جانی باید برای جنگیدن باشد
محمدصادق جنان صفت
گردانندگان جمهوری اسلامی و کشور در سالهای تازهسپریشده راهبرد زد و خورد با غرب بهویژه با ایالاتمتحده آمریکا را در پیش گرفته و تا جایی که شهروندان بدانند بر ادامه این راهبرد تا سالهایی نامشخص پافشاری دارند. گردانندگان این سرزمین باور دارند سازش با غرب بهویژه با کشور آمریکا برای ایران و ایرانیان فایدهای ندارد و زد و خورد ادامه دارد تا جمهوری اسلامی اعلام پیروزی کند. حالا دیگر ایرانیان چشماندازی از دوستی و سازگاری دستکم در میانمدت و در روی پرده نمیبینند و باور دارند که باید پیامدهای این راهبرد را قبول کنند. پیامدهای این راهبرد اما چه بوده و در آینده نزدیک چه خواهد بود؟ اگر رودربایستی را کنار نهیم باید قبول کنیم اعمال رژیم تحریمها بر ایران پیامدهای دهشتناکی در عرصههای گوناگون داشته و دارد. مهمترین پیامد در سطح کلان بر ایران از دست دادن میلیاردها دلار درآمد صادرات نفت بوده و هست.
ایرانیان به چشم میبینند حالا که تحریمها شتاب بیشتری گرفته تامین ارز برای کالاهای اساسی و نیز برای مواد اولیه و نهادههای دامی و حتی دارو سخت شده و روزنهها یکی پس از دیگری بسته میشود، ایرانیان با پوست و گوشت و استخوان درک میکنند که تحریمها از مسیر افزودن بر کسری بودجههای سالانه راه را برای تورمهای ۵۰درصدی هموار کرده و سفره بیشتر ایرانیان از مواد غذایی مورد نیاز بدن تهی شده است. تحریمها سرمایهگذاری برای زیرساختها را نابود کرده و توانایی اندکی برای تامین و رشد انرژی مورد نیاز مردم و صنعت باقی مانده است. عقب افتادن میانگین رشد درآمدهای شهروندان کشور از رشد تورم ایرانیان را دلسرد و افسرده کرده است و مردم با بردباری حیرتانگیزی دولت را سردرگم کردهاند. واقعیت این است که ایرانیان حتی اگر باور داشته باشند برای کشور با نظام غرب نبرد کنند باید جانی برای نبرد داشته باشند. با این فقر فزاینده و هراس از فردا برای به دست آوردن نان و آب برای خانواده و فرزندان جانی برای جنگیدن نمیماند و نخواهد ماند. اگر باور و ایمان به درستی راهبردستیز با غرب و تحمیل پیامدهای ترسآور آن در میان شهروندان وجود داشته باشد اما جانی برای جنگیدن نباشد نباید به آیندهای روشن امیدوار بود. هنر این نیست که به شهروندان وعده دهیم روزگار بهتر میشود اما نیک بدانیم که این داوری سختی است و باید گامهایی بلند برای رسیدن به روزهای خوب برداریم.
اکنون و در این برش از تاریخ ایران شرایط رعبآوری را میبینیم. به این معنا که سیاستهای اقتصادی تهیه شده برای نیرومند شدن کشور در عمل به رشد اقتصادی بالا و پایدار منجر نشده تا احساس اطمینان پدیدار شود. اقتصاد ایران با چنان دردهای بیدرمانی روبهرو بوده که به مرزهای رهاشدگی کامل نزدیک شده است. گسترش شمار نیازمندان به استفاده از انواع یارانهها و نبود منابع لازم برای تامین همین چند قلم و از سوی دیگر دور شدن فعالیتهای تولیدی از تولید با فناوری روزآمد جانی برای جنگیدن باقی نمیگذارد.

