20 - 12 - 2017
بازی با اعتماد مردم
شیدا ملکی- افرادی با نسخههای جعلی، دست و پاهای شکسته و داستانهای تکراری که از فقر میگویند؛ فقری که هرچند به شکلی گسترده در جامعه مشهود است اما تکدیگری را توجیه نمیکند. نکته جالب توجه اما این است که تکدیگری هرگز به شیوهای ثابت و روی خطی روایی حرکت نکرده است. تخیل یا به عبارتی دیگر خلاقیت خردهکلاهبرداران شهری به گونهای است که نهتنها دست و پای خود را میشکنند تا فرد هدف را مورد سوءاستفاده قرار دهند بلکه بسیار دیده شده که با در دست داشتن دفترچههای دروغین از مراکز غیرانتفاعی که هرگز ثبت نشدهاند سعی میکنند از عابران مطالبه نقدی داشته باشند.
زنی با چادر سیاه کنار پیادهرو ایستاده است. بیش از دو سال است که در این مسیر ایستاده و با در دست داشتن یک دسته قبض رسید از عابران کمک نقدی مطالبه میکند تا به دست کودکان یتیم برساند. عابران را متقاعد میکند پولی که پرداخت میکنند بیشک هزینه زندگی ایتام میشود اما هیچ شماره ثبت یا شماره تلفن قابل اعتمادی از دفتر این موسسه غیرانتفاعی ارائه نمیدهد.
تکدیگری در تاریخ ریشه دوانده!
شیوههای متفاوت تکدیگری و بازی با احساسات جامعه سالیان سال در کشور وجود داشته و عقبه آن به دوران قاجار بازمیگردد. متکدیان در شرایط مختلف احساسات اقشار مختلف را هدف گرفته و از آنها خواهان کمک میشوند. این موضوع تا جایی ادامه دارد که ستاره فرمانفرماییان در کتاب خاطرات خود به نام «دختری از ایران» به رفتار که چادر خود را در بازار تهران به روی او باز کرد و با برهنه شدن سعی داشت به او ثابت کند زنی فقیر است اشاره و تاکید میکند زن را چندین بار در بازار تهران با چنین رفتاری مشاهده کرده است. هرچند چنین روشهایی این روزها کمتر به چشم میخورد اما تکدیگری با شیوههای مختلف تا امروز ادامه دارد.
هدف: احساس و پول مردم
خردهشیشههای ترازویی که تکهتکه شده جلوی مردی تقریبا ۵۰ ساله ریخته است و او هیچ نمیگوید. اشک میریزد و زانوهایش را در آغوش گرفته و آونگوار تکان میخورد. غروب نیمههای پاییز است و تماشای فقر در میدانی که هر روز چندین هزار دلار در آن معامله میشود مشمئزکننده است و اشک عابران زیادی را با اشکهای مرد با آبرویی که منبع درآمدش جلوی چشمانش خرد شده است جاری میکند.
دختر جوان مینشیند کنار مرد، هوا سرد است و ضجههای آرام مرد انگار که قلب دختر را تکهتکه کرده باشد اشک او را هم جاری میکند. دختر، دستهای مرد را میگیرد و شبیه او آونگوار تکان میخورد. کیفش را باز میکند و همه اسکناسهای کیف پولش را به او میدهد. عابران هم هر چند نفر یک بار چند اسکناسی به او میدهند. مردی میانسال با صدایی بلند به جامعه و فقر و کسی که ترازوی شیشهای وزنکشی مرد را شکسته بود ناسزا میگوید.
ترازوی شیشهای شکسته در خیابانی دیگر
ساعت ۱۰ صبح است و آفتاب بیرمق پاییز نمیتواند شهر را گرم کند. فقر ساعت نمیشناسد و هر ساعتی از روز در هر گوشهای از شهر گریبان آدمها را میگیرد. چند قدم مانده به ساختمان اصلی سازمان میراث فرهنگی مردی میانسال سرش را به دیوار تکیه داده است و اشک میریزد. وزنهای شیشهای روبهرویش شکسته و او فقط اشک میریزد. ضجه میزند و آونگوار خود را تکان میدهد. روی وزنه شکسته پر است از اسکناسهایی که عابران برای التیام زخم و فقرش به او بخشیدهاند. مرد میانسال همچنان اشک میریزد.
تکهتکههای خردشده ترازوی شیشهای وزنکشی دیگر و اشکهای مردی که گویی همه جهانش را از دست داده است، این بار قلب عابران پیادهرو میدان ونک را به درد میآورد؛ عابرانی که با دیدن نابودی تنها منبع درآمد مردی که همه زندگیاش را از دست داده است حاضر میشوند هر چه در آن لحظه میتوانند به او کمک کنند؛ کمکی که حاصل قربانی شدن عواطف آنهاست. این تازهترین حربهای است که متکدیان برای جمعآوری پول و ضربه زدن به احساسات جامعه از آن بهره میبرند.
شوهرم زندان است، کمکم کنید
ازدحام مسافران مترو اجازه نمیدهد دستانشان را به سادگی تکان دهند. گروه اصلی مسافران در ساعات اولیه دانشجویان و کارمندانی هستند که ایستاده چرت میزنند. زن چادر سیاهش را دور کمر گره زده و نوزادی چند ماهه را بغل کرده است. یک جعبه کوچک دستمالکاغذی و چسب زخم در دست دارد. ناله میکند و اشک میریزد.
دستان خالکوبیشدهاش را به کمر زده است و به سختی از بین جمعیت عبور میکند. حین ضجهها و گریهها به مسافرها نگاه میکند و میگوید: «ایشالا که هیچ وقت به حال و روز و اوضاع من گرفتار نشی. یه کمک کوچیک به من بکنید. الهی زندگیتون خوب و خوش باشه... کمکم کنید، گرفتارم، شوهرم زندانه، بچه کوچیک دارم. به دادم برسید. پول دارو باید بدم. اجاره خونه باید بدم. خواهری کنید به خدا که نیاز دارم.»
مسافران گویی هنوز از خواب بیدار نشدهاند، چند نفری در همان خواب و بیداری به زن کمک میکنند و در کمتر از ۱۰ دقیقه دست کم ۳۰ هزار تومان پول جمع میکند. مواجه شدن با اشکها و نالههای زنی تنها در واگن ویژه بانوان، احساسات زنان را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد و همین موضوع موجب میشود بیآنکه بهطور دقیق موضوع را مورد بررسی قرار دهند، هر قدر که میتوانند به فردی که همجنس خودشان است و از آنها کمک میخواهد کمک کنند. اما آیا او واقعا نیازمند است؟
من آبرو دارم، کمک می خوام
مرد کت و شلوار اتوکشیده قهوهایرنگی به تن دارد، زنی تقریبا ۳۰ ساله با قامتی بلند و لباسهایی مرتب شانه به شانه اوست و پسربچهای ۱۰ ساله دست زن را گرفته است. پیش از آنکه فرصت چشم گرداندن از خانواده و ادامه مسیر به عابران برسد، غم خانوادهای مستاصل آنها را در خود ذوب میکند.
مرد آشفته بیآنکه چند لحظه مکث کند، به چشمان مرد جوان خیره میشود و از گوشه چشمش اشکی میلغزد. مرد را به کناری میبرد و در حالی که دستان او را میفشارد با بغض به مرد جوان میگوید: «من را شرمنده خانوادهام نکن خدا میدونه که از شهرستان اومدم و به کمک نیاز دارم. دختر سه سالهام در همین بیمارستان بستریه، اگه پول داروهاشو ندم شاید بمیره.» مرد کت و شلوارپوش اشک میریزد و به نالههای خود ادامه میدهد. زن و پسر ۱۰ ساله هنوز هم با فاصله ایستادهاند و انگار تلاش میکنند غرور مرد خانواده ترک برندارد. پدر خانواده چند اسکناس از مرد جوان میگیرد و از اینکه جان دخترش را نجات داده و آبرویش را کنار خانوادهاش حفظ کرده تشکر میکند. دو هفته از این ماجرا نگذشته است که همان صحنه تکرار میشود. تکرار صحنهای که مرد جوان قلبش با دیدن آن لرزیده بود، بار دیگر او را هدف گرفت. این نوع از بازی با احساسات جامعه که میتوان گفت به گونهای کلاهبرداری است، نهتنها مبلغی را از شهروندان به عنوان کمک مطالبه میکند بلکه با تکرار این روند و مشاهده مکرر این اتفاق از سوی شهروندان موجب افزایش بیاعتمادی میشود.
گدایان ثروت
در میان افرادی که به شیوههای مختلف کلاهبرداری شهری میکنند، متکدیان نیز همیشه مانند دیگر کلاهبرداران شهری غرق در ثروتی غیرقابل تصور هستند؛ ثروتی که لذتی از آن نمیبرند و طبق عادت هر صبح به پاتوق همیشگی خود بازمیگردند تا یا دستشان را دراز کنند و پول بگیرند یا محترمانه و با حفظ احترام مدعی با آبرو بودن شوند و نسخهشان را شبیه چک سفید با اسکناس عابران نقد کنند؛ نسخهای که بعید است کسی آن را بخواند. در این بین اما هستند آبروداران فقیری که یا دستشان را برای کمک دراز نمیکنند یا اگر بعد از هزاران بار شکستن زیر بار سنگین فقر، دست کمک دراز کردند در میان همه کلاهبرداران کوچک شهر گم میشوند.
تازهترین گدای ثروتمند تهران، پیرزنی است که بعد از دستگیری در میدان تجریش بیش از چهار و نیم میلیون تومان پول نقد همراه داشته است. از این دست متکدیان ثروتمند به وفور در جامعه دیده میشود. نه تنها امروز که سالیان سال است این شیوه ادامه دارد. تهرانیها زنی که سالیان سال در میدان ونک گدایی میکرد اما ثروتی هنگفت داشت را فراموش نمیکنند و از آن عجیبتر پیرمردی که گدایی میکرد و در آلونکی کوچک روی انباشت پولهایش مرد.
از حداقل پوشش اجتماعی محروم هستیم
الهام فخاری، عضو کمیسیون اجتماعی شورای شهر تهران در اینباره که تامین اجتماعی و حمایت دولت به معنی عام از اقشار آسیبدیده تا چه حد میتواند دایره فعالیت متکدیان را کوچکتر کند و از دیگر سو جامعه را نسبت به حمایت از قشر آسیب دیده در مسیری امن قرار دهد به «جهانصنعت» عنوان میکند: هر چه سطح آگاهی عمومی جامعه افزایش پیدا کند و مهمتر از آن امکان تامین زندگی عادلانه برای عموم فراهم شود، دایره فعالیت تکدیگران به قطع کوچکتر خواهد شد اما نهتنها آگاهی عمومی به اندازه کافی نیست بلکه مردم تصور میکنند حداقل پوشش اجتماعی انجام نمیشود و در این شرایط خود برای کمک به افراد ضعیف جامعه از روشهای عاطفی وارد عمل میشوند.
به اعتقاد فخاری بخش بزرگی از تکدیگری به فضای اقتصادی جامعه بازمیگردد. از آنجا که فرآیند مالی مشخص نیست تکدیگری نیز در جامعه رشد میکند. همچنین میتوان گفت تکدیگری و فساد مالی هر دو محصول بوروکراسی و فضای غیرشفاف اقتصادی است. زمانی که سازوکارهای تامین اجتماعی شفاف و روشن نباشد و مردم اعتماد نداشته باشند که کدام نهادهای رسمی بهطور قطعی از قشر آسیب دیده جامعه حمایت میکنند، طبیعی است که این مشکلات افزایش پیدا کند.
سازوکارهای حمایتی شفاف نیست
این عضو شورای شهر معتقد است، اگر سازوکارهای حمایتی شفاف بود، مردم خود وارد عمل نمیشدند و فرد را به پایگاههای کمکرسانی راهنمایی میکردند. مشکل اینجاست که سازوکارها روشن نیست و حتی در سطوح اولیه هم هیچ سازوکاری اجرایی نمیشود. در سطح شهر پایگاههای بهزیستی مشاهده نمیشود و پیدا کردن این پایگاهها امری ساده نیست. زمانی که اولین مرحله حمایتی وجود ندارد طبیعی است جامعه دلسرد میشود.
به گفته وی، شورای شهر برای کنترل شرایط فعلی پیشنهاد یک برنامه بین نهادی مشترک داده است.
بر اساس این برنامه کمکها باید به سمت واحد خانواده حرکت کند. متکدیان باید متوجه این موضوع باشند که بعد از این در مقابل رفتار ضداجتماعی خود پاداش نمیگیرند و اگر واقعا نیازمند هستند باید در مسیری قرار گیرند که بر اساس آن گروههای واقعا نیازمند شناسایی شده و در پی این شناسایی مورد حمایت قرار خواهند گرفت.
عضو کمیسیون اجتماعی شورای شهر با تاکید بر تغییر خط مشی حمایتی و بهینه کردن این روشها معتقد است؛ چنین راهکارهایی موجب خواهد شد تا با ایجاد بستهها و پایگاههای مشخص تامین اجتماعی مشخصی نیز داشته باشیم. فقط در این صورت است که اگر فردی از این مسیر خارج شد میتوانیم او را به عنوان مجرم مورد تعقیب قانونی قرار دهیم. این در حالی است که اکنون نمیتوان مجرم یا نیازمند را از هم تفکیک کرد و با او برخورد لازم را داشت.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد