6 - 12 - 2023
اقتصاد ایران در لیگ محلات
بنیامین نجفی
کسانی که به مسابقات فوتبال علاقهمندند و رقابتهای فوتبالی را در سراسر دنیا پیگیری میکنند، حتما با اصطلاح مسابقات لیگ آشنایی دارند. در مسابقات لیگ، در هر کشور صاحبفوتبالی تعدادی از تیمهای داخلی آن کشور به صورت دورهای و رفت و برگشت در طول یک فصل فوتبالی
با هم رقابت میکنند تا در انتهای فصل ردهبندی تیمها (از تیم قهرمان گرفته تا تیمهای سقوط کرده) مشخص شود. نکته مهم این است که در هر کشوری تنها یک لیگ وجود ندارد، بلکه به غیر از لیگ سطح اول، لیگهای دو، سه، چهار و… برگزار میشوند و تیمهای حاضر در لیگهای پایینتر همواره تلاش میکنند خود را به لیگهای بالاتر برسانند. بهطور طبیعی آرزو و خواست نهایی هر باشگاهی این است که روزی بتواند در بین بهترینها و در لیگ سطح یک کشورش بازی کند، اما این کار الزامات و شرایطی دارد که هر تیمی از آن برخوردار نیست. برای همین برخی تیمها برای مدت طولانی در لیگهای دو و سه درجا میزنند. برای صعود یک تیم از لیگهای پایینتر به لیگ یک یا لیگ برتر باید در درجه اول ساختار باشگاه یک ساختار حرفهای باشد، زیرساختهای لازم برای تمرین و آمادهسازی تیم فراهم باشد و کادر فنی و بازیکنان مجرب به تیم جذب شوند و مهمتر از همه اینکه بهطور کلی یک برنامه آمادهسازی برای پیشبرد اهداف وجود داشته و مدیریت باشگاه هم بر تمامی این موارد نظارت لازم را داشته باشد. به نظر میرسد چنین الگویی کموبیش در عرصه اقتصاد و تجارت جهانی نیز معنا و مفهوم دارد؛ یعنی میتوان کشورهای مختلف دنیا را بنابر شاخصها و معیارهای مختلف در لیگهای مختلف دستهبندی کرد. برخی کشورهای پیشرفته و توسعهیافته در لیگ برتر، برخی دیگر که به اقتصادهای نوظهور شناخته میشوند در لیگ دسته یک و سایر کشورهای کمتر توسعهیافته و توسعهنیافته در لیگهای دو و سه و لیگهای محلی حضور دارند. نکته جالب اینکه در سالهای اخیر دیگر حضور کشورها در لیگ سطح یک ربطی به موقعیت جغرافیایی یا قاره آنها ندارد. دیگر آن الگوهایی که تحت عنوان کشورهای شمال و جنوب در نظریههای مربوط به امپریالیسم مطرح بود، رنگ باخته و کشورهایی که تا سالها و دههها قبل توسعهنیافته یا جهانسومی شناخته میشدند، امروز در ردههای بالای اقتصاد جهانی حضور دارند. دیگر اینگونه نیست همان کشورهایی که ۱۵۰ یا ۲۰۰ سال قبل قدرتهای اول دنیا بودند، امروز هم همچنان حرف اول را در دنیا بزنند. برخی از آنها دیگر به لحاظ سرزمینی مضمحل شده یا به حاشیه اقتصاد جهانی رفتهاند و در عوض کشورهایی مثل ببرهای جنوبشرق آسیا، برزیل، مکزیک، ترکیه، امارات، هند و حتی برخی کشورهای آسیایمیانه و کشورهای آفریقایی مثل آفریقایجنوبی خودشان را به لیگهای بالاتر اقتصاد جهانی رساندهاند. دیگر نظریههای توطئه که معتقد بودند جهان توسط تعدادی ابرقدرت خاص و محدود اداره میشود، طرفداری ندارد و کسانی که با سازوکارهای اقتصاد و تجارت بینالمللی سروکار و آشنایی دارند میدانند که امروز اقتصاد جهانی با مکانیسم همکاری، مشارکت، سرمایهگذاری و مزیتهای نسبی کشورها در کالاها و خدمات مختلف سامان مییابد. در چنین سازوکاری فارغ از اینکه چقدر میتواند عادلانه باشد یا نباشد، کشورهایی که نتوانند خودشان را در زنجیره ارزشهای جهانی قرار دهند و نیز خودشان را وارد حلقههای مختلف تولید و تجارت جهانی کنند، از حضور در لیگهای برتر و سطح بالا جا میمانند، اما ایران در کدام لیگ اقتصادی حضور دارد؟ واقعیت آن است که ایران سالهاست بنا به دلایل مختلف داخلی و خارجی و آنچه در سطح حکمرانی اقتصادی جاری و ساری بوده از قافله لیگهای سطح اول دنیا دور مانده و در ردههای پایین مناسبات جهانی حضوری جسته و گریخته و کمرنگی دارد. تنها به عنوان نمونه وقتی شاخص مهم و کلیدی «آزادی اقتصادی» کشورها را بررسی میکنیم متوجه میشویم که ایران در کنار کشورهایی مثل زیمباوه، سوریه، سودان و لبنان قرار میگیرد؛ کشورهایی که همگی رتبه آزادی اقتصادیشان زیر ۱۵۸ است. حضور ایران در جایگاه یکصدوشصتم دنیا از میان ۱۶۵ کشور در شاخص آزادی اقتصادی، معنای مهمی را به فعالان اقتصادی در داخل و همینطور کسانی که در دنیا قصد کار کردن با ایران را دارند مخابره میکند. همین شاخص تعیینکننده وضعیت عملکرد کسبوکارها و بیزینسهای مختلف در داخل کشور است که مستقیما اثر خود را در تجارت بینالمللی ایران میگذارد، شرایط کلیای که در عین حال بازتابدهنده شکل و ماهیت قوانین و مقررات داخلی است، مقرراتی که به جای مهیا کردن سهولت کسبوکارها بهطور مداوم به پای آنها غل و زنجیر میزند و امکان توسعه بازارهای داخلی و همینطور بینالمللی شدن آنها را از مسیر تعاملات و همکاریهای خارجی میگیرد. صعود ایران از لیگهای محلی و ردهپایین به لیگهای اقتصادهای نوظهور و اقتصادهای پیشرفته به الزامات و پیششرطهایی نیاز دارد که باید در سطح حکمرانی اقتصادی نمودهای آن در ابعاد وسیع و بهطور مداوم دیده شود. تا زمانی که اقتصاد داخلی از مسیر صنعت رشدی نداشته و تورم مزمن باشد، چرخ تولید بلنگد و استهلاک سرمایهگذاری از خود سرمایهگذاری بیشتر باشد، باید به حضور در همان لیگهای محلی قانع بود. مگر آنکه تغییر بنیادی در نگاه سیاستگذاران به سازوکارهای اقتصاد جهانی اتفاق بیفتد و دیدگاههای عملگرایانه و واقعبینانه جای خود را به دیدگاههای آرمانی، شعاری و اخلاقی بدهد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد