14 - 06 - 2017
تاوان تاریخی انتخاب مردم
مسعود سلیمی- هنگامی که هشتم نوامبر ۲۰۱۶ و برخلاف همه پیشبینیها و بالاتر از آن برخلاف سنت دیرینه سیاسی ایالات متحده آمریکا، نام دونالد ترامپ بهعنوان چهلوپنجمین رییسجمهور این کشور اعلام شد، زنگ ظهور عصر تازهای در «سیاستورزی» جهان به صدا درآمد.
اگرچه با حضور باراک اوباما در کاخ سفید تابوی رییسجمهور رنگینپوست در آمریکا شکسته شده بود اما با حضور فردی که با تعریف رایج از عنوان «سیاستورزی» درست ۱۸۰ درجه تفاوت دارد در کاخ سفید، در واقع نیمی از مردم این کشور، دست به انتخابی زدند که بیتردید پیامد آن نهتنها دامن ایالات متحده را میگیرد- که نشانههای آن روزبهروز بیشتر میشود- بلکه اثرات آن به مصداق «مهرههای دومینو» در جهان هم دیده خواهد شد که نمونههای آن پیشاپیش دیده میشود.
انتخاب دونالد ترامپ با مشخصههای شخصی که از منظر روانشناختی بهعنوان یک مبحث آموزشی قابلیت بررسی دارد و همچنین از نظر حرفهای به عنوان یک کاسب از یکسو و بیرون بودن از دایره احزاب و تشکیلات سنتی سیاسی- اداری آمریکا که به خودی خود ضدسیستم به حساب میآید- از سوی دیگر زمانی که با انتخاب مردم بریتانیا برای خروج از اتحادیه اروپا، یعنی همان واژه معروف «برگزیت»- که قرار است به نقطه عطفی در تاریخ دستکم پس از جنگ این کشور بدل شود- تکمیل شد، حافظه تاریخی و کوتاهمدت اروپای زخمخورده از «نازیسم» و «فاشیسم» به تکاپو افتاد که نکند «برگزیت- ترامپ» راه پوپولیسم هزاره سومی را به گونهای هموار کند که به قول شاعر بزرگ ایرانزمین، جامی «نه از تاک ماند نشان، نه از تاکنشان» در واقع چنین خطری که بالقوه همچنان بیخ گوش نهتنها اروپا که جهان قرار دارد، میتوانست در اتریش، هلند، آلمان و به طور خاص فرانسه، «نمادی سیاسی» داشته باشد تا جایی که ترس از مارین لوپن و حزب افراطیاش باعث شد فرانسویهای به ستوهآمده از ورشکستگی سیاستمداران و احزاب سنتی چپ و راست به یکباره دست به دامن سیاستمدار جوانی شوند که تا چند ماه پیش نام و نشان چندانی نداشت اما یکباره چنان درخشید که پیروزیاش در انتخابات ریاستجمهوری فرانسه، حساب و کتابهای «پوپولیسم» را دستکم در کوتاهمدت به هم ریخت. امانوئل ماکرون اگر با رای ۶۶ درصدی فرانسویها به کاخ الیزه رفت، خود میدانست و میداند که دستکم نیمی از آن را مدیون پوسیدگی سیاستورزان و احزاب قدیمی کشور است تا انتخاب واقعی مردم اما در عین حال میدانست و میداند که نارضایتی اعلامشده از طریق صندوق رای میتواند در جهت مخالف هم عمل کند. فرانسویها در مرحله سوم «جارو کردن احزاب سنتی» یعنی دور اول انتخابات پارلمانی کشور، اینبار به جای «رای عملگرا» به «رای احساسی» روی آوردند که غیبت بیش از نیمی از واجدان شرایط، این ادعا را ثابت میکند.
در دور اول انتخابات در واقع تکلیف پارلمان پرجمعیت فرانسه مشخص شد چراکه یکشنبه آینده در دور دوم، دستکم ۴۰۰ نماینده از کل ۵۷۷ نفر با اتیکت «ماکرونیسم» برگزیده خواهند شد.
با نگاهی به تقسیم کرسیها به درستی درمییابیم که پارلمان آینده فرانسه به روشنی فاقد «اپوزیسیون» لازم برای برقراری دموکراسی پارلمان خواهد بود. جمهوری پنجم فرانسه در ۱۹۵۸ در حالی برپا شد که این کشور دچار هرج و مرج پارلمانی بود و از آنجایی که رییسجمهور با رای نمایندگان انتخاب میشد از قدرت لازم و کافی برخوردار نبود. جمهوری پنجم تا اینجای کار غیر از یکی دو مورد، به ویژه در دوره میتران، هیچگاه با پارلمانی شبیه این دوره روبهرو نبوده و همواره بر محور تقابل اپوزیسیون مقتدر از نظر کیفی و کمی با اکثریت حامی رییسجمهور میچرخیده است.
با وجود اینکه جنگ و خشونت و ترس جهان را دربر گرفته اما مطالبهخواهی مردم از راه صندوق رای در آستانه دهه سوم هزاره میلادی هم بهعنوان نماد مبارزات مدنی رواج یافته است؛ رویدادی که الزاما نمیتواند برای نهادینه شدن دموکراسی کافی باشد چراکه جدا از امکان دخالت بالقوه «قدرت» در اهرمسازی دموکراسی، تجربه نشان میدهد که انتخاب مردم همواره نمیتواند به مسیر درست و روشنی برای ایجاد دموکراسی بینجامد که در نهایت تاوان تاریخی آن هم برعهده خودشان خواهد بود.
massoudmehr@yahoo.fr
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد