13 - 08 - 2022
تشییع پیکر ابتهاج از زیر سایه ارغوان
«روحم به آسمانها پر باز میکند/ خوش، بال میگشاید و پرواز میکند/ شادی جاودانهای آغاز میکند/ آزاد میسراید و آزاد میپرد…!» در سحرگاه ۱۹ مردادماه هوشنگ ابتهاج(سایه) شاعر و پژوهشگر درگذشت، با رفتنش دنیایی از امید و مهربانی خاموش شد. هر چند یاد او در شعرهایش جاری است. خانه هوشنگ ابتهاج، در تهران و درخت ارغوان این خانه با خاطرات او گره خورده است و کمتر کسی است که با خواندن شعر ارغوان، یاد این خانه و درخت معروفش نیفتد.
اندکی پس از انتشار خبر درگذشت ابتهاج در شهر کلن آلمان، مسوولان دو وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی و امور خارجه ایران آمادگی کامل خود را برای انتقال پیکر «سایه» به ایران اعلام کردند. محمود شالویی، دستیار وزیر فرهنگ گفت: از زمان بستری شدن استاد سایه در بیمارستان به تاکید وزیر محترم از طریق یلدا ابتهاج همواره جویای آخرین وضعیت سلامتی ایشان بودیم. بلافاصله پس از دریافت خبر درگذشت هم پیام تسلیت وزیر را به خانواده ایشان ابلاغ و مراتب همراهی وزارت فرهنگ را برای انتقال پیکر سایه اعلام کردیم.
روابط عمومی وزارت امور خارجه هم در پی درگذشت تاسفبار استاد امیرهوشنگ ابتهاج (سایه) در آلمان، با انتشار اطلاعیهای ضمن عرض تسلیت و ابراز همدردی با خانواده محترم این ادیب و پژوهشگر ارزشمند اعلام کرد هماهنگیهای لازم جهت انتقال، تکریم و تدفین پیکر این شاعر بزرگ در ایران انجام شده و سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در فرانکفورت دستورالعملهای لازم را در این خصوص دریافت کرده و با خانواده ایشان در ارتباط مستمر است.
از سوی دیگر، یکی از چهرههای رسانهای مستقر در انگلستان از سنگاندازیهای برخی براندازان در راه انتقال پیکر سایه به ایران خبر داد و اعلام کرد خانواده ابتهاج زیر فشار برخی ایرانیان ساکن اروپا به ویژه آلمان هستند تا پیکر وی را برای تدفین به سرزمین مادریاش بازنگردانند. با این حال، به نظر میرسد خانواده ابتهاج تصمیم خود را گرفتهاند و در آینده نزدیک «سایه» در خانه ابدی خود در ایران آرام خواهد گرفت.
یلدا ابتهاج، فرزند مرحوم امیرهوشنگ ابتهاج در تازهترین پست صفحه اینستاگرام خود چنین نوشت: «بر اساس هماهنگیهایی که با ایران انجام شده است مراسم تشییع پدرم از کنار درخت ارغوان انجام خواهد شد و از آنجا برای خاکسپاری به شهر رشت خواهیم رفت.» ارغوان همان درختی است که سایه شعر معروف «ارغوان» را برای آن سروده بود و برخی میگفتند شاعر نامدار ایرانی میخواسته پیکرش زیر همین درخت برای همیشه آرام بگیرد.
خانه ابتهاج که درخت ارغوان در آن قرار دارد، اوایل دوره پهلوی دوم ساخته و در تهران، خیابان فردوسی، خیابان شهید تقوی (کوشک)، کوچه شهید انوشیروانی، شماره ۲۲ واقع شده است. این خانه قدیمی روز ۲۶ آبان ۸۷ با شماره ۲۳۸۷۸ ثبت ملی شده است.
در حسرت سایه سار ارغوان
«سایه» در خاطرات خود در کتاب دوجلدی «پیر پرنیان اندیش» از رشت میگوید و از خانهای پردرخت از گلابی وحشی، خرمالو و انار که امروز دیگر کمتر میتوان ردی از آن جست: «دور حیاط ما خانواده زندگی میکردن دیگه… دایی، خاله، مادربزرگ.» از خانهای که در تابستان غلغه است و بساط مربای بالنگ، ماهی خشک کردن و هزار ماجرای خواندنی که امروز نایاب یا کمیاب است. خانهای که سایه در آن بزرگ شده، نوکر و کلفت هم دارد از بالاخانم که عروسکسازی را آموزش میدهد تا آن زنی که در حیاط اشعار محلی خاص میخواند و او یواشکی و در کُنجی دور از آن جمع زنانه همه را به ذهن میسپارد.
«سایه» شهر رشت را با عنوان شهری روشن و پرجنب و جوش توصیف میکند که از هر گوشهای خاطره تلخ و شیرین بسیاری دارد، از تئاتری که در نوجوانی بازی کرد و نقش خیام را در «سه یار دبستانی» برعهده گرفت و دیگران را وادار به خرید بلیت تئاتر از آنها کرد. از شیطنتهایی که گاه قلدرانه بود و تکپسر خانواده ابتهاج از آن سیر نمیشد تا اینکه آن همه شور و شیطنت با دوستی با کتاب کمرنگ شد؛ کتابهایی که به قول خودش که گاه در میان کتابهای پدرش پیدا میکرد و قدیمی بود و کتابفروشی طاعتی که بعدها با آنها دوست شد و مشتری دائم کتابفروشی. رمانهای پلیسی مثل آرسن لوپن، جینگوز رجایی، شرلوک هولمز تا جنگ و صلح که همه را خریده بود اما بیشتر از هر چیز سعدی و حافظ در ذهنش ماند و ماند. خودش میگوید همه چیز میخواندم «جنگیری، کیمیاگری، کتابهای مترلینگ… از صبح که پا میشدم تا وقتی که چشمم سیاهی میرفت یک نفس میخواندم. خیلی هم سریع میخواندم متوسط روزی ۴۰۰ تا ۵۰۰ صفحه.» اما این عادت خواندن بعد ابتدا تعدیل و به قول خودش «تعطیل» شد!
اما آنچه جالب بود، فرای آدمها و همه بزرگانی که با سایه معاشرت داشتند، قصه ارغوان هزاربار خواندنی است آن هم با شعری که سایه برایش سرود و ماندنیتر شد. داستان ارغوان از این قرار است که وقتی سال ۴۵ خانه خیابان کوشک را میساخت در حین ساختن متوجه کندهای زیر خاک شد. او نمیدانست که چه درختی است تا اینکه در اردیبهشت نشانههایی از حیات کنده درخت پیدا و پاجوشها پدیدار شد. بعد از اینکه برگهای درخت درآمد، سایه دریافت که این درخت ارغوان است. بعد سایه شعری برایش سرایید.
گویی ارغوان سمبل همه چیز برای سایه بود: «خانواده بود، عشق بود، آرزوها بود…»
ارغوان، بیرق گلگون بهار!/ تو برافراشته باش/ شعر خونبار منی/ یاد رنگین رفقایم/ بر زبان داشته باش/ تو بخوان نغمه ناخوانده من/ ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من/
رونمایی از سردیس سایه
در این میان، سازمان زیباسازی شهر تهران از سردیس استاد فقید هوشنگ ابتهاج که ساخت آن از دو ماه پیش و قبل از درگذشت ایشان آغاز شده در خانه نیما یوشیج رونمایی میکند. این اقدام در پی سیاستهای این سازمان در تکریم از مفاخر و اساتید در زمینههای مختلف انجام شده و به زودی ساخت سردیس مرحوم هوشنگ ابتهاج به پایان میرسد.
طرح پیشنهادی این سردیس را استاد مرتضی آرین میسازد که تا یک ماه دیگر و پس از پایان ساخت در یکی از مکانهای پیشنهادی نصب میشود.
قرار بود این سردیس همزمان با روز تولد استاد ابتهاج در ششم اسفند رونمایی شود، اما متاسفانه با درگذشت این شاعر بزرگ، در مذاکراتی که با خانواده ابتهاج انجام شده قرار است پیش از فرارسیدن چهلمین روز درگذشت استاد، این سردیس در خانه نیما یوشیج رونمایی شود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد