17 - 05 - 2022
تشویق راهکار احیای صنایعدستی نیست
نادر نینوایی- موضوع لزوم احیای صنایعدستی و هنرهای سنتی در حال فراموشی از جمله موضوعاتی بوده که همواره طرف توجه فرهنگدوستان قرار داشته و وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایعدستی نیز اقداماتی در این راستا به انجام رسانده است.
با این وجود آنطور که یک پژوهشگر حوزه صنایعدستی به «جهانصنعت» گفته اقدامات وزارتخانه عموما در حد برنامهریزی و چارتهای سازمانی و تقدیر و تشویقهای صوتی و لفظی باقی مانده است.
برای بررسی بیشتر موضوع مصاحبهای را با «شیوا تبرایینظری» -هنرمند، پژوهشگر و مولف در حوزه سوزندوزیهای ایران و ملل- انجام دادیم که وی در این گفتوگو انتقاداتی را به سازوکارها و اقدامات وزارتخانه برای حمایت از صنایعدستی در حال فراموشی مطرح میکند. مشروح این مصاحبه در پی میآید.
در سالهای اخیر مسوولان ذیربط در حوزه صنایعدستی پژوهشهایی را برای شناسایی علل در معرض فراموشی قرار گرفتن برخی از انواع صنایعدستی ترتیب دادهاند، فکر میکنید این پژوهشها تا چه میزان میتواند به عنوان راهکاری حمایتی در مواجهه با صنایعدستی در حال فراموشی موثر باشد؟
به طور قطع کارشناسی در مورد علت و دلیل به فراموشی رفتن برخی از صنایعدستی و هنرهای سنتی امری است که توجه شایانی را در سطوح متفاوت میطلبد. با این وجود موازی بودن آن با سایر راهکارهای حمایتی در شرایط فعلی راهگشا و درمان نهایی نخواهد بود و ضرورتهای ضربالاجلی دیگری را نیز میطلبد.
از جمله این راهکارها میتوان به لزوم حمایت همهجانبه از هنرمندان پیشکسوت در این رشتهها اشاره داشت. این موضوع اما در حد برنامهریزی و چارتهای سازمانی و تقدیر و تشویقهای صوتی و لفظی باقی مانده است و حتی برنامههای آسایشی و معیشتی آنها از قبیل بیمه را نیز شامل نشده است.
راهکار صحیح برای احیای صنایعدستی در حال فراموشی از نظر شما چیست؟
یکی از راهکارهایی که به ذهن میرسد قرار دادن بخشهای علمی و دانشگاهی در کنار پیشکسوتان صنایعدستی در معرض فراموشی است. همچنین در شاخههای بازاریابی، مارکتینگ و معرفی رشتههای تخصصی صنایعدستی در عرصه بینالمللی میبایست اقدام شود. این امر از طریق ورود و عرضه آثار هنرمندانی که صنایعدستی در حال فراموشی را تولید میکنند در نمایشگاههای بینالمللی و یا شبکههای بینالمللی معرفی صنایعدستی و هنرهای سنتی میسر خواهد شد.
همچنین بسترسازی مناسب جهت تربیت هنرجو با احترام به حقوق مالکیت معنوی و امتیازات حق انحصاری پیشکسوتان این رشتهها از دیگر مواردی است که میبایست مدنظر قرار گیرد.
از سوی دیگر طراحی سایتهایی جهت معرفی صنایعدستی و هنرهای سنتی، تربیت نیروی کارشناس، علمی و آگاه به زیر و بم صنایعدستی در حال فراموشی، جهت نمایاندن و معرفی صنایع از یاد رفته در سطح بینالمللی باید مد نظر قرار گیرد.
افزون بر این موارد تغییر و بهروزرسانی قالب ارائه اثر به گونهای که فاکتورهای کاهش قیمت تمامشده و نیاز مصرف بازار کنونی از جهت فرم و محتوا در آن لحاظ شده باشد مهم است.
به نظرتان وزارت میراث فرهنگی چه اقدامی در جهت بازاریابی و فروش صنایعدستی در معرض فراموشی باید انجام دهد؟
جا دارد حمایتهای وزارت میراث فرهنگی با مدد بخش خصوصی از طریق طراحی سایتهای فروش و استانداردسازی مواد اولیه صنایعدستی و هنرهای سنتی در حوزههای مختلف صنایعدستی از جمله در شاخه سوزندوزی نیز برنامهریزی و اجرا شود. امید است از این طریق امکان دستیابی به مواد اولیه دستساز، مطابق با زیستبوم و منطبق با دانش روز حتی در سطح بازارهای لمللی مهیا شود و تمام حلقههای زنجیره صنایعدستی از آن منتفع شوند. با دنبال کردن این مسیر در نهایت آورده ارزی بالایی نیز نصیب کشور خواهد شد.
کدام یک از صنایعدستی در حال فراموشی شاخص بوده و یا به نظرتان نیاز به توجه فوری دارند؟
یکی از رشتههای در حال فراموشی که متاسفانه اکنون یک یا دو استاد پیشکسوت به زنده نگه داشتن آن همت گماردهاند هنر گلابتوندوزی است. ایران در به کار بردن طلا در بافت پارچه و سوزندوزیهای رشتههای مختلف گلابتوندوزی سابقه و قدمتی دیرین دارد. شهر اصفهان نیز در تولید و ساخت این هنر سنتی در حال فراموشی شهرت جهانی دارد. این هنر اکنون در چالش فراموشی قرار دارد چرا که در بازار داخلی تقاضایی ندارد و بدون حمایت و سرمایهگذاری بخش خصوصی نفسهای آن نیز به شمارش افتاده است.
متاسفانه نه در بخش معرفی و شناساندن و نه در بخش عرضه مطابق با چارتها و زیرساختهای علمی و به روز آن اقدامی نشده است.
علاوه بر اینکه در مبحث آموزش این هنر نیز نیاز به سرمایهگذاری بالایی است. شاید اکنون در شکل موزهای، ضرورتی برای خلق آثار با نخهای گلابتون در قالب پارچه یا منسوجات سوزندوزی نباشد که این مهم را نیز میراث فرهنگی و پژوهشکده میراث فرهنگی بر عهده گرفته است.
با این وجود طراحان فعالی در رشتههای مختلف با هوشمندی و خلاقیت قالبهای کاربردی بهروز و مطابق با سلایق بازارهای جهانی را یافتهاند و از این جهت مشکلی در ارائه قالب اثر نداریم.
دیگر صنعت دستی که با وجود ریشه تاریخی و فرهنگی پرقدمت در ایران مورد بیمهری و غفلت در حوزه مارکتینگ و معرفی در بازارهای جهانی قرار دارد، پتهدوزی کرمان است.
این هنر سنتی در اکثر بازارهای بینالمللی، ناشناخته است و دلیل آن نیز سیاستهای نادرست اقتصادی و فرهنگی است. در واقع اگر همت فعالان صنایعدستی کرمان در حوزه پژوهش و تهیه مواد اولیه آن نبود، اکنون چیزی از این هنر سنتی باقی نمانده بود.
با این وجود سوزندوزی کشمیر که از لحاظ تکنیک دوخت و نقوش تشابهات بسیاری با پتهدوزی کرمان دارد اکنون بازارهای جهان را درنوردیده و جایگاه شایستهای دارد.
این رشته از صنایعدستی و هنرهای سنتی چالشهای بسیاری را در خود مستور دارد و نیاز به بازنگری و حمایت بخشهای دولتی و خصوصی از آن دیده میشود.
باتوجه به مشترکات فرهنگی ایران و کشورهای منطقه برخی از کشورها در حال الگوبرداری از صنایعدستی در حال فراموشی ایران و تولید گسترده هنرهای سنتی کشورمان هستند؛ نمونهای از این موارد سراغ دارید؟
به طور مثال در کشور هند که سابقه کهن و اشتراکات بسیاری با ایران به جهت ریشههای مشترک و بدهوبستانهای بسیار در ادوار تاریخی در رشتههای مختلف صنایعدستی و هنرهای سنتی داشته، از طریق برنامهریزیهای مدون و ایجاد زیرساختهای علمی و اقتصادی مناسب توانسته حتی صنایعدستی که ریشه و اصالت ایرانی دارد و از طریق هنرمندان ایرانی به شبهقاره وارد شده است را احیا و به زیباترین شکل به بازارهای جهانی شناسانده و معرفی کند. یک نمونه آن هنر نقاشی با روغن است که دیگر نشانی از آن در ایران نیست اما در شبهقاره هند بسیار شناخته شده است و در بازارهای جهانی عرضه میشود. حمایت از صنایعدستی فراموش شده بدون حمایت از تمام حلقههای این زنجیر در بخشهای پژوهش، شبکه عرضه و فروش، حمایتهای اقتصادی اجتماعی و فرهنگی و آموزشی از پیشکسوتان این رشتهها دور از ذهن به نظر میرسد.
فکر میکنید اقدامات وزارت میراث فرهنگی برای احیای صنایعدستی در حال فراموشی میبایست چه سازوکاری داشته باشد؟
دیدگاه من به عنوان یک پژوهشگر حوزه سوزندوزی این است که پژوهش در راستای علل و عوامل چرایی در معرض فراموشی قرار گرفتن بسیاری از صنایعدستی و هنرهای سنتی، از جمله شاخههایی از هنر سوزندوزی، درمانی اورژانسی و ضربالاجلی نیست و نباید به موازات احیای این رشتهها صورت پذیرد؛ بلکه نیاز به فوریت در بسترهای متعدد علمی و اقتصادی دارد.
با توجه به پیوستگی شاخههای مختلف صنایعدستی و هنرهای سنتی چون اعضای یک پیکر، دمیده شدن روح زندگی در این پیکر بیجان، جز با توجه و حمایت ریشهای و یکباره از تکتک سلولهای این پیکر میسر نیست. در واقع اقدامات نباید در قالب برنامههای نوشتهشده بر کاغذ و کتاب باشد بلکه میبایست در سطح یک همت و عزم ملی دنبال شود.
در سالهای اخیر اقداماتی جهت نامگذاری سالانه شهرها با توجه به سوزندوزیها و سایر شاخههای صنایعدستی صورت گرفته است، به نظر شما نامگذاری سالانه شهرها یا بخشها در حوزه صنایعدستی تا چه میزان میتواند در احیای هنرهای سنتی کشورمان موثر باشد؟
قطعا در نامگذاری سالانه شهرها و یا بخشها در حوزه سوزندوزیها به نام مراکز ملی، به دنبال اثربخشی این رخداد در وضعیت فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی آنها هستیم به گونهای که قابلیتهای بالقوه این شهرها بالفعل شود.
اثربخشیای که تعاملی چندسویه را در بازارهای داخلی و خارجی دربرگیرد و منتج به تعالی و توسعه این سوزندوزیها شود. در حال حاضر اما آنچه که شاهد آن هستیم نبود برنامهریزی و حمایتهای درازمدت ثانویه است.
اگر این نامگذاریها تاثیری در بازارهای اقتصادی هنر و هنرمندان آن رشتهها در سطح داخلی و بینالمللی نداشته باشد، اگر جذب شایسته و کارشناسیشده توریست نداشته باشد و در نهایت اگر مرجعی قدرتمند در حیطه معرفی و اجرای جهانی متولیان وجود نداشته باشد، مولودی که با سلامت پا به دنیای اکنون میگذارد، بیپناه رها میشود و بدون مراقبتهای مستمر و تزریق واکسن، بیمار شده و تلاش برای تقویت هویت اثربخش آن، ابتر میماند. به تعبیر دیگر «هنری که نان نداشته باشد را دوای نام چه سود؟» بیماری که ضربان نبضش به شماره افتاده است نیاز به شوک و درمانهای ضربالاجلی دارد. مثلا ایرانشهر به عنوان شهر ملی سوزندوزی انتخاب شده است اما متاسفانه موقعیت هنرمندان صبور و بااصالت سوزندوز در این خطه با فرهنگ مساعد نیست.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد