پیامدهای کیفیت بد صدا در سالن‌های سینما بررسی شد:

تجربه شنیداری؛ حلقه معیوب نمایش!

گروه فرهنگ و هنر
کدخبر: 588465
صدا در سینما نه‌تنها مکمل تصویر، بلکه عنصری اساسی است که تجربه سینمایی را عمیق‌تر و واقعی‌تر می‌کند و با این حال، در بسیاری از سالن‌های سینما به‌ویژه در ایران، کیفیت آن نادیده گرفته می‌شود.
تجربه شنیداری؛ حلقه معیوب نمایش!

جهان صنعت– صدا پیش از آنکه دیده شود، احساس می‌شود و مخاطب را درون روایت می‌کشد و او را وادار می‌کند باور کند آنچه می‌بیند واقعی است. سینما از نخستین روزهای تولدش با صدا پیوندی ناگسستنی داشته است، حتی زمانی که «سینمای صامت» نامیده می‌شد، موسیقی زنده، افکت‌های ابتدایی و واکنش جمعی تماشاگران بخشی از تجربه شنیداری فیلم بودند. امروز اما با وجود پیشرفت‌های شگفت‌انگیز تکنولوژی صوتی، هنوز صدا در بسیاری از فیلم‌ها، مستندها و حتی سالن‌های سینما جایگاه شایسته خود را پیدا نکرده و همین غفلت بخش مهمی از تجربه سینمایی را ناقص می‌کند. صداگذاری در سینما تنها به شنیده شدن دیالوگ‌ها محدود نمی‌شود بلکه هنر خلق یک جهان شنیداری است که همزمان با تصویر حرکت کرده، آن را تکمیل می‌کند و گاه حتی از آن پیشی می‌گیرد. صدای باد، قدم‌ها، سکوت‌های حساب‌شده، موسیقی، افکت‌ها و لایه‌های صوتی پنهان، همگی عناصری هستند که به روایت عمق می‌بخشند. بسیاری از لحظات ماندگار تاریخ سینما بیش از آن‌ که به‌دلیل تصویر در ذهن مانده باشند، به واسطه صدا به حافظه جمعی راه یافته‌اند. گاهی یک نفس‌کشیدن، یک ضربه آرام، یا حتی سکوتی طولانی، تاثیری عمیق‌تر از شلوغ‌ترین تصاویر بر مخاطب می‌گذارد. صدا می‌تواند ترس را پیش از دیده شدن خطر القا کند، غم را پیش از جاری شدن اشک بنشاند و تعلیق را پیش از وقوع حادثه بسازد.

در مستند، اهمیت صدا حتی دوچندان می‌شود. مستند قرار است واقعیت را بازنمایی کند یا دست‌کم برداشتی صادقانه از واقعیت ارائه دهد. در چنین قالبی، صدا نه‌تنها ابزار روایت بلکه سند واقعیت است. کیفیت ضبط صدا، شفافیت دیالوگ‌ها، طبیعی بودن فضاهای صوتی و پرهیز از صداگذاری‌های مصنوعی و اغراق‌آمیز، همگی در باورپذیری اثر نقش تعیین‌کننده دارند. مستندی که تصویر خوبی دارد اما صدایش نامفهوم، نویزدار یا بی‌هویت است، خیلی زود اعتماد مخاطب را از دست می‌دهد. شنونده حس می‌کند چیزی میان او و واقعیت فاصله انداخته شده و این فاصله، هرچقدر هم تصویر قوی باشد، قابل‌جبران نیست. صداگذاری حرفه‌ای در مستند به‌معنای دستکاری واقعیت نیست بلکه به‌معنای شفاف‌سازی آن است. حذف صداهای مزاحم، تنظیم درست حجم صداها، ایجاد تعادل میان گفتار و صدای محیط و استفاده هوشمندانه از موسیقی به مستند کمک می‌کند تا پیام خود را واضح‌تر و تاثیرگذارتر منتقل کند. موسیقی در مستند اگر درست استفاده شود، می‌تواند حس را تقویت کند. اگر اما بیجا و بیش از حد باشد، به‌راحتی واقعیت را مخدوش می‌کند. همین ظرافت‌هاست که صداگذاری را به یکی از حساس‌ترین و در عین حال کم‌دیده‌شده‌ترین بخش‌های تولید مستند تبدیل کرده است. با این حال اهمیت صدا تنها به مرحله تولید فیلم محدود نمی‌شود بلکه زنجیره‌ای است که تا لحظه نمایش در سالن سینما ادامه دارد. متاسفانه یکی از مشکلات جدی سینمای امروز به‌ویژه در بسیاری از سالن‌های سینمای ایران، کیفیت نامطلوب سیستم‌های صوتی است. سالن سینما قرار است آخرین حلقه این زنجیره باشد؛ جایی‌که تمام زحمات گروه صدا، از ضبط تا میکس و مسترینگ به گوش مخاطب برسد وقتی سالن اما از آکوستیک مناسب، تجهیزات استاندارد و تنظیم صحیح برخوردار نیست، تمام این تلاش‌ها عملا هدر می‌رود.

بسیاری از تماشاگران تجربه شنیدن دیالوگ‌های نامفهوم، صدای بیش از حد بلند موسیقی، یا برعکس صدای ضعیف و خفه فیلم را داشته‌اند. گاهی صدا از یک سمت سالن می‌آید، گاهی باس آن‌قدر اغراق‌آمیز است که جز لرزش چیزی حس نمی‌شود و گاهی نویز و خش‌خش بلندگوها تمرکز مخاطب را کاملا به هم می‌ریزد. در چنین شرایطی، حتی بهترین صداگذاری هم نمی‌تواند نجات‌بخش باشد. مخاطب به جای غرق شدن در داستان، مدام درگیر تنظیم ذهنی صدا می‌شود و این یعنی شکست تجربه سینمایی. مشکل کیفیت بد صدا در سالن‌های سینما فقط یک ایراد فنی نیست بلکه نشانه‌ای از نگاه کم‌اهمیت به صدا در کل چرخه سینماست. در حالی که در بسیاری از کشورهای صاحب صنعت سینما، استانداردهای سختگیرانه‌ای برای آکوستیک سالن، نوع بلندگوها، چینش آنها و کالیبراسیون سیستم صوتی وجود دارد، در اینجا اغلب به حداقل‌ها بسنده می‌شود. گاهی سالن‌هایی با ظاهر مدرن و صندلی‌های شیک، از ابتدایی‌ترین اصول صوتی بی‌بهره هستند. نتیجه این می‌شود که مخاطب، حتی اگر فیلم خوبی ببیند، با حس نارضایتی سالن را ترک می‌کند، بی‌آنکه بداند بخش بزرگی از این نارضایتی ریشه در صدا دارد.

نکته تلخ‌تر اما این است که بسیاری از تماشاگران به این وضعیت عادت کرده‌اند. وقتی سال‌ها صدای بد شنیده می‌شود، گوش کم‌کم توقعش پایین می‌آید و دیگر نمی‌داند یک صدای خوب چه تاثیری می‌تواند داشته باشد. این عادت، هم به ضرر مخاطب است و هم به ضرر فیلمساز. فیلمسازی که ساعت‌ها برای طراحی صدا وقت گذاشته، وقتی می‌بیند اثرش در سالن به شکلی ناقص پخش می‌شود، انگیزه خود را از دست می‌دهد و این چرخه معیوب ادامه پیدا می‌کند. در سینما صدا فقط همراه تصویر نیست؛ صدا خودِ تصویر است. بسیاری از مفاهیم بدون صدا ناقص می‌مانند. تصور کنید صحنه‌ای از یک مستند طبیعت بدون صدای پرندگان، باد یا جریان آب؛ یا یک فیلم داستانی بدون صدای قدم‌ها، نفس‌ها و سکوت‌های معنادار. صداست که فضا را زنده می‌کند و مخاطب را در موقعیت قرار می‌دهد. حتی سکوت، وقتی درست طراحی شده باشد، بخشی از صداگذاری است و می‌تواند از ‌هزاران افکت پر سر و صدا تاثیرگذارتر باشد.

اگر به آینده سینما و مستند فکر کنیم، توجه به صدا دیگر یک انتخاب نیست بلکه یک ضرورت است. با گسترش پلتفرم‌های نمایش خانگی، هدفن‌ها، سیستم‌های صوتی پیشرفته و انتظارات بالاتر مخاطبان، کیفیت صدا بیش از پیش زیر ذره‌بین قرار گرفته است. مخاطبی که در خانه با یک هدفن معمولی صدایی شفاف و دقیق می‌شنود، وقتی در سالن سینما با صدایی آشفته مواجه می‌شود، طبیعی است که سرخورده شود. این مقایسه ناخواسته سالن سینما را در موقعیت دشواری قرار داده؛ موقعیتی که تنها با سرمایه‌گذاری جدی روی صدا قابل‌اصلاح است. سینما هنر ترکیب است و صدا یکی از ستون‌های اصلی آن. بی‌توجهی به صداگذاری در تولید و نمایش، به معنای نادیده گرفتن نیمی از تجربه سینمایی است. اگر قرار است سینما همچنان مخاطب را شگفت‌زده کند، احساس بسازد و روایت کند، باید گوش را به اندازه چشم جدی بگیرد. اگر صدا در حاشیه بماند و سالن‌های سینما به کیفیت حداقلی قناعت کنند، سینما بخشی از قدرت جادویی خود را از دست خواهد داد؛ قدرتی که نه‌فقط دیده می‌شود بلکه شنیده می‌شود و در ذهن و احساس مخاطب ماندگار می‌ماند.

وب گردی