ایران و قطاری که از بازار رمزارزها گذشت

حسامالدین شیخی– جهان در یک دهه اخیر شاهد ظهور و رشد سریع رمزارزها بوده است؛ پدیدهای که نهتنها شیوه سرمایهگذاری و مبادله پول را متحول کرده بلکه بسیاری از کشورها را وارد مرحلهای تازه از اقتصاد دیجیتال کرد. بیتکوین، اتریوم و سپس انبوهی از رمزارزهای دیگر، بازارهای جهانی را به تسخیر خود درآوردند و ارزشهایی فراتر از تصورات سنتی آفریدند. در همین سالها بسیاری از کشورها توانستند با استفاده از این موج بخشی از اقتصادشان را نوسازی، سرمایههای خارجی جذب کنند و حتی به بازارهای مالی نوین دست یابند اما ایران همچون بسیاری از فرصتهای تاریخی دیگر از این قطار جا ماند.
محرومیت ساختاری؛ از تحریم تا محدودیت داخلی
وقتی به دلایل عقبماندگی ایران در حوزه رمزارز نگاه میکنیم نخستین عامل تحریمهای بینالمللی است. اغلب صرافیهای معتبر جهان مانند بایننس، کوینبیس و کراکن بهمحض شناسایی کاربر ایرانی حساب او را مسدود کرده و داراییاش را بلوکه میکنند. این یعنی میلیونها ایرانی علاقهمند به بازار رمزارز عملا هیچ دسترسی مستقیمی به بسترهای جهانی ندارند و اگر هم بخواهند وارد شوند باید از راههای پرخطر مانند استفاده از هویت جعلی یا واسطههای ناشناس اقدام کنند. از سوی دیگر محدودیتهای داخلی نیز مزید بر علت شد. دولت ایران در سالهای گذشته نهتنها قانونگذاری شفاف و آیندهنگرانهای برای رمزارزها تدوین نکرد بلکه گاه با ممنوعیتهای مقطعی و دستورالعملهای مبهم، فضای مبادله را مبهمتر کرد. نتیجه این شد که جوانان و سرمایهگذاران ایرانی در حالی که همنسلانشان در ترکیه، امارات یا حتی کشورهای آسیای میانه از رشد رمزارز سود میبردند، مجبور شدند با نگرانی و ترس در فضای خاکستری فعالیت کنند.
فرصتهای طلایی که از دست رفت
ایران از نظر منابع و زیرساختها میتوانست یکی از بازیگران جدی بازار رمزارز باشد. انرژی ارزان، نیروی انسانی متخصص در حوزه فناوری و نیاز کشور به کانالهای مالی جایگزین همگی فرصتهایی بودند که اگر درست مدیریت میشدند، ایران را به یک قطب مهم در این عرصه تبدیل میکردند. حتی در حوزه استخراج (ماینینگ)، ایران برای مدتی بهعنوان یکی از کشورهای اصلی تولید بیتکوین شناخته میشد اما فقدان سیاستگذاری درست این فرصت را هم به تهدیدی برای شبکه برق و عامل فشار بیشتر بر دولت تبدیل کرد. در همین زمان کشورهایی مانند السالوادور با پذیرش بیتکوین بهعنوان پول رسمی، یا امارات با تبدیل دوبی به هاب منطقهای رمزارز، توانستند موقعیت اقتصادی تازهای برای خود ایجاد کنند. چین با وجود محدودیتها بهسرعت روی فناوری بلاکچین سرمایهگذاری کرد و اکنون در حوزه «ارزهای دیجیتال ملی» پیشرو است. ایران اما همچنان در مرحلهای ایستاده که نه سیاست روشن دارد و نه راهبرد مشخص.
رمزارزهایی که برای ایرانیها دور از دسترس هستند
بازار جهانی رمزارز فقط به بیتکوین محدود نیست. امروز صدها رمزارز با پشتوانههای فناورانه و مالی متنوع در جهان مبادله میشود. استیبلکوینهایی مانند USDT یا USDC به یکی از مهمترین ابزارهای مبادلات دیجیتال در تجارت جهانی تبدیل شدهاند اما برای کاربران ایرانی، این رمزارزها بیشتر شبیه رویایی دور از دسترس هستند. هر لحظه امکان بلوکه شدن دارایی وجود دارد و نبود صرافیهای معتبر داخلی که بتوانند به صورت امن این خدمات را ارائه دهند، ریسک را چند برابر میکند. بسیاری از جوانان ایرانی برای ورود به این بازار ناچارند به واسطههای غیررسمی اعتماد کنند؛ واسطههایی که بعضا بدون پشتوانه و شفافیت فعالیت میکنند و در صورت بروز مشکل، هیچ مرجع قانونی پاسخگو نیست. همین وضعیت بارها منجر به کلاهبرداریهای گسترده و نابودی سرمایههای خرد هزاران نفر شده است.
پیامدهای عقبماندگی
جا ماندن ایران از بازار جهانی رمزارز تنها یک مساله مالی نیست، پیامدهای اجتماعی و اقتصادی گستردهای دارد؛ نخست؛ از دست رفتن فرصت جذب سرمایه است. بسیاری از استارتاپهای فناورانه جهان از طریق عرضه اولیه رمزارز (ICO) یا استفاده از توکنهای دیجیتال توانستند سرمایهگذاری جذب کنند. در ایران اما استارتاپها از این امکان محروم ماندند و در نتیجه، شکاف میان نوآوری داخلی و جهانی بیشتر شد. دوم افزایش وابستگی به شبکههای غیررسمی و زیرزمینی است که به فساد و ناامنی اقتصادی دامن میزند. سوم از دست دادن نقش ایران در تجارت دیجیتال منطقهای است. ترکیه و امارات امروز به مراکز مهم تبادل رمزارز در منطقه بدل شدهاند در حالی که ایران در حاشیه ایستاده است.
چشمانداز و راهکارها
با وجود همه عقبماندگیها هنوز هم فرصت برای بازسازی وجود دارد. نخستین گام، تدوین قانونی شفاف و جامع برای فعالیت در حوزه رمزارزهاست. دولت باید تکلیف صرافیهای داخلی را روشن کند؛ آنها یا باید با استانداردهای امنیتی بالا و زیر نظر نهادهای ناظر فعالیت کنند یا فضای خاکستری همچنان ادامه خواهد داشت. دوم، ایران میتواند بهجای تلاش برای ورود مستقیم به بازارهای غربی که زیر فشار تحریمها قرار دارند، روی همکاری منطقهای تمرکز کند. ایجاد کانالهای مشترک با کشورهای همسایه، آسیای میانه و حتی شرق آسیا میتواند بخشی از محدودیتها را دور بزند. سوم، توسعه زیرساخت بلاکچین برای تجارت خارجی است. در شرایطی که تحریمهای بانکی مسیر تبادلات مالی سنتی را مسدود کرده، استفاده از رمزارز و بلاکچین میتواند راهی برای کاهش فشارها باشد البته به شرطی که با برنامهریزی و مدیریت هوشمندانه انجام شود.
سخن پایانی
بازار رمزارزها فرصتی بود که میتوانست ایران را از حاشیه به متن اقتصاد جهانی بیاورد. ما انرژی ارزان، جوانان متخصص و نیاز فوری به کانالهای مالی جایگزین داشتیم اما بهجای آنکه این فرصت به نقطه قوت تبدیل شود، با مجموعهای از تحریمها، محدودیتهای داخلی و سیاستگذاریهای مبهم به تهدید بدل شد. امروزه میلیونها ایرانی از دسترسی مستقیم و امن به بازار رمزارز محروم هستند و کشور از مزایای این تحول بزرگ جهانی بیبهره مانده است. اگر این روند ادامه یابد، فاصله ایران با اقتصاد دیجیتال جهان هر روز بیشتر خواهد شد و جبران آن سختتر است اما اگر امروز تصمیمی جدی گرفته شود، هنوز هم میتوان بخشی از فرصتهای از دست رفته را بازیابی کرد. قطار رمزارزها شاید از ایستگاه اول عبور کرده باشد اما مسیر آن ادامه دارد و ایران اگر بخواهد، میتواند دوباره سوار شود.