19 - 11 - 2016
به داد کتاب برسید
محمد تاجالدین- هفته کتابخوانی تمام شد و در آخرین روزش بسیاری از مسوولان و هنرمندان و مردم برای خرید کتاب به کتابفروشیها رفتند. کتاب فروشیهایی که در باقی سال آنقدر سوت و کورند که مجبورند برای تامین هزینه دفتر یادداشت و خودکار و پاک کن بفروشند.
اینکه طرح هفته کتاب برای رونق دهی به بازار نشر، کار مثبتی است شکی وجود ندارد اما سوال اینجاست در باقی روزهای سال تکلیف ناشران چیست؟
آمار کتابخوانی در کشور ما چیزی نزدیک به فاجعه است. مردم کتاب نمیخوانند یا بهتر است بگوییم به غیر از خرید کتابهای کمک درسی، عملا هزینه خرید کتاب در سبد خانوار جایی ندارد. این پدیده دلایل بسیاری دارد. از افزایش قیمت کتابها تا کوچک شدن سفره مردم، عدم اهمیت به محصولات فرهنگی و موارد دیگر.
در این فضا برای رهایی ناشران از ورشکستگی و کاهش روزانه تیراژ کتابها مسکنهای موقتی لازم است. هفته کتابخوانی و تخفیفی که به کمک ارشاد به خوانندگان داده میشود، نمونهای از این مسکنها است. آیا نمی شود این طرح ادامه پیدا کند؟ نمی شود مناسبتهای دیگری تعریف و به کمک آن، مشوقهایی برای خوانندگان کتاب مهیا کرد؟
معلوم است که میشود. هرچه دولت در زمینه نشر هزینه کند، باز هم کم است. بسیاری از مشکلات فرهنگی و ناهنجاریهای آن معلول عدم مطالعه و قهر مردم با کتاب است. عملا میشود با هزینه اندکی در بازار نشر، کمک بسزایی به رهایی کشور از مشکلات فرهنگی و ناهنجاریهای اجتماعی کرد. این شعار نیست. مردمی که با کتاب قهر باشند و مطالعه جایی در زندگیشان نداشته باشد، محدود میشوند، انتخابهایشان در مدار درستی قرار نمی گیرد و از دنیای اطرافشان بیخبر میمانند.
فکرش را بکنید که در طول سال و چند مناسبت، مسوولان و هنرمندان مردم را برای خرید کتاب تشویق کنند. به کتابفروشیها بروند، به کمک فضای مجازی قرارهای فرهنگی بگذارند و در طول سال ارتباطشان را با کتاب و کتابخوانی قطع نکنند.
میشود هر چند هفته یک بار، تور کتابگردی در خیابانهایی به راه بیفتد که به فروش کتاب مشهورند. خیابانهایی که تعدادشان زیاد هم نیست. انقلاب و کریمخان و بلوار کشاورز و چند جای دیگر. در این فضا تکانی به بازار نشر میخورد و بار دیگر توجه مردم به کتاب جلب میشود.
مطالعه امری بین حوزهای است. نمیشود فقط به طرحهای موقتی دل خوش کرد. بارها گفتهاند و شنیدهایم که کتابخواندن فرهنگ و عادت است. کتابخوانی از سنین پایین باید وارد زندگی فرد شود و در طول سالها تبدیل شود به عادتی روزانه. چندین دهه است که در آموزشوپرورش زنگ انشا وجود داد. زنگی که در نهایت تبدیل میشود به زنگ ورزش دوم. نمیتوان آموزشوپرورش را مجاب کرد که به کمک ناشران و نویسندگان ساعتی را صرفا به مطالعه اختصاص دهند؟
باز هم جواب مشخص است، میشود اما چرا کمکاری؟ در صورتی که آموزشوپرورش در برنامهای بلندمدت ارتباط بین مدارس و ناشران را مستحکم و در این زمینه نویسندگان را هم دخیل کند، گره از کار مطالعه پایین مردم ما باز میشود.
طرحهای بسیاری میتوان اجرا کرد اما متاسفانه فقط حرف زده میشود و خبری از عمل نیست. اگر این روند در سالهای بعد هم ادامه پیدا کند، ناشران کرکرهشان را پایین میکشند و به دنبال کار دیگری میروند. از طرف دیگر در این فضا امیدی هم برای نویسندگان متصور نیست. نویسندگی در کشور ما به عنوان یک حرفه که از قبل آن بتوان امرار معاش کرد، جا نیفتاده است. عملا شاید یک یا دو نویسنده وجود داشته باشند که صرفا از طریق نوشتن زندگیشان را میگذرانند. در این فضا و درگیری ذهن نویسندگان برای کسب درآمد، نوشتن در رتبههای بعدی قرار میگیرد و عملا کیفیت کار از بین میرود.
هفته کتابخوانی به پایان رسید و باز هم ناشران زانوی غم بغل گرفتهاند. در این فضا باید دولت به کمک این قشر مهجور بیاید و برای آینده کشور سرمایهگذاری کند. مالیات را سر و سامان دهد، فکری به حال قیمت کاغذ کند، دستی به تغییر فرهنگ مردم دراز کند و مشوقهایی که بتواند بازار نشر را تکانی دهد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد