بازی هنر در زمین تکنولوژی

جهان صنعت- در روزگاری که مرز میان انسان و ماشین باریکتر از همیشه شده و جغرافیای هنر با خطوط رمزنگاریشده ترسیم میشود، هنرمند خاورمیانهای در آستانه گذار به جهان دیجیتال قرار گرفته است. نه فقط قلممو و بوم، بلکه الگوریتم و بلاکچین اکنون در کنار او ایستادهاند. با ظهور فناوریهایی مانند NFT (توکن غیرقابل تعویض) و هوش مصنوعی مولد، دیگر نه بازار هنر محدود به گالریهای فیزیکی است و نه مخاطب صرفا بازدیدکننده محلی. اما آیا این فناوریهای نو، راهی برای گریز از حاشیهنشینی تاریخی هنرمندان خاورمیانهای در بازار جهانی هنر هستند یا تهدیدی برای اصالت، استقلال و هویت بومی هنر این منطقه؟ در اواخر دهه ۲۰۱۰، با گسترش فناوری بلاکچین، مفهومی به نام NFT پا به عرصه گذاشت که به هنرمندان این امکان را میداد تا آثار دیجیتال خود را با «مالکیت منحصربهفرد» در شبکهای جهانی عرضه کنند. در واقع NFT همان سند دیجیتالی مالکیت است که میتواند برای هر اثر هنری ایجاد شود و خرید و فروش آن را از طریق رمزنگاری امن میکند. این فناوری بهسرعت در میان هنرمندان کشورهای خاورمیانه محبوب شد؛ بهویژه در ایران، لبنان، ترکیه، امارات و حتی عراق. هنرمندانی که سالها با محدودیتهای صدور اثر، نبود حمایت دولتی، تحریمهای مالی و سانسور روبهرو بودند، اکنون امکانی بیسابقه برای عرضه مستقیم هنر خود پیدا کردند. NFT نه فقط درگاه ورود به بازار هنر دیجیتال بوده، بلکه سازوکار مالی و فرهنگی تازهای به همراه آورده است: استقلال مالی، امکان درآمدزایی پایدار از طریق قراردادهای هوشمند، دور زدن تحریمها و سانسورهای داخلی، ساخت برند هنری دیجیتال و ارتباط مستقیم با مخاطب جهانی. این موارد در منطقهای که هنرمندانش سالها درگیر سازوکارهای پرهزینه نمایشگاهها، محدودیتهای خروج اثر و سیاستزدگی هنر بودهاند، تحولی بنیادین محسوب میشود. همه چیز اما به این سادگی نیست. بسیاری از هنرمندان خاورمیانهای با موانع جدی مواجهاند. نخست، دسترسی مالی محدود به دلیل تحریمهای بینالمللی، که باعث میشود هنرمندان ایرانی یا سوری نتوانند مستقیما از کیف پولهای رمزارزی یا پلتفرمهای جهانی بهره ببرند. دوم، نبود قوانین داخلی مشخص برای مالکیت دیجیتال که پیگیری حقوقی را دشوار میکند. سوم، نبود آموزش و زیرساخت مناسب در سطوح دانشگاهی یا نهادی که باعث میشود بسیاری از هنرمندان با بیاطلاعی وارد بازار شوند و در دام واسطهها یا دزدیهای دیجیتال بیفتند.
زبان هنری و نمادین منطقه گاه با پلتفرمهای جهانی ناسازگار است. بسیاری از آثار مبتنی بر اسطوره، ادبیات یا روایتهای دینی شرقی، توسط کیوریتورهای غربی بهدرستی رمزگشایی نمیشوند و در دستهبندیهای قالبی جا میگیرند. در نتیجه، هنرمند ناچار میشود یا زبان تصویری خود را سادهسازی کند یا با عدم دیده شدن مواجه شود.
همزمان ابزارهای هوش مصنوعی مانند Midjourney، DALL·E و Runway نیز وارد عرصه شدهاند. این ابزارها با ورودی متنی، تصاویری خلق میکنند که از نظر زیباییشناسی گاه خیرهکننده هستند. در منطقه خاورمیانه نیز هنرمندان جوان شروع به استفاده از این ابزار کردهاند. پروژههایی مانند «شهر خیالی شیراز» یا «بازآفرینی معماری اسلامی در آینده متاورس» نمونههایی از استفاده موفق و خلاقانه از هوش مصنوعی هستند اما این ابزارها نیز بدون چالش نیستند. نخست، مساله اصالت اثر هنری است. وقتی اثر توسط الگوریتم ساخته میشود، جایگاه هنرمند کجاست؟ دومین مساله حقوق معنوی است. آیا تصویر تولیدشده با متن واردشده توسط کاربر، مالکیت دارد؟ آیا هنرمند حق فروش آن را دارد؟ سوم، تهدید جایگاه هنرمند انسانی؛ اگر ماشین بتواند در چند ثانیه تصویری با ترکیب فرش ایرانی، باران خزر و خط کوفی بسازد، نقش هنرمند خلاق چه خواهد شد؟ این پرسشها در منطقهای مانند خاورمیانه که هنر به شدت با هویت، حافظه تاریخی، مقاومت و دین گره خورده است، عمیقتر و چندوجهیتر میشوند. برخی معتقدند استفاده از هوش مصنوعی میتواند به ابزار تازهای برای بیان مفاهیم سنتی تبدیل شود، بدون آنکه لزوما هویت را از بین ببرد. به شرط آنکه هنرمند «مصرفکننده صرف» فناوری نباشد، بلکه با نقد، بازنگری و بومیسازی، آن را به خدمت بیان خود بگیرد. از منظر فرهنگی نیز میتوان گفت این فناوریها امکان ساخت روایات نو و بازآفرینی تصویر خاورمیانه در ذهن جهانی را فراهم میکنند. به جای آنکه دیگران روایتگر منطقه باشند، هنرمند میتواند با بهرهگیری از این ابزارها، تصویری پیچیده، چندلایه و انسانی از جامعه خود ارائه دهد. لازمه این امر، ایجاد نهادهایی است که آموزش هنر دیجیتال را جدی بگیرند، دولتهایی که قوانین حمایتی از هنر دیجیتال تدوین کنند و جامعه هنریای که از درون، زبان گفتوگوی فنی و مفهومی با فناوری پیدا کند. در چنین شرایطی، آیندهای روشن قابل تصور است؛ آیندهای که در آن هنرمند عرب، ترک، ایرانی یا کرد، بدون نیاز به تایید گالریدار غربی، بتواند از دل شهر خودش اثری بیافریند که در دوبی، پاریس یا نیویورک دیده و خریده شود. آیندهای که در آن خط کوفی با هوش مصنوعی بازآفرینی میشود، یا فرش ایرانی به الگوریتمی جهانی الهام میدهد. NFT و هوش مصنوعی در ظاهر فقط ابزار هستند اما در باطن، حامل تغییرات عمیق در روابط قدرت، بیان و بازار هنر هستند. برای هنرمند خاورمیانهای، این ابزارها میتوانند هم ابزاری برای رهایی باشند و هم خطری برای گم شدن در زبان غالب جهانی. مساله نه در ابزار که در رویکرد ما به آنهاست.
در مجموع ورود فناوریهای نوین مانند NFT و هوش مصنوعی به عرصه هنر، بهویژه در منطقه خاورمیانه، صرفا یک تغییر تکنیکی یا ظاهری نیست، بلکه نوعی بازتعریف نقش هنرمند، بازآرایی زنجیره تولید و توزیع اثر هنری و حتی بازسازی مفهوم «هویت هنری» به شمار میآید. این تحولات، هنرمندان خاورمیانهای را وارد میدانی جدید کردهاند؛ میدانی که در آن قدرت خلاقه انسانی با توان پردازشی ماشین گره میخورد و بازار هنر دیگر محدود به مرزهای جغرافیایی و مناسبات سنتی نیست. با این حال بهرهگیری موثر از این امکانات نیازمند زیرساختهایی است که هنوز در بسیاری از کشورهای منطقه یا وجود ندارند یا بسیار محدود و ناپایدار هستند. نهادهای آموزشی اغلب درکی از این دگرگونی ندارند، حمایتهای قانونی در حوزه مالکیت دیجیتال ناکافی است و هنرمندان نیز در نبود زبان تخصصی و ابزارهای تحلیلگر، گاه با خطر مصرفگرایی کور یا بهرهبرداری سطحی از فناوری مواجهاند. در این میان، بهترین سناریو زمانی رقم میخورد که فناوری نه جایگزین خلاقیت انسانی، بلکه ابزار تقویت آن باشد و هنرمند خاورمیانهای با درک دقیق زمینههای فرهنگی، تاریخی و اجتماعی خود، از این ابزارها برای جهانی کردن روایتهای بومی بهره گیرد. در این چشمانداز، NFT میتواند برای دموکراتیزه کردن بازار هنر و هوش مصنوعی به بازنمایی خلاقانه و چندلایه فرهنگ منطقه کمک کند. آینده هنر در خاورمیانه نه در انفعال در برابر فناوری، بلکه در مواجهه نقادانه و خلاقانه با آن رقم خواهد خورد. تکنولوژی مسیر را نشان میدهد اما مقصد را همچنان هنرمند تعیین میکند.