4 - 08 - 2020
تولد افکار عمومی
با نگارش فرمان مشروطیت در ۱۴ امرداد سال ۱۲۸۵ خورشیدی به دست مظفرالدین شاه قاجار، دگراندیشان و میهندوستان ایرانی بر سنتگرایان و خودکامگان پیروز شدند تا راه برای «اندیشه ترقی» هموار شود. اگرچه در یکصد سال گذشته بعضی از آرمانها و ویژگیهای مشروطه بر باد رفت و تنها نامی از آنها به جا ماند اما بیگمان پیدایی «افکار عمومی» را باید بزرگترین و ماندگارترین دستاورد مشروطه دانست.
دوره قاجاریه را اگرچه «عصر بیخبری» گفتهاند اما باید آن را آغاز «بیداری ایرانیان»، پدیداری «افکار عمومی» و تلاش برای رسیدن به نوگرایی به شمار آورد چون از آن روزی که عباس میرزای ولیعهد نخستین گروه از جوانان را برای درس خواندن به اروپا فرستاد تا «اندیشه ترقی» را به ایران بیاورند تا آن هنگام که مظفرالدین شاه تن به مشروطهخواهی داد بیش از ۹۰ سال گذشت. اما در همه این سالها نگرش نوخواهانه همزمان با افکار عمومی آرامآرام ریشه دواند و در جنبش مشروطه آشکار شد و به سرانجام رسید.
شکست سنگین ایرانیان در دو جنگ با روسها اگرچه بسیار تلخ و دردناک بود اما نخبگان قاجاری را به اندیشه واداشت تا شوند (دلیل) این ناکامیها را دریابند. آنان در بررسیهای خود به جایگاه «افکار عمومی» و «مدرنیته» در چرایی برتری روسها و نیازهای زمان (جامعه) ایرانی به دگرگونی بنیادین پی بردند.
چنانکه در آن روزگار سراسر ایران را ستم بیپایان شاه، درباریان، شاهزادگان و والیان، فرسودگی ساختار سیاسی، اداری، آموزشی، بهداشتی و اقتصادی، ناآگاهی همگانی و چیرگی بینش خرافی، بیچارگی و تهیدستی مردم، واگذاری امتیازات فراوان به بیگانگان و دستدرازی آنان به خاک ایران فرا گرفته اما اروپا در اوج پیشرفت و آبادانی بود.
از این رو بیگمان در این فرآیند افزون بر رویدادهایی چون انقلاب بزرگ فرانسه و شکست روسیه از ژاپن، کسان بسیار و پرشماری نیز در این راه پرپیچوخم جایگاهی کارساز داشتند که میتوان از گزارههای زیر نام برد:
۱- درباریان و سیاسیون
۲- نویسندگان و روزنامهنگاران
۳- روحانیون
۴- بازاریان و بازرگانان
درباریان و سیاسیون
برخی از شاهزادگان، درباریان و سیاستمداران قاجاری که دل در گرو ایران داشتند با آگاهی از پیشرفت کشورهای دیگر چاره کار را در الگوبرداری از آنها میدیدند.
به همین دلیل عباس میرزا با ساخت کارخانههای توپسازی، تفنگ سرپر، آمادهسازی سپاه متحدالشکل، رسته توپخانه، پایهگذاری دارالترجمه برای کتب نظامی، مهندسی و تاریخی در تبریز، راهاندازی میسیون در پاریس و لندن و همچنین فرستادن پنج تا هفت دانشجو به انگلستان برای فراگیری دانشهای نوین نخستین گام را برای نوسازی ایران برداشت.
قائممقام فراهانی (امیرکبیر) میرزاحسین خان سپهسالار و حتی در پارهای موارد ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه هریک به شیوهای گامهای دیگری را در راه فربهگی جنبش نوزایی ایران برداشتند.
چنانکه میرزاتقی خان فراهانی که به او امیرکبیر میگویند با پیروی از نوسازی عثمانی به نام «تنظیمات» کوششی خستگیناپذیر را برای شکوفایی کشور بر پایه قانون، برابری و داد به کار بست.شاهکلید تلاشهای وی از یک سو پایهگذاری مدرسه دارالفنون به عنوان نخستین مدرسه غیرمذهبی کشور بود که میتوانست دانشآموختگانی را برای آینده ایران آموزش دهد که توان نوسازی کشور را داشته باشند.
از سوی دیگر امیرکبیر برای افزایش آگاهی مردم و نهادینه شدن جایگاه «افکار عمومی» وقایع اتفاقیه را به عنوان نخستین روزنامه رسمی در ایران منتشر کرد و زمینه را برای چاپ و ترزبانی (ترجمه) کتب نیز فراهم آورد، چنان که برای برگردان نوشتارهای انیرانی از دانش یک انگلیسی به نام ادوارد برگس .E.Burgss بهره برد.
با کشته شدن امیرکبیر در گرمابه فین اگرچه روند نوسازی ایران از شتاب ایستاد اما هیچگاه از میان نرفت.
میرزا حسین خان مشیرالدوله (سپهسالار) که برخی او را صدراعظمی آمیخته با خدمت و خیانت میدانند در جرگه نخستین کسانی است که هازمان (جامعه) سنتی ایران را به پذیرش نوگرایی (مدرنیته) اروپا فراخواند.
بنمایه اندیشه سپهسالار بیش از هر چیز برآمده از نقش «افکار عمومی» و «دولت» استوار بود.
بنابراین او با بازسازی بوروکراسی اشرافی، کاستن از درآمد کارگزاران، نام بردن از واژه قانون در آن روزگار، نوگراییهای شگرفی را انجام داد و همچنین با انتشار روزنامه «وقایع عدلیه» با انگیزه گسترش قانونمداری، راهاندازی روزنامه مریخ به عنوان تریبون منتقدان داخلی و روزنامه دوزبانه «لاپاتری» برای پیوند با دگراندیشان اروپا سه دگرگونی بزرگ در بستر مطبوعات ایران و حتی سپهر سیاسی و فرهنگی کشور پدید آورد.
میرزا حسینخان برای شتاب در آبادانی ایران و همراه ساختن پادشاه با این برنامهها در کاری تازه و بیهمتا ناصرالدین شاه را با خود به اروپا برد تا بدینگونه پنجره بالندگی به دست وی به روی ایران گشوده شود.
ناصرالدین شاه قاجار نیز اگرچه امیرکبیر را مقتول و سپهسالار را معزول کرد اما خود با بهرهمندی از روش و مشی وزرایش نوآوریهایی انجام داد که میتوان از جلوگیری تجارت بَرده، پایهگذاری انجمن مشورتی به نام مجلس «مصلحتخانه» و یک «مجلس تجار» در تهران و شهرهای اصلی، ساختن درمانگاه، دارالترجمه، چاپخانه گسترش دارالفنون و فرستادن ۴۰ نفر از دانشآموختگان آن به فرانسه، راهاندازی دو مدرسه نظامی و انتشار روزنامه و ترجمه دهها کتاب نام برد.
شاه همچنین در دورهای به میرزاملکمخان اجازه داد «دفتر تنظیمات» را بر دو اصل برجسته «بهبود رفاه عمومی» و «برابری همه آحاد جامعه» به نگارش درآورد. البته هنگامی که برخی از چهرههای سنتی در تهران اینگونه کارها را نادرست و «قانون» را بدعت دانستند شاه همه «اصلاحاتش» را کنار گذاشت.
مظفرالدین شاه نیز در دورهای به روزنامههای «حبلالمتین» و «پرورش» اجازه پخش و فروش را در ایران صادر کرد، میرزا ملکمخان را دلجویی کرد، از انجمنهای تجاری، فرهنگی و آموزشی پشتیبانی کرد که در همین راستا «شرکت اسلامی» به دست بازرگانان اصفهان و انجمنهای فرهنگی در شهرهای دیگر شروع به کار کردند.
آنچه را که این پدر و پسر انجام دادند اگرچه با فراز و فرودهایی همراه بود اما بستری را فراهم کرد تا «افکار عمومی» ابراز وجود بیشتری کرده، تفاوت زندگی در ایران و اروپا را بهتر پی برده، خود را برای دست یافتن به حقوق شهروندی آمادهتر کنند.
نویسندگان و روزنامهنگاران
اگرچه گروه نخستین درسخواندهها و فرنگرفتههای قاجاری که خود را منورالفکر میخواندند دارای دیدگاههای جورواجور بودند اما همه آنان به «جامعه مدرن» بر سه پایه «اندیشه ترقی و قانون»، «علوم جدید» و «تمدن و مدنیت» باور داشتند.
البته به گفته برخی مانند طالبف و آخوندزاده باید نخست برای پذیرش قانون فرهنگسازی کرد اما بعضی دیگر مانند ملکمخان و یوسف مستشارالدوله آمدن قانون را راهگشاتر دانسته که خود بستر را برای فرهنگسازی و قانونپذیری آماده میسازد.
با آنکه روشنفکرها برآمده از لایههای گوناگون هازمان (جامعه) ایرانی بودند اما در زمینه نقش سرنوشتساز افکار عمومی در سه گزاره یادشده هماندیش بودند. به همین دلیل آنان از «روزنامه» و سپس «کتاب» برای آگاهیبخشی و هوشیاری بیشتر وخروش« افکار عمومی» بهره فراوان بردند.
در این باره از روزنامهنگارانی چون ملکمخان با روزنامه«قانون»، میرزا آقاخانکرمانی با «اختر»، مویدالسلام با «حبلالمتین»، میرزا مهدیخان با «حکمت»، محمدعلی خان تربیت با «گنجینه فنون» سیدمحمد شبستری با «مجاهد»، ناظمالاسلام کرمانی با «ندای وطن»، سلیمان اسکندری با «حقوق»، علیمحمدخان شیبانی با «پرورش و ثریا» و… میتوان نام برد.
همچنین نباید کارسازی نویسندگانی مانند فتحعلی آخوندزاده، طالبوف تبریزی، یوسف مستشارالدوله، حاج زینالعابدین مراغهای و..را در آشنا ساختن «افکار عمومی» با اندیشه کنستیتوسیون «constitution» و اندامهای آن چون قانونگرایی، تفکیک قوا، حاکمیت ملی، حقرای و… آموزش آرمانهایی مانند «حریت، اخوت و مساوات» را نادیده گرفت.
روحانیت
اگرچه روشنفکران، قانونگرایی را یکی از نیازهای بنیادین ایران بارها گوشزد کردند اما نباید کارسازی روحانیون را نیز در سازماندهی به «افکار عمومی» در بزنگاههای تاریخی مانند کشتن گریبایدوف و جنبش تحریم تنباکو فراموش کرد. هریک از این رخدادها را باید سرآغاز مبارزات مردم ایران با خودکامگان قاجاریه و بیگانگان و ممارست «افکار عمومی» برای برپایی انقلاب مشروطه دانست.
برخی از چهرههای روحانی مانند میرزاحسن رشدیه «ملکالمتکلمین» آیتالله طباطبایی با بنیاد مدارس نوین به سبک غربی پایهگذار دگرگونی در آموزش و یادگیری دانشهای نوین شدند، بعضی دیگر نیز همچون یحیی دولتآبادی، جمالالدین واعظ و ملکالمتکلمین با پیریزی «انجمن معارف» و «کمیته انقلابی» جایگاهی سترگ در جنبش نوزایی ایران داشتند البته سیدجمالالدین اسدآبادی با انتشار رساله نیچریه و روزنامه عروهالوثقی، هادی نجمآبادی با کتاب تحریرالقعلا و شیخ احمد روحی را با هشت بهشت باید به این جرگه افزود.
بیگمان بسیاری از روحانیون با پذیرش دیدگاههای نوگرایانه و کوشش در راه گسترش آنها نقشی ارزنده در بازنگری بخشی از لایههای مذهبی شهری به کارزار تجددگرایانه برداشتند.
بازاریان و بازرگانان
قهوهخانهها، گرمابهها، حجرهها، مسجدها و… ابزاری ارزنده در دست بازاریان بودند تا در کنار نقش اقتصادی خویش، کارکرد رسانهای و آموزشی نیز در میان مردم داشته باشند.
از این رو در نیمه دوم سده ۱۹ از یک سو با افزایش دادوستد با کشورهای دیگر، طبقهای کوچک اما توانمند پدید آمد که آنها و فرزندانشان آورندگان «تمدن و تجدد» به ایران شده و از سوی دیگر، سرازیر شدن کالا و سرمایه بیگانگان زمینهساز نابودی بخشی دیگر از اقتصاد بومی را فراهم کرد که این جستار (موضوع) ناخشنودی برخی از بازرگانان را به دنبال داشت.
از این رو همبستگی ناخودآگاه این دو گروه برای بهتر شدن بستر سیاسی و اقتصادی، افکار عمومی را به سوی جنبش نوزایی راهبری کرد. در این میان باید از حاج سیاح، حاج سیدهاشم قندی، سیدکریم بزاز، حمیدخیاط، زینالعابدین مراغهای، بازرگانان زرتشتی مانند ارباب جمشید و ارباب کیخسرو شاهرخ و… نام برد.
سخن آخر
جامعهشناسان افکار عمومی را «نتیجه تعامل اجتماعی انسانها میدانند که ممکن است به تغییرات رفتاری یا گفتاری در سطح جامعه منجر شود». سیاستمداران نیز آن را «تبلور اراده ملی میخوانند که میتواند به یکباره انقلابی را پدید آورد و گاه نیز پیوسته و آهسته اصلاحاتی را در پی داشته باشد».
از این رو «افکارعمومی» را باید برآیند گرایشها و باورهای شهروندان یک کشور دانست که بر سر اندیشه یا رویدادی به هم پیوند خورده، میتوانند زمینهساز دگرگونیهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و… شوند.بیگمان «افکار عمومی، پدیدهای نوین است که ریشه آن را باید در آموزههای نوخواهانه اروپا جستوجو کرد. آنجا که با رنسانس آغاز شد، با انقلاب صنعتی رشد کرد و با انقلاب بزرگ فرانسه به اوج خود رسید، سراسر جهان را درنوردید. چنانکه برخی آن را برگرفته از دیدگاه ژانژاک روسو میدانند که گفت: «حاکمیت از آن ملت است.» هابز نیز اندیشه «افکار عمومی» را رواج داد: «نظر بر جهان حکومت میکند.»
با نگارش فرمان مشروطیت در ۱۴ مرداد سال ۱۲۸۵ خورشیدی به دست مظفرالدینشاه قاجار، دگراندیشان و میهندوستانی ایرانی بر سنتگرایان و خودکامگان پیروز شدند تا راه برای «اندیشه ترقی» هموار شود. اگرچه در یکصد سال گذشته بعضی از آرمانها و ویژگیهای مشروطه بر باد رفته و تنها نامی از آنها به جا ماند اما بیگمان پیدایی «افکار عمومی» را باید بزرگترین و ماندگارترین دستاورد مشروطه دانست زیرا پرسیدن، خواستن و مطالبهگری در نگرش و بینش ایرانی نهادینه شد و آفریننده خیزشها، جنبشها و رویدادهای ریز و درشت بسیاری تا به امروز بوده است.»
منابع این یادداشت: «تاریخ مشروطه ایران، احمد کسروی»، «تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانی»، «تاملی بر مجاهدان مشروطه، سهراب یزدانی»، «ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان»، «مشروطه ایرانی، ماشاالله آجودانی»، «مشروطهسازان، محمدعلی سفری»، «تاریخ قاجاریه، علیاصغر شمیم»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد