13 - 12 - 2022
اگر دیر نشده باشد
محمود دولتآبادی
شنیدن سخنان رییسجمهور روحانی بسیاری را ممکن است شگفتزده کرده باشد از جهت نگاه سیاسی دیگر به هنر و فرهنگ در سی و پنجمین سال حکومت جمهوری اسلامی ایران. سخنانی که فقط به هنر منبرنشینی و نگهداشتن مجلس منحصر نمیشد که اصل آن بر تاثیربخشی لحن و کلام نهاده شده است.
بدیهی است که جناب روحانی کاملا بر هنر حرفهای خود سلطه کافی دارد. اما اینبار تاثیرپذیری از تریبون در ذات مفاهیم سخن بود و تفاوت داشت با یک نطق صرفا سیاسی- تبلیغاتی، زیرا ایشان مفاهیمی را در میان آوردند از باب هنر و آزادی که معمولا از جانب ارباب سیاست انکار میشده با اصل «همه امور درست میباشد».
پس نخستین پرسش بدیهی این است که چه اتفاقی در جامعه ما رخ داده است که رییسجمهور در مقام نخستین شخصیت اجرایی مملکت به سخن درمیآید که هنر و حریت- آزادی از یک خانوادهاند و لازم و ملزوم هستند.
آنچه پس از شنیدن سخنان رییسجمهور روحانی در اندیشه دیگران پدید آمد، کلیاتی از جنس امید و بهبودی قابل تصور است، شاید هم برخی عمیقتر شده و به آنچه «موقعیت کلی» نامیده میشود، فکر کرده باشند و به اینکه یک نظام سیاسی در مسیر تجربهای طولانی به نتیجه دیگری رسیده است بهجز آنچه آزموده است در سالیانی که کم هم نبودند.
در واقع بیان درک جدید از تجربههایی در گذشته که نه فقط مفید به احوال خلاقیت هنری نبود، بل هیچ فایدهای هم به احوال پراگماتیسم سیاسی نداشت، به خصوص از جهت دور کردن و بیرون راندن و کور کردن و رنجاندن ذوقهای جوانانی که دلسپرده این آب و خاک و سرنوشت مردم خود بودند و گوشههایی نرم از آن در گفتوگزار نمایندگانی از شاخههای گوناگون هفت هنر بیان شد؛ خاصه در گفتار سخنگوی تئاتر. باری… فرآیند یک جمعبندی چندینساله بود اذعان به این حقیقت که هنروران- دست کم وجه غالب- یک ملت به جامعه، مردم، تاریخ و جغرافیا و سرزمینشان صمیمانه وابستهاند و نگفته ماند که اصالتا هنرور گزیری هم ندارد جز این اگر نانپاره دولت و سیاست نیاز روزانهاش نباشد. چه میتوانستهاند بکنند هنرمندان (!) یک اقتصاد نفتی، وقتی همه اهرمها در دستان دولتها بوده است؟ و اکنون چرا نباید ذوقزده بشوند وقتی مقام رییس اجرایی کشور به ایشان نوید آزاد بودن میدهد؟ اما سؤال من از خود این است که آیا چنین نویدی یک بخشش سخاوتمندانه است یا درک یک ضرورت و بیان رسمی و عام آن در سراسر کشور؟ پاسخی که از خود میگیرم البته ناظر به وجه دوم پرسش، یعنی درک ضرورت است و شجاعت بیان حقیقت آن. شخصا به اصطلاح «آرد خود را بیخته و الک مربوطه را آویختهام» و تا بودهام حرمت آزادی و قانونمداری را نگه داشتهام و نگه میدارم.
در عین حال التزام به واقعبینی و اندازه نگهداری مجابم میکند که در خرسندی دیگرانی سهیم باشم که امیدوارند از مسیرهای زمهریری من عبور نکنند در کشمکشهای نرم و سخت روزگارانی که گذرانیدم و گذرانیدیم، چنان که افتاد و کم و بیش همگان دانند. پس اینجا تا در یادها بماند، قید میکنم که رییسجمهور روحانی چنین گفت «حریت، آزادی، خلاقیت، دستورناپذیری در خلاقیت، ناشدنی تعیین تکلیف برای هنرمند، اذعان به سپارش تاریخ، نفی ریا، الزام قانون و شفافیت قانون، نفی سلیقههای شخصی در قبال قانون، الزام نهادهای صنفی، جوامع همچون حدود، آشتی اهل دیانت با هنر (واقعیتی کتمانناپذیر)، هنر همچون توانایی و نیکی، پرهیختن فضای امنیتی، ایجاد فضای اعتماد» و سرانجام دعوت به وفاق و آشتی ملی پیرامون اصل میانهروی و اعتدال. نیز گفته شد که دولت به تمام وعدههایش عمل وفادارانه خواهد کرد.
شخصا بارها بر چنین نیازهایی درنگ داشتهام، گفتهام و نوشتهام، نیز نویسنده- شاعران دیگر نوشتهاند. اینکه آشتی ملی به جسارت نیاز دارد هم یکی از همان عبارتهاست که نوشته شده.
اکنون باب پردیسی گشوده شده در سخن که باور اجرایی آن از جهت نتایج تجربههایی که از سرگذرانده شده است، اندکی دشوار مینماید.
حقیقت اینکه اذعان میدارم که در جنبههایی بیش از انتظار بود، البته در لفظ و زبان ما عوام شنیده شده است که بگو تا بشود! حتی بیش از آن «نیت کن، میشود!» و آنچه شنیده و دیده شد، بسیار پسند جمع افتاد با بسیار تشویقها (با تاسف و تاثیر عمیق بگویم که در پایان مراسم خبر فاجعه تیم مهندسی فیلمسازان دفاع مقدس مرا منقلب کرد و امیدوارم خانوادهها و همکاران آن فاجعه تسلیت مرا بپذیرند) و من به جستوجوی پاسخ سوال خودم از تالار بیرون رفتم و نخواستم به این داوریها باور کنم که آقا، حکومت «بردار- بگذار» میکند؛ یا اینکه یکیشان میآید گره میزند، یکی میآید گرهها را با وعده باز میکند. نه؛ با وجود تجربههایی که چنان گمانهایی را تصدیق میکند، من در باور «درک ضرورت» هستم و طبعا چنان درکی از بایستگی را منحصر به عرصه فرهنگ و هنر هم نمیدانم.
در همه جنبهها و زمینههای جامعه و سرزمین ما حقایقی رخِ آشکار نشان داده است که ضرورت باز شدن فضای باز قانونمدار و احترام الزامی به حقوق انسانی فردی و اجتماعی به ادراک مجموعه نظام سیاسی درآمده است و این نقطه مشترک تمام سرنشینان سفینهای است که همگان در آنیم، اگرچه انبوه انبوه در «حَنِ» سفینهایم و پارهپارههایی- لابد- دلخوش که عرشهنشینانند! پس فراتر از عرصه هنر و فرهنگ و فارغ از اینکه هنر و فرهنگ رسمی حاصلی در جوامع به بار نیاورده است، به خود جرات و جسارت میبخشم که بگویم دکتر حسن روحانی نه فقط همچون شخص- شخصیت؛ بل به منزله درک و فکر و دریافت واقعبینانه از زمانه در کشور ما ایران، پدیدهای است که ضرورت دارد با تامل نگریسته شود از جانب هر شخصی یا جناح زیرا در صورت شکست برنامههایی که از جانب رییسجمهور روحانی اعلام شده، گمانم این است که دیگر چیزی در باور مردم ما باقی نخواهد ماند که بتوان با آن بازی کرد.
شخصا امید صلاح و گشایش دارم و امیدوارم دیر نشده باشد.
منبع: ایسنا
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد