تنهای بیدفاع؛ روایتهایی از آزار زنان معلول
جهان صنعت- گاهی یک تماس کوتاه، وزنی دارد که تا ساعتها و حتی روزها روی شانهات میماند. زنی پشت خط با صدایی لرزان و بریدهبریده پرسید: «کسی را سراغ دارید بخواهد بچه بخرد؟» مکث کرد و ادامه داد: «نه بچه کوچک. نوزاد. حتی نوزاد هم نه؛ بچهای که هنوز به دنیا نیامده. ۳۰ یا ۴۰میلیون تومان کافی است. البته میگویند بیشتر هم میشود فروخت اما ما به همین راضی هستیم. فقط زود پول بدهند و زود قضیه تمام شود.» زن آب دهانش را قورت داد و شروع کرد به توضیح دادن: «دخترِ خواهرم کمتوان ذهنی است و باردار شده. نمیدانیم پدر بچه کیست. خود دخترک هم که حواس درست و حسابی ندارد. هربار یک نفر را نشان میدهد و میگوید کار او بوده؛ به حرف او اعتمادی نیست اما هرچه زودتر باید چارهای پیدا کرد. خانواده خواهرم در روستا زندگی میکنند و اگر ماجرا علنی شود آبروریزی راه میافتد. شوهر خواهرم هر دویشان را در حد مرگ کتک میزند. حتی ممکن است خواهرم را طلاق بدهد. خانم شما کسی را سراغ نداری بخواهد چنین بچهای را بخرد؟» او با جدیت ادامه میدهد: «خواهرم میگوید برویم بچه را سقط کنیم اما من میگویم حالا که اینطور شده، بگذار حداقل بچه را بفروشیم. هم یک خانواده بیچاره بچهدار میشوند، هم پولی گیر شما میآید. فکرش را هم کردهام. دخترک را تا وقتی بچه دنیا بیاید به بهانه مدرسه به خانه خودم در شهر میآورم؛ پدرش هم چیزی نمیفهمد. فقط خدا کند کسی پیدا شود که بچه را بخواهد.» زن همچنان حرف میزند اما ذهن من از دخترکی که یکبار در تجاوز جنسی مورد سوءاستفاده قرار گرفته و حالا با تصور پول درآوردن از نوزادش مورد سوءاستفاده خانواده و نزدیکان قرار دارد جلوتر نمیآید.
از سکوت خانواده تا بیتوجهی نهادها
خشونت فقط آن چیزی نیست که بر بدن یک زن مینشیند؛ سکوت، پنهانکاری، معامله و تبدیلکردن یک بدن به کالا هم شکلهایی دیگر از همان خشونتی هستند که اگرچه دیده نمیشود اما جانسوزتر است. خشونت علیه زنان دارای معلولیت ازجمله موضوعاتی است که در ایران کمتر درباره آن گفته شده است. فقدان آمار رسمی، پنهانکاری خانوادهها و بیتوجهی نهادهای مسوول باعث شده ابعاد تجاوز، آزار و خشونت خانگی علیه این زنان کمتر از واقعیت دیده شود.
اگرچه سازمان بهزیستی تاکنون آماری در رابطه با خشونتهای رخ داده در مورد زنان دارای معلولیت منتشر نکرده و بر همین اساس تقریبا هیچ سهمی در دفاع از آنان ندارد پژوهشهای دانشگاهی اما نشان میدهند زنان دارای معلولیت به دلیل دو عامل «زن بودن» و «معلولیت داشتن»، دو تا چهار برابر بیشتر از سایر زنان در معرض خشونت قرار میگیرند. محدود شدن این زنان به محیط خانه یا مراکز، وابستگی به مراقبان، نداشتن آموزشهای لازم درباره موقعیتهای خطرناک و باورهای اشتباه جامعه درباره توانایی درک و تشخیص آنها، همگی زمینهساز تکرار خشونتهای طولانی در مورد آنهاست.
باور اشتباه جامعه، چراغ سبز سوءاستفاده
نکته تاسفبرانگیز این است که بسیاری از افراد جامعه تصور میکنند، افراد دارای معلولیت به دلیل محدودیتهای جسمی یا حسی نمیتوانند خشونت، تجاوز یا عامل آن را تشخیص دهند و این باور اشتباه، به سوءاستفادهگران اجازه میدهد دست به خشونت بزنند و قربانیان را نادیده بگیرند.
در حالی که معلولیت هیچ ارتباطی با درک و تشخیص واقعیت ندارد و افراد دارای معلولیت قادرند دقیقا تشخیص دهند چه کسی و چه اتفاقی در حال رخ دادن است و از این رو، هرگونه سوءاستفاده نه ناشی از ناتوانی قربانی بلکه ناشی از سوءاستفاده از قدرت و سوءاستفاده از فقدان قدرت فرد دارای معلولیت است.
بوی حقیقت در تاریکی سکوت
مهری، دختر نابینایی که سالها پیش مورد تجاوز قرار گرفته، روایت میکند: «سالها پیش وقتی یک نوجوان ۱۶، ۱۷ ساله بودم مورد تجاوز و آزار جنسی قرار گرفتم. به شدت آسیب روحی دیدم، در آن سن و سال تا مدتها کنترل ادرارم را از دست دادم و با این حال هرگز جرات نکردم بگویم چه کسی با من آن کار را کرد.
مادر و خانوادهام هم فکر کردند چون قدرت بینایی ندارم و نتوانستهام صورت آن فرد را ببینم پس ماهیتش را هم تشخیص ندادهام در حالی که من از بوی تن پدرم، آغوشی که از کودکی آن را پناه خودم میدانستم، فهمیده بودم که فرد متجاوز، پدرم است.»
برای کودک اوتیسم هیچ جا امن نیست
لیلا. مادر یک دختر اتیستیک نیز در میان اشکهایی که در حین اشاره به تجاوز صورت گرفته به فرزندش میریزد، اظهار میکند: دختر من مبتلا به اوتیسم است اما کلام دارد و میتواند حوادث را بازگویی کند.
او پس از چند روز تشنج با حال روحی وخیم در حالی که به شدت میلرزید برایم توضیح داد که در یکی از مواردی که نگهداری دخترش را برای چند ساعت به یکی از اقوام سپرده بودم، چگونه توسط پسر آنها مورد لمس و تجاوز قرار گرفته است.
معصومه زن ۴۵سالهای که کمتوان ذهنی با هوش مرزی است نیز تعریف میکند: «از کودکی مورد تجاوز قرار میگرفتم. آداب روستا اینگونه بود که همه رفتوآمد زیادی با هم داشتند و در این رفتوآمدها من توسط شوهرخالهام، پسر همسایه، پسران فامیل و حتی همسر خواهرم مورد دستدرازی و انواع رفتارهای جنسی قرار میگرفتم اما هیچ کس حرفم را باور نمیکرد.
مادر و خواهرهایم فکر میکردند من عقل درست و حسابی ندارم و به جای حمایت حتی دعوا و تنبیهم میکردند تا اینکه برای راحت شدن از دستم مرا به یک مرد سن بالا که به شدت درگیر اعتیاد بود شوهر دادند.»
تحقیر؛ نام دیگر خشونت
خشونت علیه زنان همیشه تجاوز جنسی نیست. دختران و زنان معلول گاهی با شکلهای دیگر خشونت روبهرو میشوند: سلب حق تصمیمگیری درباره بدن و سلامتشان، محروم کردنشان از مراقبت پزشکی یا وسایل کمکی. طرد شدن، نادیده گرفته شدن، بیتوجهی به نیازها و عدم مراقبت عمدی هم مصداق بارز خشونت است.
خشونت علیه زنان دارای معلولیت نهتنها یک مساله اجتماعی بلکه یک بحران حقوق بشری است که نقض بنیادیترین حقوق این زنان یعنی نقض حق زندگی امن، حق برخورداری از کرامت انسانی، حق دسترسی برابر به عدالت و حق حمایت قانونی را نشان میدهد. برای مقابله با این بحران ضروری است نظارت بر مراکز نگهداری و توانبخشی تقویت شود، خانوادهها و مراقبان مورد آموزشهای حقوقی و آگاهیبخشی قرار گیرند و دسترسی زنان دارای معلولیت به حمایتهای قانونی و روانی تضمین شود. ایجاد مکانهای امن، برخورد جدی با متجاوزان و اعمال عدالت بیطرفانه در محاکم، گامهای اساسی در جهت حفاظت از حقوق بشر این گروه آسیبپذیر است و میتواند چرخه خشونت را متوقف کند.
منبع: خبرآنلاین
