این خرس سالهاست که با گله آشناست!
صلاحالدین هرسنی، کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی و بینالملل
علیاکبر ولایتی سیاستمدار، دیپلمات و پزشک ایرانی و مشاور امور بینالملل رهبر جمهوری اسلامی ایران اخیرا در شبکه اجتماعی «ایکس» ولادیمیر پوتین را مرد «هزار چهره» خواند و با هشتگهای «آلاسکا» و «اوکراین» و «قفقاز» به او هشدار داد که «ایران امنیت ملی خود را معامله نخواهد کرد.»
اگرچه چنین هشداری اقدامی راستین و کنشی معطوف به صواب است اما نکته آن است که چرا چنین هشداری در دیرترین زمان ممکن آن هم در قبال کشوری و در حال حاضر در قبال کسی خطاب شده است که همواره در درازنای تاریخ و گذر زمان، ملت ایران را به رخت و چوب شبانی خویش فریفته و دائم و مکرر منافع چنین ملتی، قربانی منافع روسیه و مقامات کرملین شده است!
از منظر دلالت معنی، انتشار چنین هشداری نشان میدهد که ایران از سیاستهای منطقهای روسیه بسیار نگران است بهویژه آنکه نشست اخیر «آلاسکا» موجب قوت گرفتن و تشدید این نگرانی شده است. نشست و مذاکرات آلاسکا که تلاشی برای «صلحسازی» و مدیریت بحران از سوی قدرتهای بزرگ طراحی و مهندسی شده بود و از منظر نشانهشناسی چیزی چون دستورکار کنفرانسهای «یالتا» و «پوتسدام» و « تهران» را تداعی میکرد، قرار بود که به واسطه فریب و خدعه پر تکرار ولادیمیر پوتین، ایران وجهالمصالحه اوکرین شود. بهعبارت دیگر روسیه میخواست از رهگذر نشست «آلاسکا» بر سر ایران به ترامپ امتیاز بدهد و بر سر اوکراین از او امتیاز بگیرد.
در مساله «قفقاز جنوبی» هم این روسیه بود که شرایط ساختاری ورود آمریکا به این حوزه را فراهم کرد. به واقع شکلگیری «کریدور ترامپ» که قرار است توسط شرکتهای آمریکایی ساماندهی شود، نتیجه انعطافپذیری و سیاست «معامله» و حتی سیاست «مماشات» روسیه در برابر آمریکا و ناتو بوده است.
روسیه چنین دستورکاری را در راستای منطق واقعگرایی، ناسیونالیسم روسی و ضرورت تجدید رویاهای تزاریسم انجام میدهد. علت چنین اقدامات و ابتکاراتی از سوی پوتین مرتبط با اصل واقعگرایی به عنوان قطب نما و شاقول سیاست خارجی او است.
پوتین به عنوان یک واقعگرا به این نتیجه رسیده که هیچ کشوری دوست و دشمن دائمی ندارد بلکه منافع دائمی دارد و آن منافع چیزی جز منافع روسیه نیست بنابراین اگر پای منافعی در میان باشد، پوتین برای به دست آوردن و تحصیل چنین منافعی به سرعت وارد عمل خواهد شد و برای او فرقی ندارد که طرف مقابل معامله چه کسی باشد؟! به واقع برای او تفاوتی ندارد که فرد طرف معامله، ترامپ، نتانیاهو، مودی، اردوغان، لوکاشنکو، پزشکیان و حتی احمد الشرع باشد که حاکم دوفاکتوی سوریه کنونی است.
حال نکته قابل تامل در این میان این است که تصمیمسازان و تصمیمگیران دستگاه دیپلماسی ما نیز باید بدانند که آنها هم دوست و دشمن دائمی ندارند و منافع ملی باید راهنما و الگوی عملشان در حوزههای دیپلماسی و روابط خارجی باشد.
با استناد به مجموعهای از قرائن و شواهد اینگونه بهنظر میرسد منافع ملی حلقه مفقوده سیاست خارجی بوده و بغرنجتر از همه پای باور غلطی در میان است که در بطن و بستر تصمیمات سیاست خارجی جاری است، به این معنی که رابطه پوتین با ترامپ یا سردی روابط میان آنها، تاثیری بر رابطه مسکو- تهران نمیگذارد و مسکو به همکاری خود با تهران تحت هر شرایطی ادامه میدهد.
واقعیتهای جاری در روابط تهران- مسکو خلاف این تصور و پندار غالب را نشان میدهد چراکه نگاه روسیه به ما ابزارگرایانه و فرصتطلبانه است و برخلاف آنچه گفته میشود، رابطه تهران- مسکو راهبردی یا استراتژیک نیست. رابطه تهران- مسکو یک رابطه تاکتیکی، راهکنشی، بین دولتی و موقتی است و از دشمن مشترکی چون غرب آب میخورد. رابطه استراتژیک دارای چارچوب و الزاماتی است که رابطه تهران- مسکو در آن نمیگنجد.
در بهترین شرایط رابطه تهران- مسکو مبتنی بر جلوهها و نشانگانی چون صلح سرد است و میتوان آن را به یک عشق و جاده یک طرفه شبیه کرد به این معنی که ما به او محتاج هستیم، او به ما مشتاق نیست!
با این همه و در شرایطی که سیاست فاصلهگیری از روسیه از طرف حلقهها و الیگارشی قدرت در حال سرعت گرفتن است، لازم است که سیاست نگاه به شرق و قبله آمال کردن روسیه برای یک بار و برای همیشه پایان یابد و از قربانی شدن منافع ملت ایران جلوگیری شود زیرا باورمان بر این است که ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است، به شرطی که این ماهی خوراک چنین خرسی نشود.