1 - 03 - 2018
تماشای زندگی ساده
شیدا ملکی- توی این مترو غذا گیر آدم نمیاد، با این همه بار و وسیله هم نمیشه برای خوردن یه لقمه ناهار از مترو بیرون اومد. حالا به فرض هم که از مترو بیرون بیای، از رستوران غذا خریدن گرون تر از این حرفاست. مگه کلا چقدر پول درمیاریم که بخوایم هر روز غذای بیرون هم بخوریم. من بیشتر وقتا سعی میکنم از شام روز قبل یه غذایی برای ناهار با خودم بیارم اما یه وقتا غذای شب تموم میشه و یه وقتا هم چیزی نیست که بشه با خودم بیارم.
اینها را زن جوانی که گلسر و سنجاقهای رنگی دخترانه میفروخت گفت. قاشق یک بار مصرفش را پر از غذا کرد و در حالی که غذا را آرام میجوید به زن دستفروشی که کنارش نشسته بود تعارف کرد که شریک غذایش شود. غذا را با لذت و آرامش میخورد بیتوجه به تهدیدهای مامور حفاظت مترو برای جمعآوری وسایل زنان دستفروش.
دختر ۱۲، ۱۳ سالهای که دستمال و حوله آشپزخانه میفروخت اسکناسی که در مشتش بود را آرام و جوری که نشود تشخیص داد چند تومانی است به زن داد. زن اسکناس را در کیفش گذاشت و با لبخندی مهربان بسته غذا و یک بطری آب معدنی کوچک و چند پر نانلواش را به دختر داد.
زن میانسال بستههای غذا را روی هم چیده است و کمتر از ۱۵ دقیقه بیشتر غذاها فروخته میشود. فروش غذای خانگی در معابر عمومی مثل خیابانهای پرتردد سالهاست اتفاق میافتد و تبدیل به امری طبیعی شده است اما فضای زنانه انتهای سکو که در انتظار واگن ویژه بانوان است، حال و احوال فروش غذا را عوض میکند.
زندگی در این شهر گاهی با همین لقمههای غذای خانگی رنگ میگیرد و سود فروش آن راهی میشود برای پر شدن سفرهخانه زنانی که همه تلاش خود را برای امرار معاش خانوادهشان میکنند. خانوادههای این شهر با اخبار آمار کنترل بازار زندگی میکنند اما کمتر قادر به کنترل زندگیشان هستند؛ زندگی سادهای که آدمهای پیچیده فرصت تماشای آن را ندارند.
sheidamaleki.journalist@gmail.com
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد