28 - 01 - 2023
بخش سوم؛ ویژگیهای فرد کوآنتومی
ابوذر مرادی*- تاکنون به این جمعبندی رسیدیم که جریان اصلی علم اقتصاد متاثر از رویکردهای مادیگرایانه صرف از مطالعه و بررسی پدیدههای ذهنی اولشخص نظیر خودآگاهی و قصدمندی نوع بشر به عنوان یک واقعیت غیرقابل انکار در زیست او صرفنظر کرده است. در واقع علت اصلی این نادیده انگاشتن آن است که از نظر فیلسوفان ذهن مادهگرا، حالات ذهنی اساسا ساخته و پرداخته حالات مغزی و فاقد قدرت علی هستند.
خوشبختانه با توجه به پیشرفتهای اخیر در حوزه علومشناختی به ویژه نظریه تصمیمگیری کوآنتومی و مباحث مربوط به برونگرایی در فلسفه ذهن این ادعا که حالات ذهنی فاقد قدرت علی هستند، به طور جدی به چالش کشیده شده است. از سویی دیگر، تفسیر ذهنیتگرا از نظریه کوآنتوم به این نکته مهم اشاره دارد که فیزیکی بودن فراتر از مادی بودن است به طوری که خودآگاهی در ذات ذرات کوآنتومی نهفته است و دارای قدرت علی آنی است. پس اگر پدیدههای ذهنی قصدمندانه فیزیکی و دارای قدرت علی هستند بنابراین قابل بررسی و مطالعه علمی نیز هستند.
هرچند هدف نهایی ما در این سلسله نوشتار تمرکز بر موضوعات اقتصادی است ولی قبل از ورود به بحث تخصصی اقتصادی نیازمند بازتعریف یکسری مفاهیم عامتر به کمک بسط تفسیر ذهنیتگرای نظریه کوآنتوم هستیم. بر این مبنا بخشهای سوم، چهارم و پنجم را به ترتیب به بازتعریف فرد، ساختار اجتماعی و دولت مدرن اختصاص میدهیم تا بستر برای ورود به مباحث اقتصادی فراهم شود.
یافتههای دو دهه اخیر علوم شناختی از این فرض که انسان موجودی کوآنتومی است در سه سطح پشتیبانی میکند؛ اول آنکه در سطح رفتارشناسی مطالعات تجربی سالهای اخیر منجر به پایهگذاری نظریه تصمیمگیری کوآنتومی شده است که اذعان میدارد رفتار انسان از قوانین پایه نظریه کوآنتوم پیروی میکند. دوم آنکه در سطح ماکروسکوپیک و نحوه عملکرد مغز در تحقیقات جدید علومشناختی بیانگر به سمت بنبست کشیده شدن بیشتر نظریههای کلاسیک در توضیح قدرت مغز به ویژه مساله خودآگاهی به عنوان پدیدهای زیستشناسانه در زندگی انسان بوده است و دیدگاه کلاسیک تقریبا قادر به توضیح کارکرد مغز نیست و این گمانهزنیها را مطرح کرده که احتمالا مغز یک پدیده ماکروسکوپیک کوآنتومی است.
سوم آنکه نظریه کوآنتوم در سطح میکرسکوپیک (اتمها و هستههای سازنده سلولها) نظریهای کاملا پذیرفته شده است. حال اگر انسان موجودی کوآنتومی فرض شود باید بتوانیم برمبنای قواعد پایه فیزیک کوآنتوم توضیح دهیم که ذهن چگونه کار میکند و تفسیری کوآنتومی از سه ویژگی بارز ذهن یعنی شناخت، اراده و تجربه ارائه نماییم. اگر برونداد تصمیم یک فرد را به عنوان یک حالت واقعی و قابل مشاهده برای افراد دیگر در نظر بگیریم آن را میتوان اینگونه تعریف کرد:
فروپاشی تابع موج+ تابع موج کوآنتومی= حالت واقعی و قابل مشاهده
که در آن شناخت را میتوان تابع موج کوآنتومی، قصدمندی انسان یا به تعبیری دیگر همان اراده آزاد فرد به عنوان عامل فروپاشی و تجربه هر کس از زیست خود را میتوان فرآیند فروپاشی تابع موج در نظر گرفت. مهمترین پیامدهای این سخن آن است که اولا شناخت انسان از محیط اطرافش به صورت حالتهای بالقوه در مغز ذخیره میشود نه به صورت حالت واقعی خوشتعریف. دوم آنکه علتها که منشاء مادی دارند صرفا میتوانند در شکلگیری حالتهای بالقوه نقش داشته باشند نه حالت واقعی. سوم آنکه فرد خودآگاه با تصمیم خود واقعیت از قبل داده شده خوشتعریف را انتخاب نمیکند، بلکه از طریق به کارگیری عاملیت و اراده خود یکی از حالت بالقوه از اطلاعات موجود در ذهن خود را بسته به شرایط محیطی و در فرآیند تجربه انتخاب و به حالت واقعی تبدیل میکند. پس واقعیت مستقل از ذهن و کنش ارادی او نیست.
چهارم آنکه واقعیت در زمان کنونی محصول بر هم نهی گذشته(کنش مادی و موضعی) و آینده (کنش ارادی، ذهنی و آنی) است. بنابراین تصور فرد خودآگاه از آینده در شکلدهی واقعیت در زمان حال نقش مهمی را ایفا میکند. پنجم آنکه حالت واقعی وابسته به محیط(تجربه در مقام عمل سنجش) است. ششم آنکه ماهیت تصمیم فرد خودآگاه کل گراست و عقل و احساس او از یکدیگر قابل تفکیک نیست.
به عنوان مثال فرآیند تصمیمگیری یک زندانی برای غذا خوردن را در نظر بگیرید. گشنگی او به عنوان یک نیاز فیزیولوژیک با منشاء کنش مادی (علت) صرفا به شکلگیری حالتهای بالقوه غذا خوردن یا غذا نخوردن میشود. تصور فرد زندانی از آینده (رهایی از بند زندان) و محیط زندان تجربه زیسته منحصربفرد او را شکل میدهند. ولی در نهایت کنش ارادی (دلیل) کلگرای او در این تجربه زیسته است که منجر به تبدیل یکی از حالتهای بالقوه (فروپاشی تابع موج) به حالت واقعی میشود. به طوری که ممکن است فرد زندانی اقدام به اعتصاب غذا کند. البته چنین چیزی به معنای این نیست که کنشهای مادی که در این مثال نیاز فیزیولوژیک ما برای غذا خوردن است فاقد قدرت علی است. با وجود این قدرت علی آن صرفا در احتمال رخ دادن کدام حالت بالقوه موثر است نه در فرآیند فروپاشی جهت شکلدهی حالت واقعی. در مثال بالا احتمال حالت بالقوه غذا خوردن زندانی از احتمال غذا نخوردن او بیشتر است پس کنشهای مادی دارای قدرت علی هستند.
با این تفاسیر از منظر اول شخص رفتار فرد خودآگاه قطعی و عقلانیت او نامحدود و انتخابهایش از منظر خودش همواره بهینه است به این خاطر که تصمیمش متاثر از تجربه زیسته اوست و این تجربه نیز منحصربهفرد است. در حالی که اگر بخواهیم از دیدگاه سوم شخص رفتار فرد را بررسی نماییم رفتار فرد آنی، تصادفی و دارای عدم قطعیت ذاتی و غیرقابل پیشبینی است.
از آنجایی که علم از نظر معرفتشناسی ابژکتیو و محقق در جایگاه سوم شخص است در آن صورت محقق قادر به پیشبینی رفتار فرد نیست مگر آنکه فرد دارای هویتی مستقل از دیگران نباشد.
این دیدگاه درست در نقطه مقابل تعریف عقلایی بودن انسان در چارچوب نئوکلاسیکی است که رفتار فرد را از دیدگاه سوم شخص با پذیرش حدی از ریسک پیشبینیپذیر میداند. در واقع عقلایی بودن نئوکلاسیکی ریشه در یک پیشفرض انتزاعی کلاسیکی دارد که انسان چیزی فراتر از ماده به معنی کلاسیک آن نیست پس دارای هویت مستقل است و در نتیجه رفتار او قابل پیشبینی.
در حالی که در الگوی کوآنتومی از فرد خودآگاه، او اگرچه فیزیکی است ولی فراتر از ماده بیجان. شناخت او از محیط اطرافش به صورت حالتهای بالقوه در مغزش ذخیره میشود نه به صورت یک حالت از پیش تعیینشده خوشتعریف. فرد خودآگاه در بستر تجربه زیستهاش با اعمال عاملیت خود تصمیم میگیرد که حالت واقعی چه باشد، پس او به معنی واقعی زنده است. بنابراین عقلایی بودن در الگوی کوآنتومی در یک زیست بومی تعریف میشود، نه به استناد بر مفاهیم صرف انتزاعی خوشتعریف مستقل از محیط.
* کارشناس اقتصادی
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد