جهان‌صنعت از بحران حضور مخاطب در سالن‌های نمایشی گزارش می‌دهد:

تئاتر در آستانه خاموشی

گروه فرهنگ و هنر
کدخبر: 556630
تئاتر ایران با بحران کمبود مخاطب مواجه است و خالی ماندن سالن‌ها نشان‌دهنده مشکلات اقتصادی و فرهنگی جامعه است که نیاز به حمایت‌های مالی و اجتماعی بیشتری دارد.
تئاتر در آستانه خاموشی

جهان صنعت– بلیت‌های تئاتر روی دست گروه‌های نمایشی مانده است؛ صندلی‌های خالی سالن‌ها هر شب بیشتر می‌شوند و اجرای نمایش به تجربه‌ای پرهزینه و بی‌ثمر برای هنرمندان بدل شده است. این وضعیت فقط نشانه‌ای از کم‌اقبالی یک هنر نیست بلکه بازتابی مستقیم از شرایط اقتصادی جامعه‌ای است که دیگر توان خرید بلیت و حضور در سالن‌های تئاتر را ندارد. سال‌ها پیش تماشای تئاتر یکی از گزینه‌های اصلی علاقه‌مندان به فرهنگ و هنر بود. بسیاری از خانواده‌ها یا گروه‌های دانشجویی بخشی از برنامه‌های آخر هفته خود را به حضور در سالن‌های نمایشی اختصاص می‌دادند و حتی صف‌های طولانی برای خرید بلیت نمایش‌های پرمخاطب تشکیل می‌شد اما امروز همان سالن‌ها در حالی میزبان هنرمندان هستند که تماشاگران به‌سختی به چند ردیف محدود در ابتدای سالن می‌رسند. این تغییر بزرگ بی‌ارتباط با وضعیت معیشتی جامعه نیست. در شرایطی که بخش بزرگی از مردم برای تامین نیازهای اولیه خود دچار مشکل هستند، هزینه کردن برای فرهنگ و هنر به اولویت‌های آخر زندگی روزمره منتقل شده است. قیمت بلیت تئاتر در نگاه اول شاید آنقدر هم سنگین به نظر نرسد مثلا بین ۱۵۰ تا ۴۰۰هزار تومان در سالن‌های مختلف اما همین رقم برای بسیاری از خانواده‌ها معادل چند وعده غذایی است. وقتی درآمدها با هزینه‌های مسکن، خوراک، پوشاک و حمل‌ونقل به ‌سختی همخوانی دارد، طبیعی است که تماشای یک نمایش به عنوان فعالیتی تفریحی و فرهنگی به حاشیه رانده شود. بسیاری از مردم ترجیح می‌دهند در خانه و از طریق شبکه‌های تلویزیونی یا فضای مجازی فیلم و سریال ببینند زیرا هزینه‌اش به‌مراتب کمتر است.

هزینه‌های سنگین برای گروه‌های نمایشی

از سوی دیگر گروه‌های نمایشی برای تولید یک اثر مجبور به صرف هزینه‌های سنگین هستند؛ اجاره سالن، طراحی صحنه، لباس، دستمزد عوامل، تبلیغات و ده‌ها خرج ریز و درشت دیگر. وقتی بلیت‌ها فروش نمی‌رود، این هزینه‌ها جبران نمی‌شود و نتیجه‌اش دلسردی و ناامیدی هنرمندان است. بسیاری از کارگردانان جوان که با عشق و انگیزه وارد این عرصه شده‌اند، بعد از یکی،دو تجربه شکست‌خورده، عطای کار را به لقایش می‌بخشند. این روند به‌تدریج به فرسایش نیروی خلاق در تئاتر ایران منجر خواهد شد. مساله فقط اقتصادی نیست بلکه فرهنگی و اجتماعی هم هست. تئاتر همواره محلی برای گفت‌وگوهای جمعی بوده است؛ جایی که مسائل اجتماعی و انسانی روی صحنه بازتاب پیدا می‌کند و تماشاگر با اندیشیدن به آنها به بازنگری در زندگی خود می‌رسد. خالی ماندن سالن‌ها یعنی کمرنگ شدن این میدان گفت‌وگو و اندیشه. جامعه‌ای که فرصت دیدن و شنیدن در چنین بسترهایی را از دست بدهد، به‌تدریج به سمت سکوت و انفعال کشیده می‌شود.

بی‌توجهی سیاستگذاران فرهنگی

هنرمندان بارها از مسوولان فرهنگی خواسته‌اند تا از تئاتر حمایت کنند یا از طریق یارانه مستقیم به بلیت‌ها یا با در اختیار گذاشتن سالن‌های مناسب با هزینه کمتر اما آنچه تاکنون رخ داده، بیشتر در حد شعار باقی مانده است. اگر در دهه‌های گذشته بلیت دانشجویی یا بلیت‌های تخفیف‌دار می‌توانست دانشجویان و جوانان را به سالن‌ها بکشاند، امروز همان هم در بسیاری موارد حذف شده است. در نتیجه تئاتر بیش از پیش به کالایی لوکس تبدیل شده که تنها بخشی از طبقات مرفه جامعه قادر به خرید آن هستند. این وضعیت پیامدهای جدی دیگری هم دارد. وقتی سالن‌ها خالی است، سرمایه‌گذاران و حامیان مالی نیز تمایلی برای ورود به عرصه تولید پیدا نمی‌کنند. آنها ترجیح می‌دهند سرمایه خود را به حوزه‌هایی ببرند که سود بیشتری دارد. در نتیجه چرخه اقتصادی تئاتر از دو سو تحت فشار قرار می‌گیرد: هم تماشاگر کم است و هم سرمایه‌گذار. ادامه چنین وضعیتی می‌تواند به تعطیلی تدریجی سالن‌ها بینجامد؛ اتفاقی که در برخی شهرهای کوچک‌تر ایران همین حالا هم رخ داده و بسیاری از سالن‌ها یا به اجاره مراسم خصوصی سپرده شده‌اند یا عملا بلااستفاده مانده‌اند.

تئاتر؛ مدرسه‌ای برای اندیشیدن

نباید فراموش کرد که تئاتر تنها یک سرگرمی ساده نیست بلکه مدرسه‌ای برای اندیشیدن و تجربه کردن است. بسیاری از بزرگان هنر و ادبیات ایران نخستین تجربه‌های هنری خود را از صحنه‌های کوچک تئاتر آغاز کرده‌اند. این هنر بستری فراهم می‌کند تا بازیگران، نویسندگان و کارگردانان جوان توانایی‌های خود را محک بزنند و به ‌تدریج وارد عرصه‌های بزرگ‌تر شوند. اگر این بستر از بین برود، نسل آینده هنرمندان با خلأ جدی مواجه خواهد شد. از منظر روانی و اجتماعی نیز حضور در سالن تئاتر تجربه‌ای منحصر به فرد است. دیدن بازی زنده روی صحنه و واکنش آنی تماشاگران، فضایی می‌آفریند که هیچ رسانه دیگری قادر به بازآفرینی آن نیست اما محروم شدن مردم از این تجربه به‌معنای محروم شدن جامعه از فرصتی برای تخلیه هیجانی و همدلی جمعی است. این محرومیت در درازمدت می‌تواند به انزوای بیشتر افراد و کاهش روحیه جمع‌گرایی منجر شود. در چنین شرایطی برخی کارگردانان تلاش کرده‌اند با پایین آوردن سطح هزینه‌ها یا روی آوردن به نمایش‌های کوچک و مینیمال همچنان به کار ادامه دهند. اجرای نمایش در کافه‌ها، فضاهای کوچک و حتی خانه‌ها نمونه‌ای از این تلاش‌هاست. این شکل اجراها هرچند خلاقانه‌اند اما نمی‌توانند جایگزین تئاتر حرفه‌ای با تمامی امکانات فنی و هنری‌اش شوند ضمن آنکه مخاطب چنین اجراهایی به ‌شدت محدود است و عملا در دایره‌ای بسته باقی می‌ماند.

سهم ناچیز تبلیغات برای تئاتر

بخش دیگری از ماجرا به تبلیغات و اطلاع‌رسانی برمی‌گردد. در حالی که فیلم‌های سینمایی با حمایت‌های گسترده رسانه‌ای تبلیغ می‌شوند، تئاتر معمولا سهم ناچیزی از این فضا دارد. شبکه‌های تلویزیونی کمتر به معرفی نمایش‌ها می‌پردازند و تبلیغات محیطی نیز بسیار گران تمام می‌شود بنابراین حتی اگر نمایش ارزشمندی روی صحنه برود، بسیاری از مردم اصلا از وجود آن باخبر نمی‌شوند. نتیجه آن می‌شود که صندلی‌ها همچنان خالی بماند. با این همه نمی‌توان منکر علاقه‌مندی عمیق بخش بزرگی از جامعه به هنر نمایش شد. هنوز هم هر زمان که نمایش‌های خاص و پرطرفدار روی صحنه می‌روند، مخاطبان از شهرهای مختلف برای تماشای آن سفر می‌کنند. این علاقه نشان می‌دهد مشکل اصلی نه در نبود تماشاگر بلکه در شرایطی است که امکان حضور را از آنها گرفته است. اگر اقتصاد خانواده‌ها توان بیشتری داشت، بی‌شک بسیاری ترجیح می‌دادند بخشی از اوقات فراغت خود را در سالن‌های تئاتر بگذرانند.

عدالت فرهنگی فراموش‌شده

نکته مهم دیگر عدالت فرهنگی است. در حال حاضر بیشتر اجراهای تئاتر در پایتخت متمرکز شده و شهرهای کوچک‌تر سهم اندکی دارند. این تمرکز باعث می‌شود بسیاری از مردم اصلا امکان دسترسی به تئاتر را نداشته باشند. اگر سیاست‌های حمایتی به توزیع عادلانه امکانات بینجامد، هم گروه‌های نمایشی فرصت بیشتری برای اجرا پیدا می‌کنند و هم مخاطبان جدیدی به این چرخه وارد می‌شوند.

در نهایت تئاتر یک شاخص جدی برای سنجش سلامت فرهنگی جامعه است. وقتی سالن‌های تئاتر پر باشند یعنی مردم توان و انگیزه دارند تا فراتر از نیازهای اولیه به روح و اندیشه خود نیز بپردازند اما خالی ماندن سالن‌ها زنگ خطری است که نشان می‌دهد زندگی بسیاری از شهروندان به‌قدری سخت شده که جایی برای لذت بردن از هنر باقی نمانده است. این وضعیت نه‌تنها برای هنرمندان بلکه برای کل جامعه نگران‌کننده است زیرا جامعه‌ای که از هنر فاصله بگیرد، به‌تدریج خشن‌تر، بی‌حوصله‌تر و انزواطلب‌تر خواهد شد. امروز تئاتر ایران بیش از هر زمان دیگری به حمایت نیاز دارد نه‌تنها حمایت مالی بلکه حمایت اجتماعی و فرهنگی. اگر قرار است سالن‌های تئاتر دوباره پر شوند باید اقتصاد مردم نفس بگیرد و مسوولان فرهنگی جدی‌تر از گذشته برای زنده نگه داشتن این هنر تلاش کنند. در غیر این صورت هر شب صندلی‌های بیشتری خالی خواهد ماند و چراغ‌های سالن‌ها زودتر از موعد خاموش خواهند شد.

وب گردی