«جهان‌صنعت» گزارش می‌دهد؛

بورس در گرداب انفعال اقتصادی

گروه بورس
کدخبر: 554276
بازار سرمایه ایران گرفتار بحران ساختاری، شامل ناترازی انرژی، نرخ بهره بالا، رکود اقتصادی و بی‌اعتمادی به سیاستگذاران شده و جنگ‌های منطقه‌ای این بحران را تشدید کرده است.
بورس در گرداب انفعال اقتصادی

جهان‌صنعت- در حالی که این روزها بازارهای سفته‌بازانه‌ای نظیر ارز و طلا با موج ورود سرمایه‌های حقیقی و پول‌های درشت روبه‌رو هستند، بازار سرمایه ایران روزبه‌روز کوچک‌تر می‌شود.

در این بین اگرچه غالبا عنوان می‌شود ریزش و از دست رفتن سرمایه‌‌های حقیقی بازار سرمایه به دلیل سایه سنگین جنگ و ابهامات فراوان در مسیر مذاکرات بین‌المللی است اما آیا می‌توان تنها به این دو عامل خارجی دل خوش کرد و از فاکتورهای موثر و بااهمیت اقتصادی و سیاستگذاری‌های نادرست دولت چشم پوشید؟ به نظر می‌رسد بازار سرمایه بیش از اینکه از هیجانات سیاسی رنج ببرد، گرفتار گردابی از سیاست‌های غلط اقتصادی و برنامه‌ریزی‌های کوتاه‌مدت شده و در مسیر نابودی قرار گرفته است. بازار مولد که می‌توانست در صورت اعتنای بیشتر سیاستگذاران چرخ تولید را با موتور قوی سرمایه‌های خرد و کلان حقیقی و حقوقی به حرکت درآورد.

بررسی وضعیت بازار سرمایه ایران نشان می‌دهد، دماسنج اقتصاد ایران با بحرانی بزرگ مواجه شده است. بازار سهام با پشت سر گذاشتن مقاطع ریزش اخیر بیش از ۴۰‌درصد از ارزش خود را از دست داده و زنگ خطر را به صدا درآورده است. این روند منجر به اعتمادسوزی در بورس و فرار سنگین سرمایه‌های حقیقی شده است.

طی هفته‌های پس از جنگ ۱۲روزه تاکنون بیش از ۶۰همت سرمایه حقیقی از بازار سهام خارج و بخش بزرگی از آن وارد بازار طلا و سکه شده است. بازاری که اگرچه به چرخه تولید طلا متصل بوده اما اثری در تولید صنایع مادر و بزرگ ندارد و بیشتر به عنوان بازاری سفته‌بازانه تبدیل شده است.

طی هفته گذشته نیز با شروع موج تازه رشد قیمت دلار، بخشی از این پول‌ها به سمت بازار ارز سرازیر شد و ناامیدی صنایع بورسی از جذب سرمایه را افزایش داد. اکنون سوال این است که آیا می‌توان جنگ را تنها دلیل ریزش بازار سهام و خروج پول از بازار سرمایه دانست؟ کدام فاکتورها هیجان منفی بازار را تشدید کرده‌اند؟

عوامل ساختاری بحران بورس

بحرانی که بازار سرمایه اکنون دچار آن شده صرفا واکنشی به تحولات سیاسی یا شوک‌های بیرونی نیست بلکه نشان‌دهنده وضعیت بحرانی در ساختار اقتصاد کشور است؛ از ناترازی انرژی گرفته تا نرخ بالای بهره، رکود اقتصادی و تورم دو رقمی که سال‌هاست اقتصاد ایران را رنج می‌دهد، مهم‌ترین عوامل شکل‌دهنده این شرایط محسوب می‌شوند.

نرخ بهره بدون ریسک ۳۸‌درصدی اوراق، عملا جذابیت معاملات سهام و حتی سهامداری بلندمدت را کاهش داده و پول را از بازار سرمایه به بازار پول و بدهی هدایت کرده است. در این بین ناترازی انرژی که پیشتر تنها در فصل زمستان و با کمبود گاز گریبان صنایع بزرگ بازار سرمایه را می‌گرفت، حالا به تابستان و قطعی برق هم کشیده شده و اغلب صنایع کوچک و بزرگ بازار را درگیر کرده است.

در سمت دیگر ماجرا نیز تورم ایستاده که هزینه تولید را به صورت ماهانه افزایش داده در حالی که رکود بازارهای کالایی، تحریم‌های تجاری بین‌المللی و مواردی از این دست برای تولیدکنندگان صرفه اقتصادی باقی نگذاشته است.

به این ترتیب هزینه تولید بسیار بالا رفته در حالی که خروجی مناسبی نخواهد داشت. این امر عملا جذابیت خرید سهام را در میان معامله‌گران بازار سرمایه کاهش داده است.

تشدید بحران تحت تاثیر تنش‌های ژئوپلیتیکی

با این حال اما همچنان نمی‌توان نسبت به جنگ ۱۲روزه ایران و رژیم صهیونیستی که اخیرا رخ داد، بی‌اعتنا بود. این رخداد مهم به‌عنوان یک عامل تشدیدکننده روند نزولی بازار سرمایه و فرار سرمایه‌گذاران از این بازار شناخته می‌شود. جنگ ۱۲روزه تاثیر مخربی بر روند بورس داشته و فشارهای سیاسی را بر بازار افزایش داده است.

به ویژه اینکه تحولات سیاسی پس از جنگ، توقف مذاکرات، افزایش تحریم‌ها، آغاز روند حقوقی فعال‌سازی مکانیسم ماشه، کاهش قدرت چانه‌زنی ایران در سیاست بین‌المللی و مواردی از این دست هیجان منفی را افزایش داده و بحران ساختاری اقتصاد ایران را تشدید کرده است. به این ترتیب شاید نتوان به بهبود پایدار وضعیت بازار سرمایه آن هم در کوتاه‌مدت امیدوار بود و باید زنگ خطر مرگ بورس را با صدایی بلند و رسا برای سیاستگذاران اقتصادی به صدا در آورد.

بی‌اعتمادی به سیاستگذاری‌ها و شعارهای حمایتی

آنچه بر موج ناامیدی و فرار سرمایه‌گذاران از بازار سرمایه افزوده و آن را تشدید کرده، بی‌اعتمادی نسبت‌به شعارهای سیاستگذاران و انفعال آنها در مواقع بحرانی است. تجربه سرمایه‌گذاران بازار سرمایه از ریزش سیاه مرداد۹۹ تاکنون نشان داده که اگرچه تمامی مدیران سازمان بورس، وزرای اقتصادی و مدیران کل بانک مرکزی بر حمایت از بازار سرمایه و منافع سهامداران تاکید کرده‌اند اما در عمل یا سیاست موثری در مواقع و مقاطع مهم اتخاذ نکرده‌اند یا آنکه اتخاذ این سیاست دیرهنگام بوده است.

در این بین همچنین با وجود شعارهای حمایتی، سیاستگذاری‌ها و ریل‌گذاری‌ها در جهت حمایت از بورس نبوده و در بسیاری از مقاطع به صنایع بازار صدمه هم زده است. نمونه آن نیز بحران ناترازی برق در ماه‌های اخیر است که نه‌تنها منجر به قطع برق صنایع بزرگی نظیر فولادی‌ها و پتروشیمی‌ها شد بلکه حتی برق تولیدی دارندگان نیروگاه‌ها را نیز از آنها سلب کرد و به شبکه توزیع فرستاد؛ سیاستی ناعادلانه که هم صنایع را بی‌اعتماد کرد و هم بورس انرژی را به عنوان بستر عرضه و فروش برق بی‌اعتبار!

در این بین نیز سهامداران ناظر تعمیق این بحران و در انتظار انتشار گزارش‌های فصلی از عملکرد شرکت‌هایی هستند که در فصل تابستان در ناترازی انرژی دست و پا زده‌اند. این تنها یک نمونه از عملکرد نامناسب، جزیره‌ای، کوتاه‌نگر و نامناسب سیاستگذاران اقتصادی در شرایط ویژه است. آیا چنین تصویری از اقتصاد کشور، انگیزه و اعتمادی برای سرمایه‌گذاری در صنعت و تولید باقی خواهد گذاشت؟

وب گردی