20 - 01 - 2021
ترامپ آرزوی مخالفان جمهوری اسلامی ایران را محقق نمیکرد
نادر کریمیجونی- بعد از چهار سال پرهیاهو دوره زمامداری دونالد ترامپ به پایان رسید و از امروز قرار است دیدگاهی جدید بر ایالات متحده حاکم شود. با این حال چه در میان ایرانیان و چه در میان شهروندان سایر کشورها، بودند کسانی که تا آخرین لحظه امیدوار بودند ترامپ چه از راههای قانونی و چه از طریق زور- مانند کودتا- دوباره بر مسند حکومت ایالات متحده تکیه بزند و زمام امور را در دست بگیرد. با اینکه طی هفته گذشته و پس از اشغال کنگره توسط هواداران ترامپ، تقریبا قطعی شده بود که ترامپ رفتنی است باز هم برخی امیدوارانه در مورد رو کردن برگ برندهای از سوی وی و بازگشت او به قدرت سخن میگفتند. ناگفته پیداست که شکست ترامپ برای برخی به خصوص در ایران، تا چه حد تلخ و ناامیدکننده بوده است. شاید این عده هنوز امیدوار باشند که او چهار سال دیگر به قدرت بازگردد و کارهای ناتمام و نیمهکارهاش را به پایان رساند.این عده- همانگونه که برخی از ایشان به زبان آوردهاند- آرزو داشتند که باقی ماندن ترامپ در قدرت فشارها و سختگیریها علیه جمهوری اسلامی ایران را تداوم بخشد و یا حتی افزایش دهد و این فشارها باعث تغییر رفتار مجموعه نظام در داخل کشور شود. برخی ایرانیان از این هم پا را فراتر میگذارند و میگویند باقی ماندن ترامپ در قدرت به پایان حکومت جمهوری اسلامی بر ایران منجر میشد و تغییر رژیم که آرزوی برخی ایرانیان داخل کشور و عمده ایرانیان خارجنشین است را محقق میساخت. قرینه تحقق این آرزو تهدیدهایی بود که ترامپ و اطرافیانش علیه ایران بر زبان میآوردند و علاوه بر آن آرزومندان تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران، تاکید و تصریح میکردند از آنجا که متحدان ترامپ در خلیجفارس و اسراییل ارادهای قوی برای براندازی حکومت در ایران دارند و ترامپ را مجاب به همراهی با خود کردهاند، رییسجمهور پیشین ایالات متحده در صورت باقی ماندن در قدرت میتوانست به این آرزوی دیرین جامه عمل بپوشاند.آیا ترامپ واقعا میخواست و اگر میخواست، میتوانست نظام جمهوری اسلامی در ایران را تغییر دهد؟ بسیاری از افراد به پرسش نخست پاسخ مثبت میدهند و میگویند ترامپ و اطرافیانش واقعا میخواستهاند تا جمهوری اسلامی در ایران حکومت نکند. اما خواستن به معنای علاقه داشتن با خواستن به معنای اراده داشتن تفاوت ماهوی دارد و همین تفاوت ماهوی نتایج مختلفی را به دنبال خواهد داشت. قرائن زیادی وجود دارد که نشان میدهد حتی اگر ترامپ علاقه به تغییر نظام در ایران داشته باشد، در طول چهار سال ریاستجمهوری وی، هیچ موردی را نمیتوان یافت که اراده کاخ سفید و پنتاگون را برای تغییر نظام جمهوری اسلامی در ایران نشان دهد چراکه همه فشارها علیه دولت و نظام تهران در واقع برای تغییر رفتار و بیخطرسازی ایرانیان برای منافع و اهداف ایالات متحده و متحدان آن تمهید شده است. این اهداف و منافع اتفاقا شامل رفتار جمهوری اسلامی ایران در داخل و با شهروندان خود نیست و پایبندی به رعایت دموکراسی و مانند آن را دربر نمیگیرد. حتی شرطهایی که مایک پمپئو برای امضای یک برجام جدید میان آمریکا و ایران تعیین کرده بود نیز عمدتا مسائل نظامی و منطقهای مرتبط با ایران را دربر میگرفت. این نشان میدهد که از نظر راهبردنویسان کاخسفید، آنچه اولویت دارد، این است که حکومت ایران، برای متحدان و منافع ایالات متحده خطر محسوب نشود و در مقابل آنچه در داخل مرزهایش و با شهروندانش انجام میدهد، اولویت و اهمیتی برای مواجهه ندارد.
قرینه مهمی که در این رابطه وجود دارد، آن است که در تمام دوره چهارساله در سخنرانیهای ترامپ هیچ موردی که به تاثیر تحریمها بر رفتار داخلی حکومت ایران اشاره کند، وجود ندارد. در عوض ترامپ در سخنرانیهایی که پس از خروج از برجام ایراد و به وضع تحریمها علیه ایران اشاره کرد، بلافاصله تاکید میکند که رفتار منطقهای ایران و خطر تهران برای متحدان ایالات متحده کاهش یافته است. در واقع تحریمهای مدنظر ایالات متحده فقط تغییر رفتار منطقهای، کاهش نفوذ و تقلیل خطر ایران علیه منافع، اهداف و متحدان آمریکا را هدف قرار داده و برخلاف آرزوهای مخالفان داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران، قرار نبوده و نیست که از نمد تحریمهای مذکور کلاهی برای ایشان بافته شود.
حتی حملات و تهدیدهای نظامی ترامپ در این مدت علیه ایران، هدف براندازی و یا بیثباتسازی جمهوری اسلامی ایران را دنبال نکرده است بلافاصله پس از ترور شهید سلیمانی، اکثر ناظران ایالات متحده هدف ترامپ از اقدام احمقانه را پیروزی در انتخابات آینده و راهیابی مجدد به کاخ سفید عنوان کردند. ترامپ همچنین در تمامی دوران ریاستجمهوریاش به اقدامی که بتواند جمهوری اسلامی ایران را بیثبات سازد، متوسل نشد.
در این باره گفته میشود که هدف ترامپ و همکارانش از افزایش فشارهای اقتصادی و بینالمللی به دولت جمهوری اسلامی ایران، افزایش نابسامانیهای داخلی و در نتیجه افزایش نارضایتی عمومی شهروندان ایرانی بوده است تا به این وسیله با هزینه و اقدام ایرانیان، جمهوری اسلامی در ایران براندازی شود. برخی اظهارات افراطی نمایندگان سنا و کنگره ایالات متحده نیز به همین معنی دلالت میکند. اما این راهبرد هیچ نتیجهای دربر نداشت و اگر به گذشته نگاه شود، میتوان مواردی مانند تحریمهای نفت در برابر غذا را پیدا کرد که عراقیان را به فلاکت کامل انداخت ولی باز هم این فشارهای مضاعف و مرگبار، باعث بیثباتی حکومت صدام حسین و فروپاشی آن نشد، چنان که بسیاری از تحلیلگران خاورمیانه تصریح میکنند که اگر ایالات متحده و انگلستان با هدف سقوط صدام حسین به عراق حمله نمیکردند، شهروندان عراقی هیچگاه توان براندازی حکومت او را نداشتند.
به لحاظ اجتماعی نیز فقر کیفیت انسانها را تنزل میدهد و باعث ضعف اراده، اعتماد به نفس و آزادگی شهروندان میشود. در تمام کشورهای فقیر یا به ضعف کشانده شده، در وهله نخست این شهروندان هستند که بنا به ملاحظات گوناگون محافظهکارتر، ترسوتر و تاثیرپذیرتر میشوند. برای نمونه در این باره میتوان به کرهشمالی و بلاروس اشاره کرد که شهروندان این دو کشور از توان لازم برای برکناری قدرتمندان و نیز ایجاد اصلاحات در کشورشان برخوردار نیستند. در مقابل تجربههای موفق اصلاحات از قاعده به راس در کشورهایی رخ داده که حداقلی از رفاه عمومی در نزد مردم آن کشور وجود داشته است. ایران و کرهجنوبی از این دسته هستند که در هر دو مورد شهروندان توانستند رهبران و قدرتمندان را به زانو درآورند. حتی تجربه ونزوئلا در برابر هنگکنگ هم موید همین مدعاست.
بر این پایه اتخاذ تدابیر سختگیرانه و ضعیفکننده در مورد حکومتها، بیش و پیش از آنکه حکومتها را تضعیف کند، شهروندان را تضعیف و قابلیت چانهزنی برابر در مقابل هیات حاکمه را از ایشان میستاند. در مقابل اگر شهروندان از حداقل رفاه برخوردار باشند نه فقط بهتر و بیشتر میتوانند به ضربات حکومت مرکزی پاسخ دهند بلکه در موارد متعددی قادر خواهند بود خواستهای خود را بر حکومت مستقر دیکته کنند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد