29 - 02 - 2020
تمایزات منطقهای در بهرهوری انرژی صنایع تولیدی ایران
محمدعلی فیضپور* – انرژی و بهرهوری از آن از مهمترین موضوعاتی است که در سیاستگذاریها و برنامهریزیهای تمام کشورها از جمله ایران به آن پرداخته میشود. این در حالی است که در بین بخشهای اقتصادی، بخش صنعت از مهمترین مصرفکنندگان انرژی میباشد و بنابراین، اهمیت بهرهوری انرژی در این بخش دوچندان است
بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف بررسی تمایزات منطقهای در بهرهوری انرژی صنایع تولیدی ایران طی سالهای ۱۳۹۲-۱۳۸۲ تنظیم شده است. در این راستا دادههای مورد نیاز شامل ارزش ستانده، تعداد نیروی کار، میزان انرژی مصرفی و ارزشافزوده از مرکز آمار ایران استخراج و موجودی سرمایه با روش موجودی دائمی برآورد شده است. پس از تخمین تابع تولید کاب داگلاسی با استفاده از دادههای تابلویی، بهرهوری تعمیمیافته انرژی در صنایع تولیدی استانها محاسبه و مقایسه شده است.
مقدمه
انرژی در بخشهای مختلف اقتصادی به عنوان یک نهاده تولیدی در کنار نیروی کار و سرمایه نقش مهمی را ایفا میکند و یکی از ضروریات رشد و توسعه اقتصادی قلمداد میشود. نتایج مطالعات تجربی در کشورهای توسعهیافته از جمله استرن (۲۰۰۰) در آمریکا، گلاشر ۲ (۲۰۰۲) در کرهجنوبی و تسانی (۲۰۱۰) در یونان نقش مثبت انرژی در رشد اقتصادی را تایید کرده و نتایج مطالعات تجربی در کشورهای در حال توسعه از جمله یانگ (۲۰۰۰) در تایوان، وانگ و همکارانه (۲۰۱۱) در چین و پائو و همکاران (۲۰۱۱) در روسیه نیز مشابه بوده است. در ایران نیز نتایج مطالعات ملکی (۱۳۸۳)، آرمن و زارع (۱۳۸۴) و آماده و همکاران (۱۳۸۸) دلالت بر نقش مثبت انرژی در رشد اقتصادی دارد. با وجود نقش قابل توجه انرژی در رشد اقتصادی، استفاده نامناسب از انرژی منجر به پیامدهای نامطلوب اقتصادی و زیستمحیطی میشود. بنابراین بررسی چگونگی مصرف انرژی در سطوح مختلف ملی، بخشی و منطقهای بسیار مهم بوده و به این منظور از شاخصهای گوناگونی استفاده میشود که بهرهوری انرژی از مهمترین آنهاست. در همین راستا آژانس بینالمللی انرژی از بهرهوری انرژی به عنوان یکی از اجزای اساسی برنامهریزی در تمام کشورهای جهان نام میبرد. با وجود این، اهمیت بهرهوری انرژی در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران به دلیل بالا بودن شدت انرژی (معکوس بهرهوری انرژی) دوچندان است. بر اساس نتایج مطالعه راسخی و سلمانی (۱۳۹۲) بین شدت انرژی و کارایی اقتصادی رابطه U معکوس وجود دارد. بنابراین کاهش مصرف انرژی، کارایی اقتصادی را افزایش میدهد و نتایج مطالعه مالکوس و تزرمیس(۲۰۱۱) این موضوع را تایید میکند. باید توجه شود که کاهش مصرف انرژی در صورتی که با افزایش بهرهوری انرژی همراه نباشد، موجب پیامدهای نامطلوب اقتصادی خواهد شد. علاوه بر آن، وجود ذخایر عظیم نفت و گاز در ایران بر اهمیت بهرهوری انرژی در ایران میافزاید. نتایج مطالعه استرن (۲۰۱۲) نیز دلالت بر وجود رابطه معکوس بین ذخایر نفت و گاز و بهرهوری انرژی دارد. بنابراین و با توجه به اهمیت مضاعف برنامهریزی و سیاستگذاری مصرف انرژی در ایران، اندازهگیری دقیق بهرهوری انرژی در سطوح ملی، بخشی و منطقهای ضروری است. در بین بخشهای اقتصادی، بخش صنعت از مهمترین بخشهای مصرفکننده انرژی بوده و بر اساس آخرین آمارها، بخش صنعت بیش از ۲۵ درصد از مصرف نهایی انرژی کشور را به خود اختصاص داده است (وزارت نیرو، ۱۳۹۲). بنابراین، بررسی بهرهوری انرژی در بخش صنعت ضروری است. با وجود این، در بیشتر مطالعات پیشین به شدت انرژی در بخش صنعت پرداخته شده و کمتر مطالعهای بهرهوری انرژی را مورد بررسی قرار داده است. علاوه بر آن، سطح تحلیل بیشتر این مطالعات نیز ملی و بخشی بوده و تمایزات مناطق کشور کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
تمایزات منطقهای و بهرهوری انرژی: مفاهیم و مبانی نظری
عدم تعادلهای منطقهای در برخورداری از امکانات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در نتیجه وجود نابرابریهای منطقهای یکی از ویژگیهای بارز کشورهای در حال توسعه از جمله ایران است. کو شرائر و همکاران (۲۰۱۰) نابرابریهای منطقهای را به صورت عدم تعادل در ساختار فضایی مناطق تعریف میکنند. به اعتقاد کیم (۲۰۰۸)، نابرابریهای منطقهای موجب ایجاد چالشهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و یکی از موانع اصلی در روند توسعه اقتصادی کشورها محسوب میشود. نابرابریهای منطقهای از دو دیدگاه قابل بررسی است: در حالی که برخی آن را پدیدهای منفی میدانند، عدهای دیگر آن را پدیدهای مثبت ارزیابی میکنند. گروه اول معتقدند که نابرابریهای منطقهای به دلیل عدم استفاده صحیح از ظرفیتها و قابلیتهای مناطق، پدیدهای منفی است. در سوی دیگر، گروه دوم نابرابریهای منطقهای را نتیجه منحصربهفرد بودن منابع و قابلیتهای برخی مناطق در مقابل سایر مناطق میدانند که میتواند برای آن مناطق مزیت رقابتی ایجاد کند و بنابراین پدیدهای مثبت است (کوشرائر و همکاران، ۲۰۱۰). به عبارت دیگر، اگر نابرابریهای منطقهای در نتیجه تخصصی شدن فعالیتها در برخی مناطق باشد، مفید خواهد بود (کیم، ۲۰۰۸) و اگر منعکسکننده تبعیض در بین مناطق باشد، مضر خواهد بود (استیوارد، ۲۰۰۲). با وجود اینکه در ادبیات اقتصادی دلایل متعددی برای وجود نابرابریهای منطقهای ارائه شده اما شاید بتوان نابرابریهای موجود در بهرهوری را از جمله مهمترین دلایل وجود چنین نابرابریهایی قلمداد کرد، زیرا بهرهوری میتواند زمینه را برای سایر نابرابریهای منطقهای فراهم کند. نتایج مطالعات تجربی نیز دلالت بر آن دارد که بهرهوری بسیاری از متغیرهای اقتصادی از جمله دستمزد، تورم، بیکاری، توزیع درآمد، رقابتپذیری صادرات، رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد. توضیح آنکه در ادبیات اقتصادی، شاخصهای بهرهوری در دو گروه شاخصهای بهرهوری کلی (بهرهوری کل عوامل) و شاخصهای بهرهوری جزئی (بهرهوری جزئی عوامل) قرار میگیرند. بهرهوری کل عوامل نسبت ارزش ستانده (ارزشافزوده) به مجموع دادهها و بهرهوری جزئی عوامل نسبت ارزش ستانده (ارزشافزوده) به یکی از دادههاست. بهرهوری انرژی در گروه شاخصهای بهرهوری جزئی قرار میگیرد و برابر با نسبت ارزش ستانده (ارزشافزوده) به مقدار انرژی مصرفی است که این نسبت بیانگر متوسط ارزش ستانده (ارزشافزوده) به ازای هر واحد انرژی مصرفی است. بهرهوری انرژی ضمن تاثیرگذاری بر متغیرهای اقتصادی مذکور، از عوامل متعددی تاثیر میپذیرد. چانگ و هو (۲۰۱۰) عوامل تبیینکننده تمایزات منطقهای در بهرهوری انرژی را به سه گروه تقسیم میکنند. گروه اول، متغیرهای خاص مربوط به هر منطقه است، متغیرهایی همچون نسبت سرمایهگذاری مستقیم خارجی به تولید ناخالص داخلی و سرمایه انسانی در این گروه جای میگیرند. یانگ (۲۰۰۲) نیز از سرمایهگذاری مستقیم خارجی به عنوان یکی از عوامل موثر بر رشد بهرهوری انرژی در مناطق نام میبرد. دومین گروه، تغییرات ساختاری در بخش صنعت است. در این خصوص، به اعتقاد فیشر واندن و همکاران (۲۰۰۴) و وی و همکاران (۲۰۰۹) تغییر ساختار صنعت از صنایع اولیه به صنایع ثانویه یکی از مهمترین عوامل تعیینکننده بهرهوری انرژی است. گروه سوم، تغییرات در ترکیب انرژی مصرفی است. در همین راستا، میکتا و مولر (۲۰۰۵) نیز با اشاره به کارایی بیشتر گاز طبیعی نسبت به نفت، بر تغییرات در ترکیب انرژی مصرفی به عنوان یکی از منابع اصلی رشد بهرهوری انرژی تاکید میکنند. یادآوری میشود که هدف پژوهش حاضر، تنها بررسی تمایزات منطقهای در بهرهوری انرژی صنایع تولیدی بوده و به دنبال تحلیل عوامل موثر بر آن نیست. بدون شک، شناسایی تمایزات منطقهای در بهرهوری انرژی صنایع تولیدی، زمینه سیاستگذاریهای صحیح صنعتی در راستای کاهش شکاف بین مناطق و در نتیجه، دستیابی به برابریهای منطقهای را فراهم میسازد. در پژوهش حاضر، بهرهوری تعمیمیافته انرژی از طریق برآورد تابع تولید محاسبه و مقایسه شده است.
بهرهوری انرژی تابعی از متوسط نیروی کار و متوسط سرمایه به ازای هر واحد انرژی مصرفی است و با افزایش متوسط نیروی کار و سرمایه به ازای هر واحد انرژی مصرفی، بهرهوری انرژی نیز افزایش مییابد. بر همین اساس، استفاده از شاخصهای متداول بهرهوری انرژی که در آنها به سایر عوامل تولید توجه نمیشود، نتایج نادرستی به همراه خواهد داشت (به بخش روش تحقیق مراجعه شود). بنابراین مطالعه حاضر با رویکردی متفاوت، از بهرهوری تعمیمیافته انرژی استفاده کرده است.
تمایزات منطقهای و بهرهوری انرژی: مطالعات تجربی
در یک تقسیمبندی کلی، مطالعات تجربی مربوط به بهرهوری انرژی در سه گروه شدت انرژی، کارایی انرژی و بهرهوری انرژی قرار میگیرند. هر گروه از این مطالعات نیز در دو گروه خارجی و داخلی و در سه سطح ملی، بخشی و منطقهای قابل بررسی است. در بین مطالعات گروه اول که به بررسی شدت انرژی پرداختهاند و با تاکید بر مطالعات خارجی، میتوان به مطالعات گودی (۱۹۹۲) در استرالیا، سان (۱۹۹۸) در چین، فارلا و همکاران (۱۹۹۸) در هلند، او کاجیما و او کاجیماه (۲۰۱۳) در ژاپن و بزلر (۲۰۱۴) در آمریکا اشاره کرد. مطالعات سیف (۱۳۸۷)، بهبودی و همکاران (۱۳۸۹)، گلی و اشرفی (۱۳۸۹)، بنیاسدی و محسنی (۱۳۹۳) و فرجزاده (۱۳۹۴) به اندازهگیری شدت انرژی در ایران پرداختهاند.
گروه دوم مطالعات که به بررسی کارایی انرژی پرداختهاند شامل مطالعات هایس و همکاران (۲۰۱۳) و نادل و همکاران (۲۰۱۵) در آمریکا، سگارادو و همکاران (۲۰۱۵) و کاستا کامپی و همکاران (۲۰۱۵) در اسپانیا و هالمبرگه (۲۰۱۵) در سوئد است. همچنین مطالعات فارلا و همکاران (۱۹۹۷) در گروهی از کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، رودین و تولاندر (۲۰۰۶) در سوئد، موخرجی (۲۰۰۸a) در آمریکا، موخرجی (۲۰۰۸b) در هند، کانتوری (۲۰۱۱) در گروهی از کشورهای در حال توسعه و گراوند و همکاران (۱۳۹۲) در گروه مطالعاتی قرار میگیرند که به بررسی کارایی انرژی در بخش صنعت پرداختهاند. مطالعات هو و وانگ (۲۰۰۶)، وی و همکاران (۲۰۰۹)، وانگ و همکاران (۲۰۱۲)، سانگ و ژنگ (۲۰۱۲)، وانگ و همکاران (۲۰۱۴)، وو و همکاران (۲۰۱۴)، یانک و دانگ (۲۰۱۴) و ژیائوئی و همکاران (۲۰۱۴) نیز کارایی انرژی در مناطق کشور چین را مورد بررسی قرار دادهاند.
گروه سوم، مطالعات مربوط به بهرهوری انرژی است که در این راستا میتوان به مطالعات وانگ (۲۰۰۷) در گروهی از کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، مایر (۲۰۰۹) در آلمان، وانگ (۲۰۱۱) در چین، آدیکاری و چن (۲۰۱۴a) در گروهی از کشورهای آسیایی، ابریشمی و همکاران (۱۳۸۶) در ایران و گروهی از کشورهای اسلامی و شهابینژاد (۱۳۹۴ب) در ایران و گروهی از کشورهای در حال توسعه اشاره کرد. مطالعات نور سورتی و مالمکوئیست (۱۹۸۳) در ژاپن و آمریکا، میکتا و مولدر (۲۰۰۵) در گروهی از کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه و آدیکاری و چن (۲۰۱۴b) در گروهی از کشورهای آسیایی نیز به بررسی بهرهوری انرژی در بخش صنعت پرداختهاند. در بین مطالعات داخلی، حیدری و صادقی (۱۳۸۲) به تجزیه و تحلیل کارایی انرژی در اقتصاد ایران طی سالهای ۱۳۸۸- ۱۳۵۸ پرداختهاند که نتایج آن نشاندهنده عدم کارایی انرژی در اقتصاد ایران در دوره مورد بررسی است.
با توجه به آنچه گذشت و بر اساس دانستههای محققین، تاکنون مطالعهای به اندازهگیری و مقایسه بهرهوری انرژی در صنایع تولیدی استانهای ایران نپرداخته است. این خلأ مطالعاتی در شدت انرژی نیز وجود دارد و در حوزه کارایی انرژی، تنها مطالعات انگشتشماری وجود دارند. علاوه بر آن، آنچه موجب تمایز این مطالعه با سایر مطالعات مشابه داخلی میشود، اندازهگیری بهرهوری انرژی با احتساب کشش جانشینی عوامل تولید از طریق برآورد تابع تولید و استفاده از بهرهوری تعمیمیافته انرژی است.
روش تحقیق
در پژوهش حاضر، بهرهوری تعمیمیافته انرژی در صنایع تولیدی استانهای ایران طی سالهای ۱۳۹۲- ۱۳۸۲ محاسبه و مقایسه شده است. توضیح آنکه در بهرهوری تعمیمیافته انرژی به جانشینی عوامل تولید نیز توجه میشود. همانگونه که در بخش مطالعات تجربی بیان شد، در بیشتر مطالعات این حوزه به منظور اندازهگیری کارایی با بهرهوری انرژی از نسبت ارزش ستانده (ارزشافزوده) به مقدار انرژی مصرفی استفاده شده است، اما همانگونه که در مبانی نظری گذشت، بهرهوری انرژی تابعی از متوسط نیروی کار و متوسط سرمایه به ازای هر واحد انرژی مصرفی است. بنابراین افزایش بهرهوری انرژی ممکن است در نتیجه افزایش نیروی کار با سرمایه باشد و در آن صورت، نتایج حاصل از چنین نسبتهایی که جانشینی عوامل تولید را در نظر نمیگیرند، نادرست و گمراهکننده خواهد بود. بنابراین در پژوهش حاضر از بهرهوری تعمیمیافته انرژی بهره گرفته شده است. شاخص بهرهوری متوسط تعمیمیافته با استفاده از نرخ نهایی جانشینی، عوامل تولید را به یکدیگر تبدیل میکند.
برای اندازهگیری بهرهوری تعمیمیافته انرژی بر اساس رابطه (۱۱)، تخمین تابع تولید ضرورت دارد. در پژوهش حاضر، به منظور تخمین تابع تولید صنایع تولیدی استانهای ایران، از شکل خطی تابع تولید کاب داگلاس و روش اقتصادسنجی دادههای تلفیقی استفاده شده است. دادههای تلفیقی به مجموعهای از دادهها گفته میشود که شامل N مقطع در T دوره زمانی است و به عبارت دیگر، ترکیبی از دادههای مقطعی و سری زمانی است. به منظور تخمین تابع تولید با استفاده از دادههای تلفیقی، پس از بررسی مانایی متغیرها، بررسی امکان استفاده از دادههای تلفیقی و تعیین نوع مدل دادههای تلفیقی ضروری است. در پژوهش حاضر، به منظور تخمین تابع تولید استانها از ارزش ستانده، نیروی کار، موجودی سرمایه و انرژی مصرفی استفاده شده و به منظور تخمین ضرایب مربوط به انرژی مصرفی به صورت ناهمگن از مدل دادههای تابلویی با ضرایب تصادفی استفاده شده است. این موضوع امکان در نظر گرفتن بخش عمدهای از ناهمگنی موجود در ساختار صنعتی استانها در خصوص مصرف انرژی و در نتیجه، کاهش تورشهای احتمالی را فراهم میکند. با توجه به عدم دسترسی به دادههای موجودی سرمایه، موجودی سرمایه با استفاده از روش موجودی دائمی برآورد شده است.
با توجه به اینکه آمار موجودی سرمایه و ارزشافزوده کل صنایع تولیدی و ارزشافزوده صنایع تولیدی استانها در سال ابتدایی دوره مورد بررسی در دسترس است، برای برآورد موجودی سرمایه در سال ابتدایی دوره مورد بررسی، به پیروی از عطر کار روشن و رسولی (۱۳۹۴)، از الگوی شتاب ساده با فرض ثابت بودن نسبت موجودی سرمایه به ارزشافزوده استفاده شده است.
لازم به ذکر است که در پژوهش حاضر، نرخ استهلاک سرمایههای ثابت با رویکردی متفاوت و با استفاده از میانگین وزنی نرخهای استهلاک گروههای مختلف صنایع تولیدی، استخراج شده از مطالعه همت جو (۱۳۸۲)، به تفکیک استانهای کشور محاسبه شده است.
دادهها و متغیرها
همانگونه که در بخش روش تحقیق بیان شد، به منظور محاسبه و مقایسه بهرهوری تعمیمیافته انرژی صنایع تولیدی استانها طی سالهای ۱۳۹۲- ۱۳۸۲، تخمین تابع تولید ضرورت دارد و برای تخمین تابع تولید در شکل خطی تابع تولید کاب داگلاس، ارزش ستانده، تعداد نیروی کار، موجودی سرمایه و انرژی مصرفی مورد نیاز است. در این راستا، دادههای مربوط به ارزش ستانده از نتایج آمارگیری از کارگاههای صنعتی ۱۰ نفر کارکن و بیشتر مرکز آمار ایران استخراج شده و با استفاده از شاخص قیمت تولیدکننده بخش صنعت، مندرج در خلاصه تحولات اقتصادی کشور بانک مرکزی، نسبت به قیمتهای ثابت سال ۱۳۸۲ تعدیل شده است. دادههای مربوط به تعداد نیروی کار (تنها تعداد نیروی کار تولیدی) نیز از همان منبع استخراج شده است. دادههای موجودی سرمایه با استفاده از روش موجودی دائمی برآورد گردیده و در این راستا، نرخ استهلاک سرمایههای ثابت با استفاده از میانگین وزنی نرخهای استهلاک گروههای مختلف صنایع تولیدی، استخراج شده از مطالعه همت جو (۱۳۸۲) و ارزش سرمایهگذاری با استفاده از دادههای مندرج در نتایج آمارگیری از کارگاههای صنعتی ۱۰ نفر کارکن و بیشتر مرکز آمار ایران محاسبه شده و نتایج حاصل از برآورد موجودی سرمایه نیز نسبت به قیمتهای ثابت سال ۱۳۸۲ تعدیل شده است. دادههای انرژی مصرفی نیز از نتایج آمارگیری از مقدار مصرف انرژی در کارگاههای صنعتی ۱۰ نفر کار کن و بیشتر مرکز آمار ایران استخراج شده است. باید دقت شود که با توجه به دادههای مورد استفاده، در پژوهش حاضر به مجموع کارگاههای صنعتی ۱۰ نفر کارکن و بیشتر هر استان، صنایع تولیدی آن استان اطلاق میشود.
با توجه به اینکه در مطالعه حاضر، به منظور محاسبه بهرهوری انرژی به پیروی از سایر مطالعات پیشین، از ارزشافزوده استفاده شده، دادههای مربوط به این متغیر نیز از همان منبع استخراج و نسبت به قیمتهای ثابت سال ۱۳۸۲ تعدیل شده است. به منظور ارائه تصویری مناسب از متغیرهای مورد استفاده در پژوهش، جدول (۱) ارائه شده است. همانگونه که مشاهده میشود، در سال ۱۳۹۲ بیشترین میزان و سهم ارزش ستانده مربوط به استان تهران است و در سوی دیگر، کمترین میزان و سهم ارزش ستانده به استان کهگیلویهوبویراحمد اختصاص دارد. بررسی میزان و سهم ارزشافزوده استانها نیز گویای نتایجی مشابه است. همچنین بیشترین و کمترین نیروی کار به ترتیب به استانهای تهران و ایلام اختصاص دارد. علاوه بر آن، در حالی که موجودی سرمایه استان تهران به صورت قابل توجهی نسبت به سایر استانها بیشتر است، موجودی سرمایه استان کهگیلویهوبویراحمد به صورت قابل توجهی نسبت به سایر استانها کمتر است.
همانگونه که مشخص است، سهم نیروی کار و موجودی سرمایه استان تهران به صورت معناداری نسبت به سایر استانها بیشتر است. به علاوه، استان اصفهان بیشترین مصرف انرژی و استان کهگیلویهوبویراحمد کمترین مصرف انرژی را دارد. بنابراین، استان تهران با سهم انرژی مصرفی کمتر، سهم بیشتری از ارزش ستانده و ارزشافزوده را به خود اختصاص داده است. استان خوزستان نیز که پس از استان اصفهان بیشترین سهم انرژی مصرفی را دارا بوده، سهم کمتری از ارزش ستانده و ارزشافزوده را کسب کرده است. به منظور ترسیم تصویری روشنتر، در شاخص متداول اندازهگیری بهرهوری انرژی شامل ارزش ستانده به انرژی مصرفی و ارزشافزوده به انرژی مصرفی محاسبه و نتایج در جدول (۱) درج شده است. در شاخص اول، استان کرمان در صدر و استانهای تهران و هرمزگان پس از آن قرار دارند. استانهای ایلام، خراسانشمالی و آذربایجانشرقی نیز دارای کمترین بهرهوری انرژی هستند. در شاخص دوم، استان کهگیلویهوبویراحمد پیشتاز بوده و استانهای کرمان و تهران در جایگاههای بعدی قرار دارند. کمترین بهرهوری انرژی نیز به استانهای ایلام، آذربایجان غربی و خراسانجنوبی اختصاص دارد.
در پایان، ذکر این نکته ضروری است که وجه مشترک تمام متغیرهای مورد استفاده دامنه تغییرات گسترده است که دلالت بر ناهمگنی بسیار زیاد استانها دارد. پیش از پرداختن به تحلیل نتایج و یافتهها، یادآوری چند نکته ضروری است. در بررسی تمایزات منطقهای در بهرهوری انرژی صنایع تولیدی لازم است تا ناهمگنی مناطق در ارتباط با مصرف انرژی در نظر گرفته شود. به این منظور، در مطالعه حاضر از بهرهوری تعمیمیافته انرژی استفاده شده که با استفاده از نرخ نهایی جانشینی، عوامل تولید را به یکدیگر تبدیل میکند. علاوه بر آن، در تخمین تابع تولید استانها، ضرایب مربوط به انرژی مصرفی به صورت ناهمگن برآورد شده که این موضوع میتواند زمینه را برای کاهش تورشهای احتمالی فراهم کند.
نتایج و یافتهها
پس از محاسبه موجودی سرمایه، تابع تولید صنایع تولیدی استانها در شکل خطی تابع تولید کاب داگلاس و با استفاده از دادههای تلفیقی برآورد شده است. پیش از برآورد تابع تولید، بررسی مانایی متغیرها ضروری است. مانایی متغیرها از دو جهت دارای
اهمیت است:
١- زمانی که شوکی به یک سری زمانی ماتا وارد میشود، اثرات آن بر متغیر موردنظر میراست و ۲- استفاده از دادههای نامانا میتواند منجر به رگرسیون کاذب شود (سوری، ۱۳۹۴). نتایج آزمون ریشه واحد نوین – لین- چو در جدول (۱) ارائه شده و نشان میدهد که تمام متغیرها در سطح مانا و به عبارت دیگر، (I(O هستند.
پس از بررسی مانایی متغیرها، آزمون لیمر برای انتخاب بین دادههای تلفیقی و دادههای ترکیب شده و آزمون هاسمن برای انتخاب بین مدل اثرات ثابت و مدل اثرات تصادفی انجام شده و نتایج آزمونها در جدول (۲) منعکس شده است. همانگونه که مشاهده میشود، نتایج به دست آمده دلالت بر امکان استفاده از دادههای تلفیقی و مناسب بودن مدل اثرات ثابت دارد.
نتایج حاصل از تخمین تابع تولید صنایع تولیدی استانها نشان میدهد که کشش نیروی کار ۸۲۵/۰، کشش موجودی سرمایه ۱۴۱/۰ بوده و کشش انرژی مصرفی در استانهای مختلف، متفاوت است. با توجه به مجموع کششهای محاسباتی، میتوان بازدهی در صنایع تولیدی استانهای ایران را بررسی کرد. توضیح آنکه، در تابع تولید کاب داگلاس، اگر مجموع ضرایب بزرگتر از یک باشد، بازدهی نسبت به مقیاس صعودی (IRS)، اگر برابر با یک باشد، بازدهی نسبت به مقیاس ثابت(CRS) و اگر کوچکتر از یک باشد، بازدهی نسبت به مقیاس نزولی (DRS)است.
نتایج حاصل از محاسبه بهرهوری تعمیمیافته انرژی در صنایع تولیدی استانهای ایران نیز بیانگر آن است که بیشترین بهرهوری انرژی در دوره مورد بررسی به استانهای بوشهر (با میانگین ۱۰۶۵ میلیون ریال به هزار بشکه معادل نفتخام)، تهران (با میانگین ۲۹۱ میلیون ریال به هزار بشکه معادل نفتخام) و کرمان (با میانگین ۲۲۶ میلیون ریال به هزار بشکه معادل نفتخام) و کمترین بهرهوری انرژی نیز مربوط به استانهای آذربایجانغربی (با میانگین ۲۸ میلیون ریال به هزار بشکه معادل نفتخام)، خراسان شمالی (با میانگین ۲۷ میلیون ریال به هزار بشکه معادل نفتخام) و سیستانوبلوچستان (با میانگین ۱۶ میلیون ریال به هزار بشکه معادل نفتخام) بوده است. کاملا مشخص است که بهرهوری انرژی در استان بوشهر بیش از سه برابر بهرهوری انرژی در استان تهران (جایگاه دوم)، بیش از چهار برابر بهرهوری انرژی در استان کرمان (جایگاه سوم) و بیش از ۶۶ برابر بهرهوری انرژی استان سیستانوبلوچستان (جایگاه آخر) است. باید توجه داشت که سطح بهرهوری انرژی در بسیاری از استانها بسیار نازل بوده و با گذشت زمان نیز بهبود چندانی نیافته است. با وجود اینکه دامنه تغییرات بهرهوری انرژی صنایع تولیدی استانها با گذشت زمان به صورت معناداری کاهش یافته، اما این کاهش نه به سبب افزایش سطح نازل بهرهوری انرژی در برخی استانها نظیر استان سیستانوبلوچستان، بلکه در نتیجه کاهش قابل توجه سطح بهرهوری انرژی در استانهای پیشتاز همچون استان بوشهر بوده است. علاوه بر آن، بهرهوری انرژی در بسیاری از استانها و در سالهای مختلف کاهش یافته است. این کاهش در سالهای ۱۳۸۶ ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ بیش از سایر سالها و در استانهای بوشهر، خوزستان، مازندران، مرکزی، همدان و یزد بیش از سایر استانها بوده است. توضیح آنکه، در استانهای فوق، افزایش انرژی مصرفی بیش از افزایش ارزشافزوده بوده که منجر به کاهش بهرهوری انرژی در این استانها شده است. همچنین بهرهوری انرژی در استانهایی با بیشترین سهم انرژی مصرفی کاهش یافته که در صدر آنها استانهای اصفهان (با میانگین ۰۷/۲۳ درصد)، خوزستان (با میانگین ۸۵/۱۶ درصد) و تهران (با میانگین ۰۶/۱۰ درصد) قرار دارند، با وجود ثبات نسبی در برخورداری از سهم انرژی مصرفی در دوره مورد بررسی، کاهش بهرهوری انرژی را تجربه کرده و بهبود چندانی در روند بهرهوری انرژی این استانها مشاهده نشده است. علاوه بر آن، بهرهوری انرژی استانهای دارای بیشترین سهم ارزشافزوده همچون استانهای تهران (با میانگین ۴۲/۲۵ درصد)، اصفهان (با میانگین ۰۶/۱۵ درصد) و خوزستان (با میانگین ۵۰/۱۱ درصد) نیز در بسیاری از سالهای مورد بررسی کاهش یافته است. علاوه بر آن، افزایش سهم ارزشافزوده برخی استانها نظیر استان بوشهر (از ۲۴/۳ درصد در سال ۱۳۸۲ به ۳۰/۹ درصد در سال ۱۳۹۲) نیز با کاهش قابل توجه بهرهوری انرژی در این استان همراه بوده است.
نتیجهگیری
انرژی در بخشهای مختلف اقتصادی به عنوان یک نهاده تولیدی در کنار نیروی کار و سرمایه نقش مهمی ایفا مینماید و یکی از ضروریات رشد و توسعه اقتصادی قلمداد میگردد. با وجود این، استفاده نامناسب از انرژی منجر به پیامدهای نامطلوب اقتصادی و زیستمحیطی میشود. در همین راستا، بررسی چگونگی مصرف انرژی در سطوح مختلف ملی، بخشی و منطقهای بسیار مهم بوده و به این منظور از شاخصهای گوناگونی استفاده میشود که بهرهوری انرژی از مهمترین این شاخصهاست. اهمیت بهرهوری انرژی در کشوری همانند ایران به دلیل بالا بودن شدت انرژی از یک سو و وجود ذخایر عظیم نفت و گاز از سوی دیگر، دوچندان است. افزون بر این موارد، نتایج مطالعاتی همچون دامن کشیده و همکاران (۱۳۸۹) و خلیلی عراقی و همکاران (۱۳۹۱) دلالت بر افزایش گازهای گلخانهای در ایران دارد. بنابراین و با توجه به اهمیت مضاعف برنامهریزی و سیاستگذاری مصرف انرژی در ایران، اندازهگیری دقیق بهرهوری انرژی در سطوح ملی، بخشی و منطقهای ضروری است. این در حالی است که در بین بخشهای مختلف اقتصادی، بخش صنعت یکی از مهمترین بخشهای مصرفکننده انرژی است و بیش از ۲۵ درصد از مصرف نهایی انرژی کشور را به خود اختصاص داده است. علاوه بر آن، آرمن و تقیزاده (۱۳۹۲) چنین بیان میکنند که افزایش بهرهوری انرژی در صنعت و زیربخشهای آن باعث کاهش هزینه تولید و کاهش قیمت تمام شده محصولات صنعتی میشود و با افزایش توان رقابتپذیری، زمینه کاهش واردات و افزایش صادرات را فراهم مینماید. بنابراین و با توجه به آنچه بیان شد، این پژوهش کوشیده است با محاسبه و مقایسه بهرهوری انرژی در صنایع تولیدی استانهای ایران طی سالهای ۱۳۹۲-۱۳۸۲، زمینه بازشناسی اهمیت این موضوع را فراهم نماید و به این منظور از شاخص بهرهوری متوسط تعمیمیافته انرژی استفاده شده که با استفاده از نرخ جانشینی، عوامل تولید را به یکدیگر تبدیل میکند. پس از استخراج و محاسبه دادههای موردنیاز شامل ارزش ستانده، تعداد نیروی کار، موجودی سرمایه و انرژی مصرفی، تابع تولید صنایع تولیدی استانها در شکل خطی تابع تولید کاب داگلاس و با استفاده از دادههای تابلویی برآورد شده و با استفاده از ارزشافزوده، انرژی مصرفی و نرخ جانشینی عوامل تولید، بهرهوری تعمیمیافته انرژی صنایع تولیدی استانها محاسبه و مقایسه شده است. در مجموع، نتایج را میتوان به این صورت خلاصه و بیان کرد: ۱- بیشترین و کمترین بهرهوری انرژی به ترتیب مربوط به استانهای بوشهر و سیستانوبلوچستان بوده است، ۲- سطح بهرهوری انرژی در بسیاری از استانها نازل بوده و با گذشت زمان نیز بهبود چندانی نیافته است. گرچه دامنه تغییرات بهرهوری انرژی استانها با گذشت زمان به صورت معناداری کاهش یافته، اما این کاهش، بیشتر به سبب کاهش قابل توجه سطح بهرهوری انرژی استانهای پیشتاز بوده است، ۳- بهرهوری انرژی در بسیاری از استانها و در سالهای مختلف کاهش یافته و این کاهش در سالهای ۱۳۸۶، ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ و در استانهای بوشهر، خوزستان مازندران، مرکزی، همدان و یزد مشهودتر است، ۴- بهرهوری انرژی در استانهایی با بیشترین سهم انرژی مصرفی که در صدر آنها استان اصفهان قرار دارد، کاهش یافته و با وجود ثبات نسبی در برخورداری از سهم انرژی مصرفی، بهبود چندانی در روند بهرهوری انرژی این استانها مشاهده نشده است، ۵- بهرهوری انرژی استانهای دارای بیشترین سهم ارزشافزوده همچون تهران نیز در بسیاری از سالهای مورد بررسی کاهش یافته و افزایش سهم ارزشافزوده برخی استانها نظیر استان بوشهر نیز با کاهش قابل توجه بهرهوری انرژی در این استان همراه بوده است. باید توجه کرد که میزان انرژی مصرفی در صنایع تولیدی استانهای ایران با ارزشافزوده ایجاد شده در این بخش به هیچ عنوان همخوانی ندارد.
در مجموع، نتایج پژوهش حاضر ضمن تایید سطح بسیار نازل بهرهوری انرژی در بسیاری از استانها، مبین ناهمگنی بسیار زیاد استانها در بهرهوری انرژی و همچنین کاهش بهرهوری انرژی در بسیاری از استانهاست. با فرض صحت دادههای موجود و محاسبات پژوهش، مصرف انرژی در صنایع تولیدی استانها همانند دوره زمانی مورد بررسی به هیچ عنوان توجیه اقتصادی ندارد. بنابراین سیاستهای موجود نهتنها نتوانسته زمینه افزایش بهرهوری انرژی را فراهم کند بلکه منجر به کاهش بهرهوری انرژی نیز شده است. علاوه بر آن و با توجه به قانون هدفمندی یارانهها در صورت افزایش قیمت حاملهای انرژی، چنانچه بنگاههای صنعتی نتوانند بهرهوری انرژی را متناسب با افزایش قیمت ارتقا دهند، بهرهوری انرژی کاهش خواهد یافت. این موضوع میتواند موجب تعطیلی بسیاری از بنگاههای صنعتی و به ویژه بنگاههای صنعتی در مناطق با بهرهوری انرژی پایین شود. بنابراین و از بعد سیاستگذاری، نتایج پژوهش حاضر دلالت بر ضرورت بازنگری و پایش سیاستگذاریها و برنامهریزیهای انرژی در صنایع تولیدی استانها دارد بهگونهای که منجر به افزایش بهرهوری انرژی شود.
* عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه یزد
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد