15 - 05 - 2022
بازماندگی از آموزش
مهدی بهلولی*- چند سال پیش در یکی از زنگهای تفریح، مدیر مدرسه به اتاق دبیران آمد و مرا صدا زد و گفت آقایی با شما کار دارد. رفتم دم در، دیدم مرد میانسال خوشپوش و مرتبی است. پنداشتم که پدر یکی از دانشآموزان است و آمده تا درس پسرش را بپرسد. کمی که صحبت کرد، دریافتم که نه به دنبال درس پسرش بلکه به دنبال درس خودش آمده! ۲۰ سال پیش تا دوم دبیرستان درس خوانده بود و حالا آمده بود از دبیران درسهای گوناگون، راهنمایی و کمک بگیرد و برود ادامه تحصیل دهد. به گفته خودش میخواست دستکم تا لیسانس پیش برود. وضع مالی بسیار خوبی هم داشت و در یکی از پاساژهای زبانزد تهران، صاحب سه دهنه مغازه بود و نزدیک به ۲۰ کارگر برایش کار میکردند. گفتم: خب، حالا با این وضع مادی فوقالعادهای که داری، چرا میخواهی درس بخوانی؟ گفت: دیگر نمیخواهم خیس عرق شوم وقتی از مدرک تحصیلیام میپرسند! من دو فرزند دارم. به مدرسههای بچههایم که میروم، بیشتر به من پیشنهاد میدهند بشوم رییس انجمن اولیای مدرسه، اما وقتی میپرسند مدرک تحصیلیات چیست، سخت خجل میشوم و تمام بدنم عرق میکند. حالا تصمیم گرفتهام درس بخوانم و برای یک بار هم که شده، ننگ کمسوادی را از خودم بزدایم.
درس خواندن و نخواندن، پیامدهای گوناگونی دارد. بسیاری از اندیشهوران اجتماعی هم درباره پیامدهای اجتماعی و فردی آموزشدیدگی و نادیدگی، بحثهای زیادی کرده و پژوهشهای فراوانی انجام دادهاند. چندی پیش از یکی از اندیشهوران اجتماعی، به نام «کریگ رایدل» جستاری خواندم با عنوان «سودهای اجتماعی آموزشوپرورش». رایدل در درآمد نوشتهاش چنین آورده است: «آموزشوپرورش برای افراد و جامعه، پیامدهای فراوان دارد. فرآیند آموزش، برای بسیاری از مردم، تا اندازهای فرآیندی با «ارزش مصرفی» است. انسانها، موجوداتی کنجکاوند و از یادگیری و فراگرفتن دانش نوین لذت میبرند. آموزشوپرورش همچنین «ارزش سرمایهگذاری» چشمگیری دارد. آنها که آموزش بیشتری میبینند، اغلب از زندگیشان بهره بیشتری میبرند، سطوح بالاتر استخدام را به چنگ میآورند و از پیشههای رضایتبخشتر برخوردار میشوند. آموزشوپرورش همچنین میتواند مردم را توانا سازد تا لذت بیشتری از زندگی ببرند، ادبیات و فرهنگ را پاس دارند و شهروندانی آگاهتر و به لحاظ اجتماعی پیچیدهتر گردند. آموزشوپرورش سودهای اقتصادی همچون درآمد بالاتر در طول عمر، سطوح بیکاری کمتر و رضایت شغلی بیشتر را در پی دارد. همچنین میتواند پیامدهایی همانند افزایش تندرستی و دیرزیستی را شامل شود.»
البته در جامعه کنونی ما، مساله کمی فرق دارد و به دلیل بیکاری درصد چشمگیری از دانشآموختگان دانشگاهها، میتوان درستی برخی از سخنان بالا را زیر پرسش برد. در سطح آموزشوپرورش اما شرایط متفاوت است و هنوز هم میتوان به قوت به دفاع از اهمیت آموزشدیدگی در این سطح برخاست. از یک نظر شاید بتوان چنین گفت که در آموزش، هر چه به پایههای نخستین نزدیک میشویم ارزش آموزش، بیشتر میشود یعنی ارزش دوره دبستانی- و حتی پیشدبستانی- از ارزش دورههای بالاتر، بیشتر است چراکه نبود آن، اثرات منفی مهمتری بر زندگی شخصی افراد و جامعه به طور کلی میگذارد- البته در ارزش و اهمیت بسیار دورههای نخست آموزش، به روشهای دیگری هم میتوان استدلال کرد. به همین خاطر است که هنگامی که از کودکان بازمانده از آموزش دبستانی و راهنمایی سخن میرود، بیگمان احساس زیان و اندوه بیشتری در وجود ما پدید میآید.
اما معنای آموزش با گذشت زمان در حال دگرگونی است. در ایران کنونی، به هیچرو نمیتوان گفت که آموزشوپرورشی که در جریان است، با کیفیت فراخور زمانه و زندگی نوین هماهنگ است. بیشتر کودکان ما برابر شاخصهای تعریفشده جهانی، از آموزش کیفی یا با کیفیت برخوردار نیستند. از اینرو شاید بتوان از دانشآموزانی سخن گفت که به مدرسه میروند اما به نوعی بازمانده از آموزش به شمار میآیند!
به هر رو آموزش در زندگی افراد نقش برجستهای دارد. کودکی که از آموزش باز میماند، به احتمال بسیار زیاد فرصت تجربه جهان انتزاع و اندیشه را از دست میدهد و فرصت داشتن ذهن پیچیده و دست یافتن به پیشهها و موقعیتهای مهم اجتماعی را. بیشتر کودکانی که در ایران کنونی، از آموزش بازمیمانند، به ویژه در دوره دبستان، به دلیل فقر مالی خانوادههاست. ناگفته پیداست که چنین کودکانی، سر از کجاها درمیآورند و به چه کارهایی میپردازند. کافی است کمی با آنان به گفتوگو بنشینیم تا به ژرفای حسرتی پی ببریم که در وجود خویش نسبت به کودکانی که به مدرسه میروند، احساس میکنند. چند سال پیش دانشآموزی داشتم در سال نخست دبیرستان. در میانههای سال، درس را رها کرد و به بازار کار رفت. چندی بعد در یکی از مغازههای فروش لوازم خانگی در چهارراه سرچشمه تهران دیدمش. با کارگری دیگر داشت یخچالی را جابهجا میکرد. ایستادم تا کارش تمام شد. با هم کمی حرف زدیم. گفت ناگزیرم کار کنم. پدرم مرده. حقوق مادرم هم آنقدر نیست که هزینه من و مادر و خواهرم را بدهد. پس باید کار کنم. اما بزرگ که شدم درسم را ادامه خواهم داد. میخواهم به دانشگاه بروم و تحصیلکرده شوم. الان هم وقتی دوستانم را میبینم که از مدرسه دارند میآیند، ناراحت و اذیت میشوم. اما این نیز بگذرد و دوباره به مدرسه برخواهم گشت.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد