جامعه دانشگاهی در مثلث بحران
پویا اصلباغ– اگر گذرتان به دانشگاه تهران خورده باشد تابلویی را میبینید که عبارت ۱۶آذر را نشان میدهد. روزی که در تقویم به دانشجویان اختصاص داده شده تا به آنها یادآوری کند فراموش نشدند و برایشان اهمیت قائل هستند. امروز در حالی روز دانشجو فرا رسیده که این بخش از جامعه با مثلث بحران تحصیل، اقتصاد و آزادی بیان روبهرو است. کیفیت تحصیلی در برخی دانشگاهها طی چند سال اخیر با اخراج یا مهاجرت اساتید کاهش پیدا کرده، بحران معیشتی و افزایش هزینههای شهریه، خوابگاه و نبود تناسب میان شغل و رشته تحصیلی بسیاری از آنها را ناامید کرده است. همچنین تجربههای تلخ سالهای ۷۸ تا ۱۴۰۱ نیز سبب شده آزادی بیان آنها آسیب ببیند. در نتیجه این اتفاقات، برخی دانشجویان ناچارا برای یافتن آیندهای بهتر وطن خود را ترک کردند. در چنین شرایطی، نباید نقش دانشجو را بهعنوان نیروی محرک در تحولات سیاسی و اجتماعی کشور نادیده گرفت اما حوادث روزگار این قشر را با مشقتهای فراوان روبهرو کرده است.
بحران دانشجویی
آمارها نشان میدهد که حدودا ۴۳درصد از بیکاران کل کشور را فارغالتحصیلان آموزشعالی شکل میدهند. طبق دادههای موجود از بین جمعیت فارغالتحصیلان حدود ۷۹۵هزارو ۵۱۳نفر بیکار هستند. بنابر اعلام نهادهای مرتبط تعداد و آمارهای ارائه شده بیانگر وضعیت بحرانی در زمینه اشتغال دانشآموختگان کشور است. بررسیها نشان میدهد که زنان سهم بیشتری را به خود اختصاص دادهاند بهگونهای که طبق مدارک و دادههای ارائه شده در سال گذشته، زنان فارغالتحصیل، سهم بیشتری نسبت به نقاط روستایی و مردان نقاط شهری دارند. برای مثال در رشتههای حقوق، بازرگانی و علوماجتماعی مجموعا ۲۲۲هزار نفر بیکار وجود دارد. در رشتههای مهندسی حدود ۱۰۰هزار نفر و پرچمدار این بحران، علوم انسانی و هنر است که بیش از ۳۰۰هزار نفر بیکار را شامل میشوند.
از سوی دیگر چهره بیرمق دانشجویان حاکی از آن است که کیفیت تحصیلی آنها نیز افت پیدا کرده است. آمارها نشان میدهد که میانگین نمره دریافتی برخی دانشجویان طی چندسال اخیر به دلایل مختلف مانند حجم بالای دروس، عدم اطمینان به آینده شغلی، بحران اقتصادی و نداشتن انگیزه کاهش چشمگیری پیدا کرده است. این مساله صرفا مربوط به دانشگاههای آزاد و غیردولتی نیست بلکه بسیاری از دانشجویان دانشگاههای دولتی مانند شریف و تهران نیز با بحران کاهش کیفیت تحصیلی روبهرو هستند.
علاوه بر موارد ذکر شده، بحث آزادی بیان و ابراز نظرات سیاسی نیز یکی از بزرگترین مصائبی است که از دیرباز، دانشجویان را در خطر سرخوردگی و ناامیدی قرار داده است. حدفاصل سالهای ۷۸تا۱۴۰۱، کشور شاهد تحولات سیاسی و اجتماعی بزرگی بود و جنبشهای دانشجویی شکل گرفته در این دوران به عنوان یک قشر مطالبهگر در این رویدادها حضور فعالی داشتند اما محدودیت، بازداشت و برخورد با آنها باعث شده که جامعه دانشگاهی نسبت به این مساله دچار ترس و اضطراب شوند. کارشناسان معتقدند که فضای بسته دانشگاه و اختصاص آن به افراد گزینشی، مقوله مطالبهگری را در جامعه از بین خواهد برد. مجموع این اتفاقات نشان میدهد که دانشجویان کشور درون یک مثلث بحران گرفتار شدهاند و روزبهروز از آینده خود دور و ناامید میشوند.
دانشجو قربانی سیاستهای غلط
علیرضا شریفییزدی، جامعهشناس به مناسبت فرارسیدن روز دانشجو با اشاره به چالشهای قشر دانشجویی به «جهانصنعت» گفت: وقتی از دانشجو صحبت میکنیم در حقیقت از فردی سخن میگوییم که باید یک دوره آموزشی تخصصی را براساس آخرین یافتههای علمی دنیا طی کند تا بتواند در آینده جایگاه اجتماعی و اقتصادی مناسبی بهدست آورد اما آموزشعالی ما دچار نواقص جدیای است. بخش بزرگی از دانشگاهها امکانات لازم برای تربیت دانشجو را ندارند. بین تعداد دانشجویان، تعداد اعضای هیاتعلمی، امکانات آزمایشگاهی، فضای آموزشی، فضاهای ورزشی و خوابگاهی همخوانی لازم وجود ندارد. یکی از چالشهای اصلی نیز قطع ارتباط دانشگاههای ما با دانشگاههای معتبر جهان است. سالهاست تبادل دانشجو و اعضای هیات علمی عملا متوقف شده و همین مساله کیفیت آموزش را تحتتاثیر قرار داده است.وی افزود: بسیاری از دانشگاهها به مراکز تولید مدرک تبدیل شدند و نه مراکز تربیت دانشجو. بنابراین طبیعی است که فارغالتحصیلان در بازار کار توانمندی کافی نداشته باشند. از سوی دیگر رکود اقتصادی و نرخ بالای بیکاری موجب شده است که بخش قابلتوجهی از دانشجویان نتوانند در رشته تخصصی خود شغلی پیدا کنند و ناچارند در حوزههایی مشغول شوند که هیچ ارتباطی با رشته تحصیلیشان ندارد.
بیانگیزگی در نتیجه بیکاری
این جامعهشناس اشاره کرد: بیانگیزگی یکی از نتایج مستقیم بیکاری پس از فراغت از تحصیل است. وقتی دانشجو میبیند احتمال بیکار ماندن زیاد است، طبیعتا انگیزهای برای مطالعه عمیق و کسب دانش تخصصی نخواهد داشت. از طرفی بسیاری از دانشجویان برای تامین معاش ناچارند همزمان با تحصیل کار کنند. بنابراین زمان کافی برای مطالعه و کسب آموزش مؤثر ندارند. مجموعه این عوامل در کنار مشکلات عمومی جامعه مانند تورم، رکود و بیکاری، وضعیت دانشجویان را پیچیدهتر کرده است.
آزادی بیان خدشهدار شده
شریفییزدی به مساله آزادی بیان دانشجویان اشاره کرد و ادامه داد: سالها پیش طرحی با عنوان کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی در دانشگاهها مطرح شد تا فضایی برای بیان آزادانه و خلاقانه ایدهها ایجاد شود اما مانند بسیاری از طرحهای دیگر با شور و هیجان آغاز شد و در نهایت به یک حرکت اداری و فرمالیته تبدیل شد. نتیجه این شد که دانشجو احساس میکند دیده نمیشود، صدایش شنیده نمیشود و اگر حرفش را بیان کند ممکن است هزینه سنگینی بپردازد. ما نمونههای متعددی از دانشجویان ستارهدار، پروندههای قضایی و حتی احکام سنگین به دلیل اعتراضات دانشجویی داریم. این مسائل موجب دلمردگی و نگرانی در میان دانشجویان شده و آنها را به این جمعبندی میرساند که اینجا جای زندگی نیست. آخرین مطالعات نشان میدهد درصد بسیار بالایی از دانشجویان یا در حال اقدام برای مهاجرت هستند یا آرزوی آن را دارند.
او تشریح کرد: در واقع ما نیروهای انسانی را تربیت و در نهایت آنها را تقدیم دیگر کشورها میکنیم. نمونه بارز آن مهاجرت گسترده دانشجویان پزشکی است. سیستم به جای حل ریشهای مشکل هزینه مهاجرت را افزایش میدهد و پیچوخمهای اداری وضع میکند تا آنها را نگه دارد اما نتیجهاش افزایش فشار روانی و حتی موارد متعدد خودکشی رزیدنتهاست. نکته مهم اینجاست که اگر از دانشجو بپرسید به کجا میروی، پاسخ دقیقی ندارد. جوابش این است که فقط از اینجا بروم! یعنی دافعه مبدا عامل اصلی مهاجرت است، نه جاذبه مقصد. این گزاره کلیدی وضعیت امروز را توضیح میدهد.
دانشجویان واقعگرا
شریفییزدی در پایان صحبتهای خود با مقایسه دانشجویان نسل گذشته و نسل جدید تصریح کرد: دانشجویان دهههای گذشته بسیار ایدئولوژیکتر بودند. تفکرشان آرمانگرایانهتر بود و واقعگرایی در آنها کمتر دیده میشد. دانشجویان دهه۸۰ بسیار واقعگرا و رئالیست هستند. نگاهشان به زندگی عملیتر و زمینیتر است. البته میزان آرمانخواهی در آنها کمتر است. در دهه ۶۰ تعلق خاطر ملی و انگیزه برای کسب علم بسیار بیشتر بود.
شهریه در قبال کیفیت پایین
مصطفی آبروشن، جامعهشناس نیز معتقد است که برخی دانشگاههای کشور با دریافت شهریه بالا عملا هیچ خدماتی را به دانشجویان عرضه نمیکنند. او دراینباره به «جهانصنعت» گفت: وقتی شهریههای دانشگاهی به شدت افزایش مییابد اما در مقابل کیفیت نظام آموزشی و امکانات فیزیکی مانند تجهیزات، کارگاهها و دسترسی به منابع تغییر نمیکند دانشجویان با یک تضاد شدید در انتظارات و واقعیت روبهرو میشوند. این وضعیت مستقیما بر حس سرمایهگذاری و اعتماد دانشجو تاثیر منفی میگذارد. او احساس میکند که پول زیادی را صرف خدماتی کرده که ارزش سرمایهگذاری نداشته است. از منظر جامعهشناختی این امر منجر به کاهش مشروعیت نهاد آموزش عالی میشود زیرا دانشجو باور میکند که دانشگاه به تعهد اصلی خود یعنی فراهمسازی بستر رشد و توسعه متعهد نمانده است. این سرخوردگی به خصوص در میان دانشجویان با منابع مالی محدود، به افزایش اضطراب در مورد آینده شغلی و کاهش انگیزه درونی برای یادگیری میانجامد. دانشجویان به جای تمرکز بر تحصیل، درگیر نگرانیهای مالی و ارزیابی ارزش مدرکی میشوند که قرار است جایگاه اقتصادی و اجتماعیشان را در بازار کار تضمین کند.
خاموش کردن صدای دانشجو
وی افزود: محدودیت فعالیتهای صنفی و تشکلهای دانشجویی پیامدهای عمیقی بر ساختار و کارکرد نهاد دانشگاه و پویایی جامعه دانشگاهی دارد. در سطح دانشگاه تضعیف این نهادها به معنای کاهش سهم دانشجو در حکمرانی نهادی و از بین رفتن کانالهای رسمی و سازنده برای طرح مطالبات و انتقال صدای دانشجویان به مدیریت است. این امر موجب افزایش بوروکراتیزه شدن فضای دانشگاه و فاصلهگیری مدیریت از دغدغههای واقعی جامعه دانشجویی میشود.
در سطح جامعه دانشگاه از کارکرد اصلی خود به عنوان بستر تمرین دموکراسی، گفتوگو و تربیت شهروند فعال باز میماند چرا که فرصتهای حیاتی برای یادگیری مهارتهای سازماندهی، مذاکره و نقد سازنده از بین میرود. در ارزیابی وضعیت کلی تشکلهای دانشجویی در کشور مشاهده میشود که به دلیل نظارتهای سختگیرانه و محدودیتهای اداری و امنیتی شاهد کاهش نسبی تنوع فکری و کنشگری مستقیم هستیم. بسیاری از تشکلها یا به سمت فعالیتهای صرفا فرهنگی و اجتماعی با ریسک پایین متمایل شدند یا با چالشهای جدی در اخذ مجوز و برگزاری رویدادها مواجه هستند.
این جامعهشناس ادامه داد: احساس ناامیدی و پدیده مهاجرت فزاینده دانشجویان تحصیلکرده عمدتا ریشه در عدم تطابق چشماندازهای اقتصادی و اجتماعی با انتظارات کسب شده از تحصیلات عالی دارد. این وضعیت حاصل ترکیب چندین عامل ساختاری است: اول، بحرانهای اقتصادی مزمن که منجر به کاهش چشمگیر فرصتهای شغلی مرتبط با تخصص میشود. دانشجویی که برای کسب مدرکی تلاش کرده در واقعیت با بازار کاری مواجه میشود که نهتنها متناسب با تحصیلات او نیست بلکه درآمد آن نیز کفاف زندگی باکیفیت مطلوب را نمیدهد.
دوم محدودیتهای فضای اجتماعی و سیاسی که امکان نقد، نوآوری و تحقق کامل پتانسیلهای فردی را سلب میکند. این دوگانگی بذرناامیدی را میکارد و مهاجرت را به یک استراتژی بقا برای حفظ ارزش سرمایهگذاری فکری تبدیل میکند.
وی گفت: پیامدهای این فرار مغزها بر نهاد دانشگاه و جامعه ویرانگر است. در سطح نهادی دانشگاه با کاهش شدید سرمایه انسانی کیفی مواجه میشود، اساتید جوان و مستعد، دانشجویان نخبه و پژوهشگران برتر همگی از بدنه اصلی خارج میشوند و این امر کیفیت آموزش و جامعه را به شدت تنزل میدهد. در حوزه آزادی بیان باوجود آنکه دانشگاهها به طور نظری باید مراکز گفتوگوی آزاد باشند نظارتهای شدید و فضای امنیتی موجب شده است که کنشگری انتقادی و طرح دیدگاههای مخالف با جریان غالب، با ریسکهای جدی امنیتی و انضباطی همراه شود. این امر به خودسانسوری ساختاری دامن زده و کیفیت مباحث روشنفکرانه را مخدوش میکند. این وضعیت محیطی پرتنش و توام با عدم قطعیت را ترسیم میکند که استعدادهای درخشان را به سمت خروج از کشور سوق میدهد.
تبعیض علیه دانشجویان افغانستانی
این جامعهشناس همچنین به دانشجویان افغانستانی و مصائب آنها اشاره کرد و افزود: رفتار تبعیضآمیز، نژادپرستانه یا توهینآمیز با دانشجویان اتباع به ویژه شهروندان افغانستان قطعا در چارچوبهای اخلاقی و حقوقی به ویژه اصول برابری در دسترسی به آموزش نوعی تبعیض ساختاری و فردی تلقی میشود. متاسفانه پس از جنگ ۱۲روزه و تحتتاثیر فضای رسانهای برخی دانشجویان افغانستانی با افزایش برخوردهای خصمانه، کلیشهسازیهای منفی و نگاه امنیتی شده در محیط دانشگاه مواجه میشوند. این امر نهتنها کرامت انسانی و حق تحصیل برابر را نقض میکند بلکه تجربه یادگیری آنها را نیز بهشدت تحتتاثیر قرار میدهد و مفهوم دانشگاه به عنوان مکانی امن برای همه دانشپژوهان را زیر سوال میبرد. این نوع مواجهه مصداق روشن بیگانههراسی در فضای آموزشی است.
دانشجو غرق در بحران
در گفتوگوی اخیر «جهانصنعت» با چند نفر از دانشجویان مشخص شد که آنها غرق در مشکلات هستند و هیچ باری از دوش آنها برداشته نشده است. بیشترشان نگران از بحران اقتصادی و شغلی بودند و برخی دیگر نسبت به فضای بسته و نبود آزادی بیان معترض بودند. از سوی دیگر بیشترشان گفتند که به فکر مهاجرت هستند و بزرگترین هدفشان نیز همین است اما یکی از آنها باور داشت که «اگر برویم، اینجا را چه کنیم؟» این مساله نشان میدهد که جامعه دانشجویی باوجود همه مشکلات همچنان به فکر وطن خود است اما در حال مبارزه با شرایط پیچیده فعلی است. همه این موضوع را فهمیدند که دانشجو غرق در بحران است به غیر از مسوولان! امید میرود روز ۱۶آذرماه صرفا یک رویداد ساده و فرصت عکس گرفتن مسوولان نباشد و باری که امروز بردوش قشر دانشجو سنگینی میکند، برداشته شود.
