بودجه پدیدهای پیچیده است
دولتهای جهان در هر دوره و در هر سرزمین با هر نظام سیاسی هرگز عصای جادویی ندارند که آن را به هر چیزی بزنند آن چیز پول شود. اگر این عصای جادویی وجود داشت دولتها این کار را میکردند و به همه شهروندان به میزان مورد نیاز پول میدادند و تضاد منافع و مجادلهها نیز پدیدار نمیشدند. این عصای جادویی اما وجود ندارد و از سوی دیگر میل نهفته در وجود آدمی برای خرج کردن هیچ سقفی نداشته و ندارد. داشتههای آدمیان و جامعهها هماره در برابر خواستههایشان زانو میزند و کم میآورد. جامعهها نیز همین وضعیت را دارند. همه جامعهها با هر نظام سیاسی- جز کرهشمالی که استثناست- برای اندازهگیری دخل و خرجشان گرفتاری دارند. در ایران نیز این گرفتاری دیده میشود و این روزها که به روزهای تنظیم مقدمات بودجه۱۴۰۵ نزدیک میشویم کسری بودجه تا ۸۰۰هزارمیلیارد تومان یکی از خبرهای داغ اقتصاد سیاسی شده است. گفتههای مسعود پزشکیان، رییس دولت چهاردهم درباره اینکه بسیاری از نهادها و سازمانها از بودجه عمومی استفاده میکنند در حالی که به میزان دریافت بودجه بازدهی ندارند مساله را داغتر کرده است. در این وضعیت و بر اثر یک رفتار سیاسی میان طیفهای گوناگون جناحهای سیاسی بهویژه از دوره فعالیت مجلس ششم تا امروز هرگاه مقوله کسری بودجه داغ و بر ضرورت کاهش هزینهها پافشاری میشود ذهنیت جامعه ایرانی سراغ شماری از نهادهای تبلیغی- آموزشی و نهادهای فرهنگی میرود. به طور مثال دریافت نهادهایی مثل حوزههای علمیه یا نهادهای فرهنگی مثل نهاد سعدی و… همیشه در کانون این بحثها قرار میگیرند. با تاکید براینکه نوشته حاضر نیز اصرار دارد درباره دخلوخرج اینگونه نهادها و کارآمدی آنها باید به طور کارشناسی بررسی شود اما یادآور میشود برای توازن بودجه باید کارهای بزرگتری انجام داد. داستان اما پیچیده است و باید اقتصاد سیاسی بودجه در ایران بهطور بنیادین و کامل بررسی شود.
دانشمندان بودجهریزی باور دارند برای اینکه درآمدها و هزینهها به هم مرتبط شوند چند راهبرد وجود دارد:
یکم- دست روی دست گذاشتن و هیچ کاری نکردن
دوم- افزایش درآمدها
سوم- کاهش دادن هزینهها
چهارم- افزایش درآمد و افزایش هزینه
در ایران شوربختانه به دلایل سیاسی و چگونگی توزیع قدرت راهبرد نخست فرمانروایی میکند. با وجود اینکه هر سال بر کاهش هزینهها تاکید میشود اما این اتفاق نمیافتد.
راهبر دوم اما در ایران به دلیل گرفتار شدن درآمد صادرات نفت در بازیهای سیاست خارجی کاربردش را از دست داده است.
راهبرد سوم به خاطر ذینفوذ بودن سازمانهای خرج در درون دولت و در درون نهادهای حاکمیتی و نیز در بیرون از این نهادها ناممکن شده است.
راهبرد چهارم به دلیل اینکه رشد اقتصادی ایران روند کاهنده داشته و دارد و نیز بهخاطر وابستگی بودجه به درآمد صادرات نفت سخت و سختتر میشود.
راهبرد کارآمدتر این است که هم درآمدها افزایش یابد و هم هزینهها. بودجه کوچک به معنای کوچکتر شدن سفره ایرانیان بوده اما نیازمند برداشتن گامهای بسیار سخت است.