انتقال پایتخت چالشی دیرپا با راه‌حلی مبهم

علی نجفی توانا
کدخبر: 560657

علی نجفی توانا، حقوقدان

طرح انتقال پایتخت بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاده است؛ موضوعی که هرچند تازگی ندارد اما همواره در بزنگاه‌های بحرانی و با هدف مدیریت بهتر پایتخت مطرح و سپس به فراموشی سپرده شده است. این بحث برای نخستین‌بار در سال۱۳۶۸ و سپس در سال۱۳۸۶ با تمرکز بر انتقال به سمنان جدی شد. در سال‌های پس از آن به‌ویژه در سال ۱۳۹۴ و دوره‌های مختلف مانند سال‌های۱۳۸۰، ۱۳۹۱ و ۱۳۹۹ بار دیگر این موضوع بر میز تصمیم‌گیری قرار گرفت اما هر بار به دلیل نبود برنامه‌ریزی جامع و مدیریت یکپارچه، نیمه‌کاره رها شد.

پیش‌فرض اصلی طراحان این ایده فشار فزاینده بر پایتختی است که دیگر ظرفیت ادامه‌ این حجم از جمعیت، ساخت‌وساز، ترافیک و آلودگی را ندارد.

تهران امروز با چالش‌های مزمن و ساختاری روبه‌رو است؛ آلودگی شدید هوا، معضل همیشگی ترافیک، بحران منابع آبی و رشد بی‌رویه جمعیت تنها بخشی از مشکلاتی بوده که زیست‌پذیری را از پایتخت سلب کرده است. در دو سال اخیر بحران آب به‌ویژه به چالشی امنیتی و ملی بدل شده و هشدارهای کارشناسان را جدی‌تر از همیشه کرده است. با این حال پرسش اصلی این است که آیا واقعا اراده‌ای جدی برای اجرای این طرح وجود دارد یا بار دیگر قرار است با یک ایده غیرعملیاتی مواجه باشیم؟ تجربه سال‌های گذشته نشان می‌دهد که هرگاه بحث انتقال پایتخت جدی شده به جای اجرای دقیق و مرحله‌ای شاهد ایجاد شهرک‌هایی بوده‌ایم که بدون هیچ‌گونه زیرساخت اولیه‌ای ساخته شده‌اند؛ شهرک‌هایی که نه آب داشته‌اند، نه برق، نه گاز. این روند نشانه‌ای آشکار از نبود نقشه‌راه و برنامه‌ریزی پیشینی در نظام مدیریت شهری و کلان کشور است.

از منظر کارشناسی واضح است که تهران دیگر گنجایش جمعیت فعلی را ندارد و اصولا در طراحی اولیه این شهر، پیش‌بینی‌های زیست‌محیطی و اقلیمی نادیده گرفته شده است اما از سوی دیگر، اجرای عملی پروژه انتقال پایتخت به‌ویژه در شرایط پیچیده اقتصادی و سیاسی امروز کشور امری بسیار دشوار و نیازمند سال‌ها زمان، بودجه هنگفت و هماهنگی‌های چندلایه است. در واقع مردم باید در تعیین نحوه اجرای چنین برنامه‌ای مشارکت واقعی داشته باشند و پیش از هر اقدامی مراکز جدید باید با زیرساخت‌های کامل و استاندارد و قابل سکونت  بهره‌برداری شوند. با توجه به حجم وسیع نیازهای زیرساختی، ساخت مرکزی جدید با امکانات کامل- حتی اگر از امروز آغاز شود- ده‌ها سال زمان خواهد برد، مگر آنکه مکان‌هایی مانند گلپایگان یا نقاط مشابه که از پیش برخی زیرساخت‌ها را دارند، انتخاب شوند اما حتی در این صورت نیز توسعه حمل‌ونقل، فرودگاه، خطوط ارتباطی و تامین مداوم آب و برق و گاز، نیازمند سرمایه‌گذاری کلان و سیاستگذاری منسجم است. تجربه کارشناسی نگارنده در پروژه‌های مربوط به انتقال پایتخت گواه آن است که هیچ‌یک از طرح‌ها تاکنون از مرحله مطالعات کتابخانه‌ای و مقدماتی فراتر نرفته‌اند. در واقع بیشتر سخنان در این‌باره واکنشی و فاقد پشتوانه اجرایی هستند. بیشتر شبیه پاسخی مقطعی به بحران‌های روز است تا راهکاری واقعی برای آینده. یکی از چالش‌های مزمن نظام اداری کشور نبود برنامه‌های زمان‌بندی‌شده کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت است. حتی در مواردی که برنامه‌ای نوشته می‌شود، پیگیری اجرایی آن رها می‌شود و همه‌چیز در حد شعار باقی می‌ماند. این روند تکرارشونده، هزینه‌های گزافی برای کشور به‌جا گذاشته است؛ از اتلاف منابع مالی گرفته تا افزایش بی‌اعتمادی عمومی نسبت به کارآمدی مدیران. در نهایت اگر قرار است گامی جدی برای آینده تهران و کشور برداشته شود باید زیرساخت، برنامه‌ریزی و مدیریتی فراتر از رویکردهای شعاری فراهم شود. اختلافات سیاسی و جناحی نباید مانعی برای اجرای طرح‌های ملی باشند. به‌کارگیری ظرفیت نخبگان حتی اگر از دایره «خودی‌ها» نباشند، کلید عبور از این بحران‌هاست. تهران دیگر محل مناسبی برای زندگی نیست اما با برنامه، امکانات و اراده واقعی می‌توان آینده‌ای متفاوت را برای کشور ترسیم کرد.

وب گردی