24 - 01 - 2024
بازی بخشنامهای با بورس
وحید شقاقیشهری*
واقعیت این است که در بازار سرمایه هیچگونه مدیریتی صورت نمیگیرد، یعنی این بازار به طور کامل رها شده است. مدیریت بازار سرمایه مسوولیت دارد تا برای کاهش ریسکهای سیاسی و اقتصادی هم در سطح داخل و هم در سطح منطقهای و بینالمللی اقدام و فضا را باثبات کند، ولی در حال حاضر یک بازار رهاشده را شاهد هستیم.
یکی از آخرین دستورالعملهایی که بسیار تاثیرگذار است موضوع پالایشیها بوده است. ما شاهد هستیم که هر کدام از وزارتخانهها و هر دستگاهی به طور مداوم دستورالعمل صادر میکند و دستورالعملها را هم تغییر میدهد. در مصوبات صادرشده مدام نرخها و متغیرهای کلیدی اثرگذار بر بازار سرمایه دستکاری میشود و این تغییرات سردرگمی ایجاد میکند. این در حالی است که وقتی صورتهای مالی برخی شرکتها مثل پالایشیها را نگاه میکنیم، میبینیم این بنگاهها و شرکتها ارزنده هستند. در همین شرایط سهامداران سهمی را میخرند، ولی بعد میبینند که با یک مصوبه ناگهانی بر سودآوری بنگاهها تاثیر منفی گذاشته میشود. سرمایهگذار هم کسی است که میخواهد به هر شکلی ریسک خود را پایین بیاورد، اما دولت تلاش دارد که ریسکها را حداکثر کند. برای کسی که میخواهد سهمی را خریداری کند تحلیل بنیادی مهم است، یعنی صورتهای مالی. صورتهای مالی هم مبتنی بر یکسری از متغیرهای اقتصادی است. دولت به طور مداوم با این متغیرها بازی و ریسکهای بسیار بالایی را به بازار سرمایه تحمیل میکند. به چنین وضعیت و ریسکهایی اگر بازار سرمایه ما تعطیل شود خیلی بهتر است. یعنی این میزان از ریسک و بیثباتی و پیشبینیناپذیری اصلا امکان سرمایهگذاری را نمیدهد و هر کسی هم به بازار سرمایه ورود میکند نهایت یک دید کوتاهمدت نوسانگیری دارد. یعنی در یک بزنگاهی سودی میکند و بعد خارج میشود. این نه به نفع دولت، نه به نفع شرکتهاست و نه به نفع اقتصاد است؛ صرفا یک دید کوتاهمدت نوسانگیری است. ما هیچکدام از نهادها و زیرساختهای سرمایهگذاری بلندمدت را در بازار سرمایه ایجاد نکردهایم و متاسفانه دستگاهها و مدیران دولتی ما هم با مصوبات و دستورالعملها بازی میکنند. این باید یک بار تعیین تکلیف شود، یعنی در اسفند یا فروردین برای کل سال مصوبات ابلاغ شود و دیگر تغییری نکند. تازه برخی از متغیرها و عوامل باید مدتدار باشد. در هیچ کجای دنیا نرخها را مدام دستکاری نمیکنند یا اینکه قیمتها را دستوری ابلاغ کنند و بعد دوباره تغییر دهند، اما در ایران با دستورالعملها و مصوبات بازار را سرکوب میکنند. سرمایهگذاری بلندمدت در ایران واقعا پرریسک است مگر اینکه در بزنگاهها و در کوتاهمدت افراد دست به نوسانگیری بزنند. بنابراین باید گفت که بازار سرمایه در کشور ما فهمیده نشده است. یک دلیل دیگر برای چالشهای بهوجودآمده این است که ۷۰ درصد بازار سرمایه در دست دولت است؛ یعنی عمدتا دولتی یا شبهدولتی هستند و مدیریت شبهدولتیها هم با دولت است؛ به عنوان مثال فولاد، مس، بانکها، بیمهها و بسیاری از شرکتهای بزرگ شبهدولتی هستند. همچنین مدیریت خود بازار سرمایه منفعل است؛ یعنی هیچ واکنش متناسبی را نشان نمیدهد. مدیران بازار سرمایه باید افراد فهیم و مقتدری باشند. دوم اینکه باید تکلیفمان را مشخص کنیم که کشور ما اصلا بازار سرمایه میخواهد یا نمیخواهد. سوم اینکه تکلیف شبهدولتیها در بازار را مشخص کنیم و چهارم اینکه باید نهادها را تقویت کنیم مثل نهاد ناظر، نهاد سهامداران خرد که پیگیر مطالباتشان باشند. موضوع بعدی اینکه هر گونه قیمتگذاری دستوری باید حذف شود. به اعتقاد من ریسکهایی که ما در داخل ایجاد میکنیم بیشتر از ریسکهای بینالمللی است و مدیران دستگاههای دولتی در تصمیمگیریهایشان هیچ نگاهی به اثرات این تصمیمات بر بازار سرمایه و سودآوری شرکتها ندارند و چون نگاه مدیران دولتی ما نگاه کوتاهمدت است، این اتفاق تبدیل به آفتی شده که بر بازار سرمایه حاکم شده است، چون بازار سرمایه مبتنی بر شرکتها و سودآوری شرکتهاست. وقتی سودآوری شرکتها دستخوش تغییرات میشود، امکان سرمایهگذاری را سلب میکند. بازار سرمایه به یک مدیریت کارآمد، باکفایت و مقتدر نیاز دارد که بتواند مطالبات سهامداران را پیگیری کند، اما در یکی دو سال اخیر چنین چیزی را نمیبینیم و آنچه مشخص است بدتر شدن وضعیت است.
* اقتصاددان
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد