرمایهگذاری در زیرساختهای انرژی، این بحران را پیشبینی کرد؟
بیتوجهی به محیطزیست و جوامع محلی نیز اعتماد مردم را سلب و پروژههای معدنی را با مقاومتهای اجتماعی روبهرو کرده است.
و اما همایشها و نشستهای پرزرقوبرق! این گردهماییها در همه این سالها چه گرهای از کار معدن گشودهاند؟ سخنرانیهای پرشور بوروکراتها که هر سال در هفته بزرگداشت معدن تکرار میشود، چه تاثیری در بهبود اقتصاد این بخش داشته است؟
اگر به جای شعار و نمایش، هر پنج سال یک مانع کوچک برطرف شده بود- از نوسازی تجهیزات تا توسعه زنجیره ارزش- امروز معدن ایران میتوانست ستون اقتصاد کشور باشد، میتوانست شغل بیافریند، ارزآوری کند و نام ایران را در جهان بلندآوازه سازد. افسوس که این همایشها، جز هزینه و وعدههای توخالی، ثمری نداشتهاند.
حسرت میخوریم برای روزهایی که میتوانستیم با مدیریت درست، معدن را به موتور محرکه اقتصاد بدل کنیم. برای رهایی از این وضعیت، نیاز به عزمی ملی است: سرمایهگذاری در فناوری، شفافیت در مدیریت و گشودن درهای همکاری جهانی. ایران شایسته است که از این ثروت خدادادی برای رفاه مردمش بهره ببرد.
دیگر بس است این همایشهای بیثمر! وقت آن است که عمل کنید، پیش از آنکه حسرت، تنها میراث ما از این گنجینه عظیم باشد.