بازار تاریک دادهها

جهان صنعت– در دنیایی که زندگی روزمره انسانها بیش از هر زمان دیگری با فناوری گره خورده، آنچه به چشم نمیآید، مهمتر از آن چیزی است که دیده میشود. هر بار که گوشیمان را روشن میکنیم، وارد یک وبسایت میشویم یا اپلیکیشنی جدید نصب میکنیم، تصورمان این است که در حال بهره بردن از خدماتی رایگان هستیم اما حقیقت پشتپردهای تاریکتر دارد، ما دیگر فقط کاربران نیستیم، بلکه به منبعی پایانناپذیر از داده تبدیل شدهایم؛ دادههایی که بیوقفه استخراج و تحلیل شده و در بازاری پنهان اما پررونق، خرید و فروش میشوند. این پدیده را میتوان «اقتصاد پنهان دادهها» نامید؛ مدلی از سرمایهداری دیجیتال که در آن ارزش اصلی، نه کالا و نه خدمات، بلکه انسانها و رفتارشان است. مسیر این تجارت نامرئی با یک کلیک آغاز میشود. کافی است کاربری روی یک تبلیغ کلیک کرده، از یک فرم ثبتنام استفاده کند یا به یک اپلیکیشن اجازه دسترسی به موقعیت مکانی بدهد، از همان لحظه دادههای او ثبت میشوند اما این تنها آغاز ماجراست. با پیشرفت چشمگیر فناوریهای ردیابی، هوش مصنوعی و یادگیری ماشین، حالا شرکتها میتوانند از روی مجموعهای از سیگنالهای به ظاهر بیاهمیت، اطلاعاتی بسیار شخصی و دقیق درباره ما استخراج کنند. آنچه تماشای یک ویدئو، خرید آنلاین یا حتی حرکت انگشت ما روی صفحه تلفن همراه را آشکار میکند، اغلب بسیار فراتر از آن چیزی است که خودمان متوجه میشویم.
سیستمهای تحلیل داده امروز میتوانند سطح درآمد، گرایشات سیاسی، وضعیت روانی، عادات خرید، میزان تحصیلات و حتی احتمال ابتلا به بیماریهای خاص را پیشبینی کنند. این اطلاعات در مقیاسی وسیع جمعآوری شده و در بانکهای دادهای عظیم ذخیره میشود که دسترسی به آنها تنها در اختیار عدهای محدود از شرکتها و سازمانهاست. این دادهها اغلب بدون آگاهی روشن کاربران و بدون رضایت آگاهانه آنها مورد استفاده قرار میگیرد، حتی در کشورهایی که قوانینی در حوزه حریم خصوصی وجود دارد. در این اکوسیستم، نقش کلیدی را واسطههای داده- یا همانData Brokers – ایفا میکنند. این شرکتها با خرید اطلاعات از منابع گوناگون، از اپلیکیشنهای موبایل گرفته تا کارتهای وفاداری فروشگاهها و حتی موسسات مالی، پروفایلهایی بسیار دقیق از میلیونها انسان ایجاد میکنند. این اطلاعات میتواند شامل نام، سن، آدرس، سوابق خرید، وضعیت مالی، جستوجوهای اینترنتی و بسیاری از رفتارهای آنلاین و آفلاین باشد. این پروفایلها سپس به شرکتهای تبلیغاتی، بیمه، بانکها، شرکتهای فناوری و حتی نهادهای امنیتی فروخته میشوند. وجه نگرانکننده ماجرا اینجاست که این فرآیند تقریبا همیشه در تاریکی رخ میدهد. کاربران که به درستی انتظار دارند دادههایشان در امان باشد، اغلب از این چرخه بیاطلاع هستند. حتی اگر سیاستهای حریم خصوصی وبسایتها و اپلیکیشنها را بخوانند (که بسیاری اساسا چنین کاری نمیکنند)، زبان پیچیده و طولانی این متون عملا آنها را از درک واقعی آنچه با اطلاعاتشان رخ میدهد، بازمیدارد. بدتر از آن در بسیاری از موارد کاربر انتخابی ندارد؛ یا باید همه چیز را بپذیرد یا اصلا از سرویس استفاده نکند.
این عدم تعادل میان قدرت و آگاهی، بستری است برای سوءاستفاده. دادهها به ابزار سلطه بدل میشوند. شرکتها میتوانند از اطلاعات جمعآوریشده نهتنها برای تبلیغ بلکه برای پیشبینی و حتی دستکاری رفتار مصرفکننده استفاده کنند. در فضای سیاسی، دادهها برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی، هدفگیری پیامهای انتخاباتی و شکلدهی گفتمانهای اجتماعی به کار گرفته میشوند. رسوایی کمبریج آنالیتیکا تنها نوک کوه یخ بود؛ واقعیت این است که بسیاری از انتخابات، کمپینها و سیاستهای عمومی به شدت متکی به تحلیل دادههای رفتاری شهروندان شدهاند. وضعیت زمانی بحرانیتر میشود که بدانیم در بسیاری از کشورها، بهویژه کشورهای در حال توسعه، نهتنها قانونی جامع برای حفاظت از دادههای شخصی وجود ندارد، بلکه نهادهای ناظر نیز از استقلال و اقتدار لازم برای مقابله با تخلفات برخوردار نیستند. در ایران برای مثال، هرچند مباحثی پیرامون لایحه حفاظت از دادهها مطرح شده، هنوز قانون مدونی که حقوق کاربران را تضمین و شرکتها را در قبال نقض حریم خصوصی پاسخگو کند، وجود ندارد. این خلأ قانونی، میدان بازی را برای اپراتورها، شرکتهای نرمافزاری، استارتاپها و نهادهای دولتی کاملا باز گذاشته است.
آیا اما راه گریزی وجود دارد؟ تجربه کشورهای دیگر نشان داده که سیاستگذاری هوشمند، آگاهی عمومی و فناوریهای حریممحور میتوانند تا حدود زیادی تعادل را بازگردانند. در اتحادیه اروپا، اجرای مقررات حفاظت عمومی از دادهها (GDPR) شرکتها را ملزم کرده که تنها با رضایت صریح و شفاف کاربران اقدام به جمعآوری داده کنند. کاربران اروپایی اکنون این حق را دارند که بدانند چه دادههایی از آنها جمعآوری شده، آن را مشاهده، اصلاح یا حذف کنند و حتی از شرکتهای ناقض شکایت کنند. در آمریکا، هرچند قانونگذاری فدرال ضعیفتر است اما برخی ایالتها مانند کالیفرنیا با قانون CCPA قدمهایی مهم در این مسیر برداشتهاند. این قوانین گرچه هنوز ناکامل هستند اما نشان میدهند که تغییر ممکن است، البته به شرطی که اراده سیاسی و فشار اجتماعی وجود داشته باشد. در کنار قانونگذاری، فناوری نیز میتواند ابزاری برای بازپسگیری کنترل باشد. مرورگرهای حریممحور مانند Brave، موتورهای جستوجوی بدون ردیابی مانند DuckDuckGo یا اپلیکیشنهایی که رمزنگاری سرتاسری را بهصورت پیشفرض ارائه میدهند، نمونههایی از این رویکرد هستند. با این حال، استفاده از این ابزارها هنوز در اقلیت است؛ بخشی به خاطر ناآگاهی کاربران، بخشی به خاطر سادگی و جذابیت سرویسهای رایج که عمدا طوری طراحی شدهاند که ترک آنها دشوار باشد. یکی دیگر از جنبههای مهم درک مساله اقتصاد پنهان دادهها، بررسی پیوند آن با قدرت است. در دنیای امروز، قدرت صرفا در اختیار کسانی نیست که منابع مالی یا نظامی دارند، بلکه در دست کسانی است که اطلاعات دارند. دادهها به ابزار کنترل اجتماعی، اعمال نفوذ، سرکوب اعتراض و حتی پیشبینی تهدیدهای سیاسی تبدیل شدهاند. در کشورهای اقتدارگرا، سامانههای نظارتی بر مبنای دادهها طراحی میشوند تا تحرکات شهروندان را ردیابی کنند، صدای مخالف را شناسایی و پیش از بروز آن را خاموش کنند. در چنین شرایطی، سکوت کاربران و بیتفاوتی عمومی میتواند خطرناکترین واکنش باشد. اگر جامعه مدنی، رسانهها، دانشگاهیان و فعالان حقوق دیجیتال سکوت کنند، این روند به سمت تمرکز بیسابقه قدرت پیش خواهد رفت؛ تمرکزی که آزادیهای بنیادین را تهدید میکند. باید به یاد داشت که حفاظت از حریم خصوصی، تنها یک دغدغه تکنولوژیک نیست بلکه بخشی اساسی از حقوق بشر است. بدون حریم خصوصی، آزادی بیان، آزادی اندیشه و مشارکت سیاسی نیز معنای واقعی خود را از دست میدهند. به همین دلیل، مساله اقتصاد پنهان دادهها تنها یک بحث فنی یا اقتصادی نیست بلکه موضوعی سیاسی، اخلاقی و اجتماعی است. جامعهای که در آن دادههای شهروندان بدون نظارت و پاسخگویی استخراج و معامله میشود، به مرور زمان دچار فرسایش اعتماد، تضعیف دموکراسی و کاهش امنیت روانی میشود. در نقطه مقابل، جامعهای که حقوق دیجیتال شهروندانش را به رسمیت بشناسد و آنها را توانمند کند تا بر سر دادههای خود کنترل داشته باشند، میتواند بستری برای رشد، خلاقیت و آزادی فراهم آورد.
در پایان باید تاکید کرد که آینده اقتصاد دادهها به تصمیماتی بستگی دارد که امروز گرفته میشود. اگر کاربران از «مصرفکننده منفعل» به «شهروند دیجیتال آگاه» تبدیل شوند، اگر قانونگذاران به جای محافظت از منافع شرکتهای بزرگ، حقوق عمومی را در اولویت قرار دهند و اگر فناوری در خدمت انسان قرار گیرد نه بالعکس، میتوان امید داشت که فضای دیجیتال به فضایی امنتر، آزادتر و عادلانهتر تبدیل شود. دادهها میتوانند ابزار قدرت باشند اما اینکه این قدرت در دست چه کسانی باشد و چگونه استفاده شود، بستگی به اراده جمعی ما دارد.