ثروت در تله سهام شرکتی!

دیبا حاجیها- تمرکز بیش از حد ثروت شخصی مدیران و کارکنان ارشد در سهام شرکتی که در آن مشغول به کار هستند، یکی از ریسکهای پنهان اما جدی در مسیر امنیت مالی است. در شرایطی که سهام شرکت میتواند دروازهای به سوی ثروتهای بزرگ و پاداشهای رویایی باشد، همین وابستگی میتواند به کابوسی تمامعیار تبدیل شود، آنهم در لحظهای که کمتر کسی انتظارش را دارد.
امپراطوریهایی بر پایه یک سهم
سالهاست که پاداشهای مبتنیبر سهام به یکی از عناصر اصلی در بستههای جبران خدمات مدیران اجرایی، بنیانگذاران استارتاپها و کارکنان کلیدی در شرکتهای متوسط و بزرگ تبدیل شده است. از شرکتهای فناوری در سیلیکونولی گرفته تا بانکهای سرمایهگذاری والاستریت و حتی بنگاههای بزرگ تولیدی در بازارهای نوظهور، مالکیتدرصدی از شرکت محل کار حالا دیگر تنها یک امتیاز تشویقی نیست بلکه به بخشی جداییناپذیر از سبک زندگی مدیران تبدیل شده است. اما سوال کلیدی این است: آیا تمرکز شدید ثروت در یک سهم واحد- هرچند متعلق به شرکتی موفق- تصمیم درستی است؟
امی پرمنتر، رییس برنامهریزی برای مدیران شرکتها در بانک خصوصی آمریکا در اینباره میگوید: «وقتی درباره تمرکز پرتفوی صحبت میکنیم، منظور فقط سهم آزاد در حساب بورسی نیست. مدیران معمولا بهشکل همزمان از طریق چند مسیر در معرض ریسک شرکت قرار دارند: سهام تشویقی واگذارنشده، پاداشهای آتی، سهمهای داخل صندوق بازنشستگی و حتی ساختار جبران خدمات معوق. همه این موارد باعث میشود که تمرکز ثروت بسیار بیشتر از چیزی باشد که در نگاه اول بهنظر میرسد.»
تمرکز بالا، ریسک بالا
در نگاه کلاسیک سرمایهگذاری، یکی از مهمترین اصول، تنوعبخشی به داراییهاست یعنی خرید انواع دارایی در صنایع، مناطق جغرافیایی و کلاسهای مختلف. علت روشن است: با تنوع، ریسک کاهش مییابد اما وقتی دارایی اصلی شما سهام همان شرکتی است که در آن کار میکنید، همه تخممرغها در یک سبد قرار گرفتهاند. اگر شرکت عملکرد خوبی داشته باشد، شما در دو سوی ماجرا سود میبرید: هم افزایش حقوق، هم افزایش ارزش دارایی اما اگر اوضاع خراب شود، در هر دو جبهه آسیب میبینید؛ هم شغلتان در معرض تهدید است، هم ثروتتان.
مایکل استاگنر، مشاور ارشد بانک آمریکا میگوید: «سهمهای منفرد ذاتا پرریسکتر از سبدهای متنوع مثل S&P500 هستند. برای مثال، در طول تاریخ، حدود ۴۰درصد از سهمهای بازار آمریکا در نهایت بازدهی منفیای داشتهاند و تنها درصد کوچکی عامل اصلی بازدهی کل بازار بودهاند. بنابراین تکیه بیش از حد روی یک سهم، حتی اگر آن سهم متعلق به شرکتی با سابقه درخشان باشد، تصمیمی مخاطرهآمیز است.»
طوفان در سکوت بازار
تجربههایی مانند سقوط سهام شرکت Enron یا فروپاشی Lehman Brothers بهروشنی نشان داد که حتی بزرگترین شرکتها نیز از ریسک مصون نیستند. بسیاری از کارکنان این شرکتها که بخش اعظم داراییهایشان را در سهام محل کار خود نگه داشته بودند، در عرض چند هفته تمام پساندازهای عمرشان را از دست دادند. نکته خطرناکتر این است که در اغلب این مواقع، امکان نقدکردن سریع دارایی هم وجود نداشت و محدودیتهای قانونی یا قراردادهای داخلی مانع از واکنش بهموقع افراد شد.
راهحل چیست؟
برای کاهش این ریسک ساختاری، باید برنامهریزی دقیقی صورت گیرد. یکی از رایجترین راهکارها، فروش تدریجی سهام در بازههای زمانی مشخص و هماهنگ با پنجرههای معاملاتی باز شرکت است. این روش، ضمن حفظ نظم در فروش، فشار روانی ناشی از تصمیمگیری در لحظه را نیز کاهش میدهد.
در این مسیر، توجه به نکات مالیاتی اهمیت بالایی دارد. برای مثال، در بسیاری از کشورها، فروش سهام با زیان میتواند برای کاهش مالیات بر درآمد ناشی از سود سهام یا دیگر منابع، مورد استفاده قرار گیرد. این روش که بهنام برداشت زیان مالیاتی شناخته میشود، یکی از ابزارهای هوشمندانه در مدیریت نقدشوندگی و مالیات است.
ابزار حرفهایها
یکی از ابزارهای بسیار پرکاربرد برای کارکنان شرکتی و مدیران اجرایی، برنامه فروش مبتنیبر قاعده ۱-10b5 است. این برنامه بهطور رسمی اجازه میدهد فرد در زمانی که هنوز به اطلاعات نهانی شرکت دسترسی ندارد، برنامهای خودکار برای فروش سهامش طراحی و ثبت کند. در نتیجه، حتی اگر بعدها به اطلاعات حساس دست یابد یا پنجره معاملاتی بسته باشد، فروش طبق همان برنامه از پیش تعیینشده ادامه مییابد.
آلیسون میلر، مدیر بخش راهکارهای سهام انفرادی در بانک آمریکا توضیح میدهد: «این برنامهها به افراد کمک میکنند تا از اتهامات احتمالی معاملات با اطلاعات نهان دور بمانند و در عین حال، بهصورت هدفمند سبد دارایی خود را مدیریت کنند.»
نمیفروشم!
گاهی اما فروش سهام نهتنها غیرممکن بلکه از نظر روانی هم دشوار است. برخی مدیران به سهام شرکت خود تعلق عاطفی دارند. برخی دیگر نگران واکنش بازار یا رسانهها هستند. در این شرایط، راهکارهایی جایگزین فروش، میتواند نقدشوندگی نسبی و تنوع پرتفوی ایجاد کند.
یکی از این راهها، اهدای بخشی از سهام به فرزندان یا اعضای خانواده با درآمد پایینتر است. این کار باعث میشود که سود حاصل از فروش با نرخ مالیاتی پایینتری مشمول شود. همچنین اهدای سهام به نهادهای خیریه، در بسیاری از نظامهای مالیاتی باعث معافیت مالیاتی کامل میشود.
راهکار دیگر، استفاده از قراردادهای پیشفروش
(Prepaid Forward Contracts) است. در این روش، فرد تعهد میدهد در آینده سهام را تحویل دهد اما نقدینگیاش را امروز دریافت میکند. در نتیجه، هم دسترسی به پول نقد پیدا میکند، هم موقعیت مالکیت و ریسک قیمتی را حفظ مینماید.
زندگی بعد از شرکت
یکی از بهترین فرصتها برای بازنگری در ساختار دارایی، زمانی است که فرد از شرکت جدا میشود. در این زمان، دیگر محدودیتهای افشای اطلاعات، نظارتهای داخلی یا تضاد منافع وجود ندارد. مدیر یا کارمند ارشد میتواند با آسودگی بیشتری پرتفوی خود را تنظیم کند اما حتی در این مرحله نیز نکات ظریفی باید رعایت شود.
اولین مساله، درک کامل از ساختار سهامهای واگذارنشده یا قفلشده است. برخی قراردادهای استارتاپی اجازه فروش سریع را نمیدهند. در موارد دیگر، شرایطی برای حق فروش، قیمت فروش یا زمانبندی آنها تعریف شده است که بیتوجهی به آنها میتواند باعث از دست رفتن مزایا شود.