11 - 11 - 2016
توران میرهادی، مادر فرهیخته کودکان ایران
مهدی بهلولی*
آنچه در آموزش و پرورش ما کمیاب و چه بسا نایاب است نوآوری است و این کاستی به ویژه در مدیریت مدرسهها نمایان است. زندهیاد توران میرهادی اما یک نوآور آموزشی درجه یک به شمار میآمد که شوربختانه در ۱۸ آبانماه، از میان ما رفت. میرهادی دانش آموخته روانشناسی و اندیشه وری آموزشی بود که درسهای تئوریک آموزشی را در بهترین دانشگاههای جهان خوانده بود ولی به گستره تئوری بسنده نکرد و با راهاندازی «مدرسه فرهاد»- که البته در آغاز تنها یک کودکستان کوچک بود- در پهنه عمل هم خوش درخشید و نشان داد تنها یک منتقد آموزشی نظری نیست و با ارائه الگوی عملی میتواند از درستی ایدههای خود دفاع کند. او با اندیشههای ژان پیاژه،جان دیویی،پائولو فریر و خیلی از اندیشهوران آموزشی سرشناس جهان،آشناییهای ژرف و گسترده داشت و تلاش کرد که در ایران و در عرض ۲۵ سال مدیریت مدرسه فرهاد (۱۳۳۴- ۱۳۵۹) آموزش و پرورش را به سمت و سوی درست خود که همانا پرورش انسان نوآور، ناوابسته، صلحجو و اخلاقی است نزدیک سازد. منتقد آموزشی بود که بر جدایی دانشآموزان و پدید آوردن رقابت میان آنها سخت میتازید و هشدار میداد: «بزرگترین خطری که امروز آموزشوپرورش کشور ما را تهدید میکند، عامل اسارتبار رقابت است که همهگیر شده است و با وجود این عامل، نمیتوانیم انسانهایی سازنده را به جامعه تقدیم کنیم. ویژگی اصلی مدرسه فرهاد رقابتی نبودن آن بود. در آن مدرسه رقابت، جایزه و رتبهبندی وجود نداشت و هر کسی با تواناییهای خودش سنجیده میشد و اگر شاگردان مدرسه فرهاد به درجات والا رسیدند به این دلیل بود که خودشان موفق شدند. رقابت، مدارس ما را از کیفیت میاندازد ولی امروز تمام طرحهای آموزش و پرورش به طرحهای رقابتی بدل شدهاست. بیایید این رقابت را به همکاری، همیاری و مشارکت بدل کنیم تا فرزندان ما بتوانند به حداکثر تواناییهای خود برسند و احساس آرامش بکنند. هیچ چیز بدتر از اسارت شهرت و رقابت نیست.»
باری، آموزش و پرورش ما سخت با کمبود تجربههای نوین آموزشی درگیر است و اگر هم در مدرسهای کار تازهای انجام میگیرد در راستای گسترش رقابت میان دانش آموزان و تست و کنکور است. در این فضاست که کسی چون توران میرهادی و کار و الگوی عملی او در مدیریت آموزشی، گوهر و راهنمایی است ارزنده که میتواند آموزگاران و مدیران مدرسههای ما را یاری بخش باشد. با نگاهی گذرا به زندگی میرهادی، روشن میشود که این نام یعنی شجاعت انجام تجربه و دوری از آموزش و مدیریت آموزشی کلیشهای. تجربه آموزشی میرهادی که در مدرسه فرهاد امتحان شد، میتواند برای آموزش و پرورش ما بسیار مفید باشد. در مدرسه فرهاد،یکی از مهمترین بخشهای این مدرسه،کتابخانه بوده است و دانشآموزان هفتهای یک زنگ،زنگ کتابخوانی داشتهاند. کار آموزشی با محوریت دانشآموزان و با همکاری با آنان پیش میرفته است. در مدرسه فرهاد، هدف پرورش انسان آزاد و مستقل بوده است اما نه بیتوجه به سرنوشت دیگران. انسان نمونه مورد نظر این مدرسه، انسانی است صلحجو. میرهادی در جایی به جنگ جهانی دوم و بیش از ۵۰ میلیون کشته آن اشاره میکند و اینکه این جنگ و خونریزی بزرگ و گسترده، این پرسش را به جد در ذهن او پدید آورد که چرا اروپاییان متمدن، اینگونه به جان همدیگر افتادهاند و پاسخ را در پرورش و سامانههای آموزشی مییابد که انسانها را یکجور و وابسته بار میآورد. پرسش مهم میرهادی این بود که «چگونه میشود کودکان را بزرگ و تربیت کرد که انسانهایی اسیر نشوند. آزاده و متکی به خرد و دانش خود باشند و پلهپله از نردبان انسانیت بالا روند؟» کتاب «جستوجو در راهها و روشهای تربیت» به قلم توران میرهادی، داستان آموزش به شیوه مدرسه فرهاد را نشان میدهد و میتوان پاسخهای او را به این پرسشها در آن یافت.
اما زندگی و مرگ توران میرهادی پرسشی بزرگ روبهروی ما میگذارد؛ اینکه به راستی در کشور ما تا چه اندازه به کسانی چون او ارج نهاده میشود و از اندیشه و تجربههای ارزنده آموزشیشان بهره گرفته میشود؟ به راستی تا چه میزان مدیران و آموزگاران ما با میرهادی و کار و نوشتههای او آشنا هستند و در عمل از آنها الگو میگیرند؟ شوربختانه تجربه آموزشی مدرسههای ما پاسخ مثبتی به این پرسشها نمیدهد. تنها کافی است سری بزنید به یک منطقه آموزشی در تهران و سراغ یکی از کتابهای میرهادی را بگیرید و بپرسید که چه شماری از آموزگاران و مدیران، کتابی از ایشان را مطالعه کردهاند و ما در آموزش کنونیمان چه درسهایی میتوانیم از این تجربه پویا و زندگی پربار بگیریم؟ به امید روزی که آموزش و پرورش ما در زمان زنده بودن، از کسانی همچون زندهیاد توران میرهادی در عمل قدردانی و قدرشناسی کند و امکان تجربه گستردهتر اندیشههایشان را در اختیارشان بگذارد.
* عضو کانون صنفی معلمان تهران
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد