تحلیل اقتصادی صنعت نشر
امیررضا اعطاسی– این گزارش به تحلیل شکاف عمیق و بنیادین میان دو مدل اقتصادی حاکم بر صنعت نشر در جهان معاصر میپردازد.
مدل اول که در اقتصادهای توسعهیافته و قدرتهای نوظهور اقتصادی مشاهده میشود بر پایه حاکمیت قانون(مشخصا قوانین مالکیت فکری یا کپیرایت) بهعنوان بستر اصلی خلق ارزش استوار است. در این پارادایم دولت عمدتا نقش تنظیمگر(Regulator) و تسهیلگر(Facilitator) را ایفا کرده و وظیفه خود را تضمین یک بازار رقابتی سالم برای بخشخصوصی میداند.
مدل دوم که نمونه بارز آن در اقتصاد ایران قابل مشاهده بوده بر «مداخله مستقیم» دولت به عنوان بازیگر اصلی (Key Player)، توزیعکننده منابع حمایتی (Distributor of Support Resources) و مهندس فرهنگی (Cultural Engineer) بنا شده است. این گزارش با اتکا به چارچوبهای نظری اقتصادی استدلال میکند که مدل ایرانی نشر بازتابی مستقیم از ساختار کلان اقتصادی است؛ اقتصادی که در آن بوروکراسی در مواردی نه برای تسهیل توسعه بلکه برای «مدیریت توزیع منابع» جهت اهداف خاص کارآمد شده است. همزمان سیاستگذاری فرهنگی تحت پارادایم «مهندسی فرهنگی» عمل میکند که هدف آن نه شکوفایی ارگانیک فرهنگ بلکه «مدیریت و تولید» محتوای ایدئولوژیک و همسو با گفتمان رسمی است.
بخش ۱. اقتصاد جهانی نشر: بازاری مبتنی بر قانون و نوآوری
برای درک مقیاس چالش در ایران ابتدا باید ابعاد و مکانیسمهای بازار جهانی نشر به ویژه در سهقدرت اقتصادی پیشرو (ایالاتمتحده، آلمان و چین) ترسیم شود. این بازارها نه براساس یارانه بلکه براساس ارزش اقتصادی «مالکیت فکری» بنا شدند.
۱.۱.ترسیم مقیاس جهانی: معیارها و بازیگران اصلی
اقتصاد جهانی نشر صنعتی عظیم و پویا است. برآوردها اندازه بازار جهانی کتاب را در سال۲۰۲۴ حدود ۱۵۱میلیارد دلار نشان میدهد. این بازار توسط چند بازیگر اصلی هدایت میشود:
ایالاتمتحده: بهعنوان بزرگترین بازار واحد در سال۲۰۲۱ درآمد فروشی معادل ۸/۲۶ میلیارد دلار را ثبت کرده است.
آلمان: بهعنوان قلب صنعت نشر اروپا بازاری با ثبات و قدرتمند به ارزش ۴/۱۱میلیارد دلار(۲۰۲۱) یا ۵۱/۱۰میلیارد دلار(۲۰۲۳) در اختیار دارد و آلمانی یکی از پرتیراژترین زبانها برای انتشار کتاب در جهان است.
چین: بهعنوان یک قدرت نوظهور بهسرعت در حال رشد است. بازار دیجیتال این کشور به تنهایی در سال۲۰۲۴ به ۹میلیارد دلار رسیده و در بخشهای خاصی مانند کتابهای مرجع(۷/۵میلیارد دلار) و کتابهای کودک(۵/۲میلیارد دلار) به یک رقیب جدی تبدیل شده است.
۱.۲.کالبدشکافی ارزش اقتصادی: صنایع مبتنیبر مالکیت فکری (Copyright)
درک اقتصاد نشر در این کشورها بدون فهم مفهوم «صنایع مبتنی بر کپیرایت» ناقص است. این صنایع (شامل نشر، فیلم، موسیقی، نرمافزار و…) ستون فقرات اقتصادهای مدرن مبتنی بر دانش را تشکیل میدهند. ارزش این بخشها بسیار فراتر از فروش مستقیم کتاب است.
در ایالاتمتحده «صنایع هستهای مبتنی بر کپیرایت» به تنهایی ۰۹/۲تریلیوندلار ارزش افزوده ایجاد کردند که معادل ۶۶/۷درصد از کل تولید ناخالص داخلی (GDP) این کشور است. گزارشهای دیگر این رقم را ۸/۷درصد و درصورت احتساب صنایع وابسته(مانند تولید تلویزیون یا خدمات پشتیبانی) تا ۵/۱۲درصد از کل GDP آمریکا برآورد میکنند. این بخش بیش از ۶/۱۱میلیونآمریکایی را با میانگین دستمزدی ۵۰درصد بالاتر از میانگین ملی استخدام کرده است. در چین نیز این صنایع در آمارهای قدیمیتر(۲۰۰۶) حدود ۴/۶درصد از GDP را تشکیل میدادند که نشاندهنده اهمیت استراتژیک این بخش است.
این آمارها نشان میدهد که در اقتصادهای پیشرفته «محتوا» و «مالکیت فکری» یک بخش اقتصادی مولد، اشتغالزا (با دستمزد بالا) و صادراتی است و نه یک فعالیت فرهنگی لوکس و حاشیهای.
۱.۳.نقش دولت در غرب: تنظیمگر (Regulator)و تسهیلگر (Facilitator)
برخلاف تصور رایج دولت در این بازارهای آزاد غایب نبوده بلکه نقش آن به شکلی بنیادین متفاوت از مدل مداخلهگرانه است. دولت در غرب نه به عنوان «بازیگر» بلکه به عنوان «ضامن بازار» عمل میکند.
مدل ایالاتمتحده: دولت بهعنوان ضامن قانون
مداخله اصلی دولت آمریکا نه از طریق توزیع یارانه کاغذ یا خرید تضمینی بلکه از طریق تدوین و اجرای بسیار سختگیرانه «قانون کپیرایت» است. این قانون با اعطای «حق انحصاری» تولید، توزیع و تهیه آثار مشتقه به خالق اثر همان دارایی نامشهود(Intellectual Property) را خلق کرده که بازاری تریلیوندلاری بر پایه آن بنا میشود. درواقع بازار آزاد نشر در آمریکا یک ساخت قانونی(Legal Construct) بوده که توسط دولت طراحی و تضمین شده است.
مدل اروپایی(آلمان/بریتانیا): دولت بهعنوان تسهیلگر
دولتهای اروپایی علاوه بر تضمین قانون نقش تسهیلگر را نیز ایفا میکنند.
حمایت از اکوسیستم: در بریتانیا نهادهایی مانند شورای هنر (ACE) از ناشران کوچک و متوسط (SME) حمایتهای مالی هدفمند میکنند تا پایداری مالی آنها را تضمین کرده و تنوع اکوسیستم نشر حفظ شود.
مداخله مالیاتی هوشمند: دولت آلمان برای حمایت از گذار دیجیتال و همسطحکردن رقابت میان نشر فیزیکی و دیجیتال مالیات بر ارزشافزوده (VAT) کتابهای الکترونیکی را از ۱۹درصد به ۷درصد (نرخ مشابه کتاب چاپی) کاهش داد. این یک مداخله تسهیلگرانه است و نه یک توزیع منابع مستقیم.
قدرت نرم: دولت بریتانیا صنعت نشر را یک «ابزار حیاتی قدرت نرم» و «صادرات کلیدی» میداند که اعتبار بینالمللی این کشور را در سراسر جهان تقویت میکند.
۱.۴.گذار جهانی به اقتصاد محتوا: از اتم به بیت
اقتصاد محتوا (دیجیتال، صوتی و اشتراکی) که بر بستر این قوانین کپیرایت امن بنا شده درحال بازتعریف بازار بوده و این گذار به سرعت در حال وقوع است.
انفجار بازار صوتی: دادههای بازار آلمان بین سالهای۲۰۱۹تا۲۰۲۴ نشاندهنده یک دگرگونی کامل بوده و درآمد حاصل از CDهای صوتی فیزیکی ۳/۷۱درصد سقوط کرده است. همزمان درآمد دانلود دیجیتال ۸/۷۷درصد و درآمد استریم (مدلهای اشتراکی) ۹/۲۲۶درصد رشد داشته است.
سلطه پلتفرمها: در ایالاتمتحده پلتفرم Audible (متعلق به آمازون) به تنهایی ۴/۶۳درصد از بازار کتاب صوتی را در اختیار دارد. در چین ۶۷۰میلیون کاربر دیجیتال بازاری به ارزش ۹میلیارد دلار ایجاد کردند.
نوآوری: این گذار با نوآوریهای فناورانه همراه است. برای مثال Audible تا ماهمی۲۰۲۴ بیش از ۰۰۰/۴۰کتاب صوتی را با استفاده از صدای تولیدشده توسط هوشمصنوعی (AI Virtual Voice) منتشر کرده تا تولید محتوا را سریعتر و ارزانتر کند.عدم تقارن(Asymmetry) شدید میان اقتصادهای جهانی و ایران را آشکار میکند. در حالی که اقتصادهای توسعهیافته درصدهای قابل توجهی از GDP خود را از «محتوا» کسب میکنند کل حجم بازار نشر ایران (با احتساب نرخ ارز واقعی) در مقایسه با GDP نفتی کشور آنقدر ناچیز است که در آمارهای رسمی کلان بخش صنعت(که حدود ۵/۱۷درصد بوده) اساسا به چشم نمیآید.
بخش ۲: اقتصاد نشر ایران: بازاری در چالش مداخله و حمایتهای دولتی
برخلاف مدل جهانی که در آن دولت «بازار» را ساخته و «قانون» را تضمین میکند در ایران دولت خود «بازار» را در اختیار گرفته و «قانون» (بهویژه کپیرایت) را نادیده میگیرد. اقتصاد نشر ایران نه یک اکوسیستم پویا بلکه یک سیستم مدیریتشده بوروکراتیک است که با بحرانهای ساختاری دستوپنجه نرم میکند.
۲.۱.کالبدشکافی اقتصاد نشر ایران: بحران درونداد(تیراژ) و خروجی(قیمت)
اقتصاد نشر ایران در سطح کلان با دو بحران همزمان مواجه بوده که نشاندهنده عدم کارایی مکانیسمهای بازار است:
اندازه بازار: گردش مالی اسمی صنعت نشر ایران بین ۱۲۰هزارمیلیاردریال تا ۵/۱۳۱هزارمیلیاردریال (حدود ۳/۱هزارمیلیاردتومان) گزارش شده است. این عدد در مقایسه با تولید ناخالص داخلی اسمی کشور که در سال۱۴۰۲ بیش از ۱۲۷میلیونمیلیاردریال بوده سهمی تقریبا صفر را نشان میدهد.
بحران تیراژ : (Print Run) فاجعه واقعی در اعداد تولید نهفته است. میانگین شمارگان کتاب در آذر۱۴۰۳ به ۹۹۶نسخه سقوط کرده است. این درحالی بوده که رییس اتحادیه صحافان تهران تایید میکند که تیراژ کتابها در بسیاری موارد از «چندین هزار نسخه» در سالهای گذشته اکنون به «زیر ۱۰۰نسخه» رسیده است. این سطح از تولید صنعت نشر را به دوران پیشاصنعتی و مشابه عصر مشروطه بازگردانده است.
بحران قیمت: همزمان با این سقوط فاجعهبار تیراژ قیمت کتاب به دلیل تورم سرسامآور مواد اولیه (عمدتا کاغذ) و خدمات چاپ به شدت افزایش یافته است. این افزایش قیمت قدرت خرید مردم را کاهش داده و به سقوط بیشتر تیراژ دامن میزند و یک چرخه معیوب(Vicious Cycle) را تکمیل میکند.
۲.۲.چارچوب نظری مداخله: دولت در نقش مهندس فرهنگی
برای درک چرایی این بحران باید از آمارهای نشر فراتر رفته و به مدل کلان دولت در ایران نگاه کرد.
الگوی «ماشین ضد توسعه»: تحلیل بوروکراسی در ایران نشان میدهد که نظام اداری ایران نه یک ماشین وبری ناکارآمد برای توسعه بلکه یک ماشین کارآمد برای توزیع منابع (نفت) جهت حفظ بقاست. این ماشین اقتصاد مولد را از طریق مکانیسمهایی چون «بیماری هلندی» و «اثر برونرانی بخشخصوصی» (Crowding Out Effect) بهطور سیستماتیک تخریب میکند. صنعت نشر نمونهای آزمایشگاهی و کامل از این تخریب سیستماتیک است.
الگوی «مهندسی فرهنگی»: تحلیل سیاستگذاری فرهنگی نشان میدهد که دولت (در هر سهدوره پهلوی اول، دوم و جمهوری اسلامی) نگاهی ابزاری، ایدئولوژیک و هدایتگر به فرهنگ و هنر داشته است. هدف مدیریت و تولید محتوای همسو با ایدئولوژی حاکم و حذف یا بهحاشیهراندن هنر مستقل است. این الگو یک دوقطبی دائمی میان هنر رسمی-سفارشی و هنر مستقل یا زیرزمینی ایجاد میکند.
۲.۳.ابزارهای دوقلوی هدایت اقتصادی: کاغذ حمایتی و خرید تضمینی
دولت ایران با استفاده از مدل مهندسی فرهنگی و ابزارهای اقتصاد حمایتی دو اهرم اصلی برای کنترل کامل زنجیره ارزش نشر در اختیار دارد: کنترل مواد اولیه(عرضه) و کنترل بازار نهایی(تقاضا).
الف) کاغذ یارانهای(کنترل عرضه):
مکانیسم: توزیع کاغذ با نرخ دولتی(یارانهای) از طریق سامانه تخصیص کاغذ (paperds.ir) صورت میگیرد.
معیارهای اعلامی(ایدئولوژیک): آییننامه رسمی تخصیص کاغذ به صراحت اولویت تخصیص را به آثاری میدهد که در جهت تبیین و ترویج اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی، مقابله مفید با تهاجم سیاسی و فرهنگی و احیای میراث مکتوب و توسعه فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی باشند.
پیامد: این مکانیسم کاغذ را از یک کالای پایه(Commodity) به یک ابزار حمایتی(Support Tool) برای پاداش دادن به ناشران همسو و تنبیه ناشران مستقل تبدیل میکند. این سیستم ذاتا میتواند منجر به فساد شده و یک رقابت نابرابر ایجاد میکند.
ب) خرید تضمینی(کنترل تقاضا):
مکانیسم: هیات انتخاب و خرید کتاب وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نهاد کتابخانههای عمومی کشور بهعنوان بزرگترین خریداران عمده و تضمینی کتاب در کشور عمل میکنند.
معیارهای اعلامی(ایدئولوژیک): آئیننامه خرید کتاب وزارت ارشاد تقریبا کلمهبهکلمه مشابه آئیننامه تخصیص کاغذ است: اولویت با کتابهایی بوده که بهمنظور تقویت و ترویج فرهنگ اسلامی باشند، موجبات ارتقای سطح فرهنگ عمومی جامعه را فراهم آورند و ارتباط موضوعی با دین، فرهنگ و تمدن ایران و اسلام، تاریخ، ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس داشته باشند.
پیامد: این یک چرخه بسته و کامل حمایتی است. دولت به ناشران همسو کاغذ یارانهای میدهد تا محتوای ایدئولوژیک تولید کرده و سپس خود دولت همان محتوا را به صورت تضمینی خریداری میکند. در این مدل خواننده و بازار واقعی هیچ نقشی ندارند.
۲.۴.پیامدهای ساختاری: انحصار، حمایتها و ظهور خصولتیها
این مداخله دوجانبه بخشخصوصی واقعی را نابود کرده و ساختار بازار را به نفع نهادهای شبهدولتی تغییر داده است:
اثر برونرانی(Crowding Out Effect) : ناشران دولتی، شبهدولتی و خصولتی(مانند سمت، سروش، سوره مهر، بهنشر، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و…) که احتمالا به کاغذ حمایتی دسترسی نامحدود داشته و نیز محصولاتشان توسط نهادهای دولتی بهصورت تضمینی خریداری میشود بخشخصوصی واقعی را که باید در بازار آزاد رقابت کند بهطور کامل از میدان بهدر میکنند.
تضعیف بخشخصوصی: ناشران مستقل و باسابقه صراحتا اعلام میکنند که این حمایتهای دولتی(که به حمایت مالی تقلیل یافته) نه تنها کارآمد نبوده بلکه اعتماد ناشران به کسبوکارشان را کم کرده و فسادزا بوده است. علیرضا رمضانی، مدیر نشر مرکز این حمایت را به حمایت از فرزندان نابالغ و افراد مجنون تشبیه کرده و میگوید راهحل این است که دولت به جای «چه چیزی بدهد» به این فکر کند که «چه چیزی را نگیرد.»
حمایتها در ویترین: حتی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران که باید ویترین رقابت آزاد باشد به محلی برای توزیع منابع حمایتی(مانند بنهای رایگان) و فضایی برای نمایش قدرت ناشران دولتی تبدیل شده درحالی که ناشران مستقل کوچک برای بقا در آن تلاش میکنند.
این سیستم منطق اقتصادی نشر را واژگون میکند. موفقیت ناشر نه به پاسخگویی به بازار(تقاضای خواننده) بلکه به پاسخگویی به دولت(جلب رضایت هیات خرید و کارگروه کاغذ) وابسته میشود. این دقیقا همان تخریب سیگنالهای بازار بوده که در نظریههای اقتصادی توصیف شده است. سقوط تیراژ به زیر ۱۰۰نسخه پیامد مستقیم این مدل و بهمعنای مرگ نشر بهعنوان یک صنعت و تبدیل آن به یک فعالیت بوروکراتیک-تبلیغاتی است.
بخش۳: گذار به اقتصاد محتوا: پارادوکس کپیرایت و عقبماندگی دیجیتال
درحالی که بازار جهانی نشر با سرعت بهسمت «اقتصاد محتوا» حرکت میکند بازار ایران در گذار به این مرحله با موانع ساختاری عمیقی روبهرو بوده که مستقیما ناشی از نقش دولت است.
۳.۱.بازار دیجیتال ایران: رشد پرشتاب در سهمی ناچیز
در ایران پلتفرمهای کتاب الکترونیک و صوتی (مانند فیدیبو، طاقچه و کتابراه) درحال فعالیت هستند. این بازار یک پارادوکس رشد را تجربه میکند:
رشد تقاضا: این بازار رشدهای انفجاری را تجربه کرده است. گزارشها حاکی از رشد سالانه دوبرابری و حتی رشد ۴۰۰درصدی فروش کتاب الکترونیک در دوران همهگیری کروناست. حدود ۳میلیونکاربر فعال در این پلتفرمها وجود دارد و ۱۲تا۱۵درصد کتابخوانها مطالعه دیجیتال انجام میدهند.
سهم ناچیز بازار: با این حال به دلیل قیمت بسیار پایینتر کتاب دیجیتال(تا یکسوم نسخه چاپی) و موانع ساختاری سهم این بازار تنها حدود ۷درصد از کل گردش مالی بازار کتاب ایران برآورد میشود. این درحالی است که این سهم در کشورهای پیشرفته تا ۳۵درصد نیز میرسد.
۳.۲.چالش بنیادین: بحران مالکیت فکری و مقاومت ناشران
چرا باوجود تقاضای بالا (رشد ۴۰۰درصد) و وجود پلتفرمهای فناورانه سهم بازار دیجیتال ایران ناچیز مانده ؟ پاسخ در مقاومت ناشران سنتی نهفته است.
مقاومت ناشران: گزارش مرکز پژوهشهای مجلس و مصاحبه با مدیران پلتفرمها تایید میکند که «مهمترین مشکل عدم ورود ناشران داخلی به نشر الکترونیک است.»
ریشه مقاومت(ترس از دزدی): دلیل اصلی این مقاومت ترس از قاچاق کتاب و نقض گسترده و سیستماتیک کپیرایت در فضای مجازی(بهویژه کانالهای تلگرامی) است.
ضعف مطلق قانون: مدیرعامل طاقچه صراحتا اذعان میکند که قوانین کپیرایت در ایران رعایت نمیشود و میزان جریمهها بسیار پایین و در حد شوخی است. مدیرعامل یکی از نشریات نیز عدم پیوستن ایران به کنوانسیون برن را مانع اصلی رقابت عادلانه و ریشه این مشکل میداند.
۳.۳.ریشههای فرهنگی و قانونی بحران کپیرایت
این عدم پایبندی به کپیرایت در ایران صرفا یک خلأ قانونی نبوده بلکه ریشههای عمیق فرهنگی و تاریخی دارد:
زمینه تاریخی(بحث کپیرایت): بحث پیوستن ایران به قانون بینالمللی کپیرایت(کنوانسیون برن) از دهههای۱۳۴۰و۱۳۵۰ مطرح بوده است. در آن زمان چهرههای برجستهای مانند احمد شاملو با این استدلال که پیوستن به این قانون دسترسی ایران به آثار جهانی را محدود و گران میکند از مخالفان جدی آن بودند.
تغییر نگرش (موضع دولتآبادی): این نگرش تاریخی امروز با چالشهای جدیدی روبهرو شده است. محمود دولتآبادی که خود از نویسندگان درگیر با آن مباحث اولیه بوده اکنون صراحتا اعلام میکند که با اصل کپیرایت موافق بوده آن هم نه فقط برای حضور بینالمللی بلکه اساسا به این دلیل که جامعه و کشور ما به قانونمداری و قانونپذیری نیاز دارد.
پارادوکس اجرا(نقض داخلی): دولتآبادی به پارادوکس دردناکی اشاره میکند: درحالی که آثارش در خارج از ایران تحت قوانین کپیرایت محافظت میشوند «همان حقوق در کشورم ایران نه فقط رعایت نشده بلکه غاصبانه نقض میشود و هیچ امکان دادخواهی و دادرسی جدی هم برای من و امثال من وجود ندارد». او تاکید میکند که نویسندهای حرفهای است و دانلود غیرقانونی آثارش حق معیشتی او را ضایع میکند.
سرقت ادبی و سانسور: این بحران قانونی با سانسور گره خورده است. دولتآبادی به طعنه میگوید که کتاب ممنوعه احمد محمود(همسایهها) یا نسخه جعلی کتاب خودش(زوال کلنل) که در ایران مجوز چاپ ندارد آزادانه بهصورت غیرقانونی تکثیر و فروخته میشود. او خطاب به مسوولان فرهنگی میگوید: «اگر یک کتاب ممنوع است اقلا به عهد خود وفادار باشید و جلوی جعل و پخش آن را هم بگیرید. اگر این کار را نمیکنید پس شما با بعضی از نویسندگان خصومت دارید». این وضعیت نشان میدهد که چگونه بیقانونی در اجرای کپیرایت و ممیزی همزمان نویسنده را از دو سو تحت فشار قرار داده و امنیت اقتصادی و فکری را از او سلب میکند.
۳.۴.مقایسه نقش دولت در گذار دیجیتال: پارادوکس مداخله
شکست ایران در گذار به اقتصاد محتوا ناشی از پارادوکس رگولاتوری دولت است:
مدل جهانی: دولتها بهطور فعال به صنایع فرهنگی برای گذار به عصر دیجیتال کمک میکنند. دولت آلمان مالیات e-book را کاهش میدهد(تسهیلگر). دولت آمریکا با قانون کپیرایت از درآمد پلتفرمهایی مانند Audibleو در نتیجه ناشران محافظت میکند(تنظیمگر).
مدل ایرانی(پارادوکس): دولت ایران که در نشر فیزیکی(کاغذ، مجوز و خرید) یک مداخلهگر حداکثری(Maximum Interventionist) و مهندس فرهنگی بوده در نشر دیجیتال و در حیاتیترین نقش خود یعنی تنظیمگری و اجرای قانون کپیرایت یک ناظر منفعل (Passive Regulator) است.
نتیجه: این انفعال گذار به اقتصاد محتوا را غیرممکن میکند. ناشر ایرانی در یک تله گیر کرده است: هزینههای تولید فیزیکی(کاغذ) به دلیل اقتصاد حمایتی و تورم سرسامآور بوده اما تولید دیجیتال نیز به دلیل نبود حفاظت قانونی کپیرایت مساوی با انتشار رایگان و از دست دادن کل سرمایه است.
بخش۴: جمعبندی و توصیههای راهبردی؛ گذار از دولتِ بازیگر به دولتِ تنظیمگر
۴.۱.یافتههای کلیدی: دو مدل در دو مسیر واگرا
تحلیل مقایسهای اقتصاد نشر ایران و جهان نشاندهنده دو مسیر کاملا واگراست که ریشه در نقش دولت دارد:
مدل جهانی: دولت بهعنوان تنظیمگر و تسهیلگر عمل میکند. با تضمین قانون کپیرایت بازاری تریلیوندلاری برای بخشخصوصی ایجاد کرده که در آن محتوا یک موتور محرک GDP است. دولت با سیاستهای هوشمند(مانند کاهش مالیات) گذار موفق به اقتصاد محتوای دیجیتال را(که با رشد انفجاری استریمینگ مشخص میشود) مدیریت و تسهیل میکند.
مدل ایرانی: دولت بهعنوان بازیگر و مهندس فرهنگی عمل میکند. با استفاده از ابزارهای اقتصاد حمایتی، توزیع کاغذ یارانهای و خرید تضمینی با معیارهای ایدئولوژیک یک رقابت نابرابر ایجاد کرده، بخشخصوصی واقعی را به حاشیه رانده و صنعت نشر فیزیکی را با بحران سقوط تیراژ به زیر ۱۰۰نسخه مواجه کرده است.
نتیجه در گذار دیجیتال: پارادوکس دولت ایران در اینجا به اوج میرسد؛ دولتی که در دنیای فیزیکی بیشفعال (Hyper-active)و کنترلگر است در دنیای دیجیتال در اجرای بدیهیترین وظیفه خود یعنی حفاظت از کپیرایت منفعل(Passive) عمل کرده و در نتیجه گذار به اقتصاد محتوا را فلج کرده است.
کارشناس ارشد مدیریت ساخت
