بازگشت به عصر بادبزن و آفتابه

هستی عبادی– در روزهایی که گرمای زودرس تابستان نفس شهروندان را بریده و ترس از خاموشیهای گسترده دوباره به خانهها برگشته، دبیر سندیکای صنعت برق کشور با اظهارنظری عجیب، توپ را به زمین مردم انداخت و پیشنهاد داد که برای تابستان سخت پیشرو، «بادبزن و آفتابه» تهیه کنند. این توصیه که بیشتر شبیه شوخی تلخی با مردم گرفتار در گرما و بیبرقی بوده، در واقع بازتابی از یک بحران عمیقتر در حوزه انرژی است: بحران ناترازی برق، یعنی فاصلهای فزاینده بین تولید و مصرف.
سالیان سال است که صنعت برق ایران با چالش ناترازی دستوپنجه نرم میکند؛ تولید نیروگاهها، بهویژه در ایام اوج مصرف تابستان، پاسخگوی نیاز کشور نیست و همین امر موجب میشود تا هر ساله با فرا رسیدن گرما، سناریوی آشنای خاموشیها تکرار شود. این در حالی است که مصرف برق در کشور، به دلیل گرمایش جهانی، افزایش جمعیت و گسترش بیرویه تجهیزات سرمایشی، سالبهسال رو به رشد است اما زیرساختهای تولید و انتقال آن یا فرسودهاند یا توسعه نیافتهاند.
در این شرایط، مسوولان به جای شفافسازی درباره علتهای ریشهای این ناترازی و ارائه برنامهای برای بهبود زیرساختها، به نسخهپیچیهای عوامفریبانه روی آوردهاند. وقتی به مردم توصیه میشود که برای مقابله با قطع برق، به لوازم سنتی مانند آفتابه یا بادبزن پناه ببرند، در واقع پذیرفته شده که دولت یا نهادهای مسوول توان مقابله با بحران را ندارند یا نمیخواهند به صورت ریشهای با آن مواجه شوند.
بدتر آنکه مردم از یکسو با قبضهای برق گران و هشدارهای دائمی درباره صرفهجویی مواجهاند و از سوی دیگر، شاهد بیبرنامگی در مدیریت نیروگاهها، فرار سرمایه از صنعت انرژی و عدم توسعه منابع تجدیدپذیر هستند. چه شد وعدههایی که قرار بود انرژی خورشیدی و بادی جایگزین کمبود تولید برق در کشور شود؟ چه شد برنامههای ارتقای بهرهوری و اصلاح الگوی مصرف که سالها بر طبل آن کوبیده شد اما هیچگاه عملی نشد؟
اظهارات اخیر دبیر سندیکای صنعت برق، نهتنها پاسخگو نیست، بلکه خود نشانهای از عمیقتر شدن شکاف بین مردم و مدیران است. به جای آنکه شجاعانه درباره ناترازی برق، ضعف مدیریت و کمبود سرمایهگذاری در بخش انرژی شفافسازی شود، ترجیح داده میشود با طنز و کنایه، صورت مساله پاک شود. مردمی که در گرمای ۵۰درجه بیبرق میمانند، با بادبزن خنک نمیشوند، آنها نیازمند مدیریتی پاسخگو، برنامهای کارشناسیشده و نگاهی بلندمدت به امنیت انرژی هستند، نه توصیههایی که بیشتر به تمسخر میماند تا تدبیر.
ظرفیت فکری لازم برای حل بحران وجود ندارد
هاشم اورعی، استاد دانشگاه صنعتی شریف و کارشناس انرژی در همین باره به «جهانصنعت» گفت: امروز دیگر نمیتوان زندگی را، چه در بخش خانگی و فردی و چه در عرصه اجتماعی، صنعتی، کشاورزی یا تجاری بدون برق تصور کرد. همین چند وقت پیش تجربهای داشتم که این وابستگی را به روشنی نشان داد، در خانه بودم و خواستم مسواک بزنم اما مسواک برقیام بیبرق مانده بود و حتی همین کار ساده هم امکانپذیر نشد. کشاورز هم اگر بخواهد آب از چاه بکشد، بدون برق نمیتواند. واقعا هیچ کاری بدون برق شدنی نیست. این اصل ماجراست و باید آن را بپذیریم.
وی افزود: جهان اکنون در مرحلهای به نام «گذار انرژی» قرار دارد؛ مسیری که ویژگیهایی دارد و یکی از مهمترین آنها «برقگرایی»(electrification) است، یعنی افزایش نفوذ و نقش برق در زندگی بشر. این موضوع یک واقعیت غیرقابل انکار است.
اورعی با اشاره به پیشنهاد سندیکای صنعت برق بیان کرد: برخی افراد مانند آقای مهندس مسائلی، پیشنهادهایی غیرعملی میدهند، مثلا بازگشت به شمع، بادبزن و آفتابه. دو نکته در این باره باید گفت که اگر کسی بتواند مرا قانع کند که با این روشها، فقط یک سال را بگذرانیم و سال بعد مشکل کمبود برق در بخش خانگی، صنعتی و کشاورزی نداشته باشیم، شاید بتوان با دیده تردید هم که شده، به آن فکر کرد اما واقعیت این است که این روشها مشکلی را حل نمیکنند. با مسیری که پیش گرفتهایم، با اطمینان میگویم وضعیت نهتنها بهتر نخواهد شد، بلکه هر سال بدتر از سال قبل میشود.
به گفته او، اظهارات وزیر نیرو و وزارتخانه متبوعش تا امروز اغلب بیپایه و نادرست بوده و با اطمینان میگویم که در آینده نیز چنین خواهد بود. ما هنوز با ناترازی فزاینده در تولید و مصرف برق مواجهیم.
این کارشناس انرژی در ادامه مطرح کرد: مساله دیگر، نقش نهادهایی مانند سندیکای برق است. سندیکا نماینده صنعت برق در بخش خصوصی است و تعامل نزدیکی با وزارت نیرو دارد. آنها باید به دنبال وصول مطالبات و گرفتن پروژه باشند، پس نمیتوان از آنها انتظار داشت که بیطرفانه و منصفانه سخن بگویند. کسی میتواند بیطرفانه قضاوت کند که منافع اقتصادیاش با آن دستگاهها گره نخورده باشد.
وی افزود: در جلسهای که داشتم، گفتم اینکه کودک برای رفتن به مدرسه شش صبح از خانه بیرون بزند، نه فقط یک تصمیم اشتباه، بلکه یک تراژدی و مایه تاسف است. در حالی که مجلس هنوز یک ماه نشده، با فوریت طرح تغییر ساعت مخالفت کرده است. یعنی کاری که باید بکنیم، نمیکنیم و آنچه نباید، انجام میدهیم. در نهایت اجازه دهید به سخن یکی از مقامات دولتی اشاره کنم. سخنگوی دولت در حالی که کشور درگیر بحران انرژی است، چنین گفت: «تنها راهی که به ذهنمان میرسد، این است که مردم کمتر مصرف کنند!» این در حالی است که بخش خانگی تنها ۳۳درصد برق کشور را مصرف میکند. اگر صنعت کمتر مصرف کند، تولید کاهش مییابد و شما امروز با تعطیلی دو تا سه روزه صنایع مواجهاید. این سخن نشان میدهد که اساسا ظرفیت فکری لازم برای حل بحران وجود ندارد.
او گفت: به طور مشخص، بحران برق و انرژی در کشور، سنگ بزرگی است که از دید من، مدیران فعلی توان برداشتن آن را ندارند. این برداشت و باور من است.
از جعفری تا گردو؛ وقتی وزیر نیرو برق را نمیشناسد
ابراهیم خوشگفتار، رییس سابق سندیکای تولیدکنندههای برق با تاکید بر اینکه فرصت حل این معضلها به پایان رسیده، به «جهانصنعت» گفت: وقتی هنوز امکان حل مساله وجود داشت، فرصت را از دست دادیم. قبلا هم گفتم، موضوع برق مثل درخت گردوست، شما نمیتوانید امروز بذر آن را بکارید و دو ماه بعد مثل جعفری درو کنید. در حوزه برق، حتی سادهترین طرحها مانند نیروگاههای خورشیدی هم حداقل به یک تا یکونیم سال زمان نیاز دارند. نیروگاههای حرارتی نیز دستکم سه تا چهار سال زمان میبرند، آن هم به شرطی که سوخت گاز در دسترس باشد.
وی افزود: فرصتهای طلایی را از دست دادیم. از سال۱۳۹۰ به بعد، عملا هیچ اقدام موثری برای توسعه زیرساختهای برق انجام ندادیم. نتیجه آن خاموشیهای گسترده سال۱۳۹۷ بود. در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ به دلیل بارندگی خوب و برقابی، توانستیم وضعیت را موقتا کنترل کنیم، البته همچنان خاموشیهایی به بخش صنعت تحمیل شد اما در سال۱۴۰۰، خاموشیها دوباره فراگیر شدند. در سالهای ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲، خاموشیها بیشتر متوجه صنعت شد تا خانهها. علت این تغییر ساده است، امروز صنعت مساوی با ارز است و کاهش فعالیتهای صنعتی به کاهش تولید و در نهایت افت ارزش پول ملی منجر میشود اما این تقسیم خاموشی، فقط صورت مساله را عوض میکند، نه اصل مشکل را.
این فعال صنعت برق با اشاره به اینکه یکی از راهحلهایی که مطرح میشود، کاهش مصرف است، افزود: باید مصرف مدیریت شود اما شیوه استفاده از انرژی در کشور ما هیچ تطابقی با الگوهای جهانی ندارد. در دنیا معمول است که کل خانه را خنک نمیکنند و تنها بخشی از خانه که خانواده در آن حضور دارد را خنک میکنند. وسایل پرمصرف نیز معمولا شبها و خارج از ساعات پیک استفاده میشود. این کار هم با کمک کنتورهای دیجیتال چندتعرفهای انجام میشود. در ایران، نه الگوی مصرف داریم، نه ابزار مدیریت آن را.
به گفته او، در حال حاضر صحبت از این است که مردم باید کولرهایشان را خاموش کرده یا از موتور برق استفاده کنند. اما واقعیت این است که خاموشی پیش روی ما است، چه بخواهیم، چه نخواهیم. دلیلش نیز همان چیزی است که از ابتدا گفتم که سرمایهگذاری در سالهای گذشته انجام نشد. در واقع، تخلفاتی بزرگ در این سالها صورت گرفته که به باور من، محق محاکمهاند. مردم ایران در این فرآیند تحقیر شدند؛ نتیجه بیمدیریتی مزمنی که از سال ۱۳۹۰ بر برق کشور حاکم بوده است.
خوشگفتار تصریح کرد: ما با بحران مواجهایم و باید صادقانه این بحران را بپذیریم. این بحران در سالهای ۱۴۰۳، ۱۴۰۴ و حتی تا ۱۴۰۶ حل نخواهد شد. شاید اگر از امروز با برنامهریزی و عزم جدی اقدام کنیم، بتوانیم در سال ۱۴۰۷ اولین نشانههای بهبود را ببینیم. بنابراین باید از الان شروع کرد، با مشارکت، صداقت و شفافیت.
او اضافه کرد: در کنار همه اینها، خاموشیها تاثیرات جدی بر زندگی مردم گذاشتهاند. نه فقط دانشآموزانی که باید صبح زود با خستگی به مدرسه بروند، بلکه خانوادههایی که به دلیل استفاده از موتور برق دچار حادثه شدند، وسایلشان سوخته و متحمل خسارتهای مالی شدهاند. اینها هزینههایی است که مردم بیگناه، بیآنکه نقشی در سیاستگذاری داشته باشند، متقبل میشوند.
او با طرح مثالی گفت: تصور کنید در جادهای تریلیای با ۲۰لیتر بنزین باید حرکت کند اما چون مسوولان از قبل پیشبینی نکردهاند، بنزینی وجود ندارد، نتیجه؟ ترافیک، خسارت، عصبانیت.
ما هم در برق دقیقا با همین مساله مواجهیم. مسوولان از سالها پیش میدانستند که کشور در سالهای ۱۴۰۳ تا ۱۴۰۶ با چه میزان نیاز به برق روبهرو خواهد شد اما کاری نکردند و امروز حاصل همان بیتدبیری را میبینیم.
خوشگفتار در پاسخ به این سوال که علیآبادی وعدههایی داده مبنی بر جبران کامل کمبود برق، امضای قراردادهای جدید و افزایش ظرفیت تولید و به پایان رسیدن ناترازی تا تابستان امسال اما در کمال تعجب، امروز به مردم پیشنهاد میکنند مردم پنل خورشیدی بخرند یا برق خود را تامین کنند! این تناقض آشکار نیست؟ گفت: مشکل فقط در وعدهها نیست، سیستم اداری فاسد، ناکارآمد و بوروکراسی سنگین، مانع جدی سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر شده است. مثلا پنلهای خورشیدی در گمرک بندر شهید رجایی معطل ماندهاند و کسی پاسخگو نیست. سیستم سازمان توسعه تجارت هفتهها تعطیل بوده و هیچکس نمیداند وضعیت پروژهها چه خواهد شد. این ناکارآمدی است که مانع پیشرفت میشود، نه کمبود ایده یا راهحل.