14 - 01 - 2020
اصلاحطلبان را ردصلاحیت کردند تا راه برای نیروهای خودشان باز شود
آرزو فرشید- شورای نگهبان نتیجه نهایی بررسیهای خود را اعلام کرد و همانطور که انتظار میرفت دست اصلاحطلبان حسابی خالی شد. اگرچه بسیاری از ژنرالهای این جریان پیش از اینها از نقشآفرینی موثر در مجلس ناامید شده و کنار کشیده بودند اما عملکرد دستگاههای نظارتی ثابت کرده که عرصه برای این جریان سیاسی تنگتر از آن است که فکر میکردند. مصداق این مدعا ردصلاحیت امثال الیاس حضرتی و حتی اصولگرایانی همچون علی مطهری است که ردصلاحیتشان به هیچ وجه گمان نمیرفت! اغلب این ردصلاحیتها با استناد به بند ۱ ماده ۲۸ قانون انتخابات مجلس بوده است؛ همان بندی که اعتقاد و التزام عملی به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلمی ایران را ضروری میکند.
متر و معیار شورای نگهبان برای سنجش التزام داوطلبان به اسلام و ولایت فقیه اما همواره محل سوال بوده است. بسیاری از اصلاحطلبان همچون ناصر قوامی، نماینده اصلاحطلب مجلس ششم بر این باورند که اساسا شاخص مشخصی برای ارزیابی داوطلبان در این باره وجود ندارد. قوامی در گفتوگو با «جهانصنعت» گفت: دستگاههای نظارتی با اهداف سیاسی در این زمینه عمل میکنند و برخورد سلیقهای دارند.
در گذشته نیز سیدمصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزیر کشور در دولت اصلاحات، در خلال یک مناظره با بیان آمار و اطلاعات تصریح کرده بود که انتخابات مجلس شورای اسلامی به گونهای از سوی محافظهکاران و جناح اصولگرا مهندسی میشود که حتی در صورت موفقیت تمامی نامزدهای اصلاحطلب برای ورود به مجلس، باز هم در بهترین حالت تنها حدود یکچهارم از کرسیهای مجلس به اصلاحطلبان اختصاص خواهد یافت. وی از این امر نتیجه گرفته بود که اصلاحطلبان عملا در مجلس قادر به ایجاد تحول نخواهند بود.
بسیاری از اصلاحطلبان به خاطر عدم التزام به اسلام و ولایت فقیه ردصلاحیت شدند. شاخص شورای نگهبان برای سنجش این الزام چیست؟
به نظر من استفاده از این بند برای ردصلاحیت فقط یک بهانه است. مساله این است که اینها بحث التزام عملی به اسلام و ولایت مطلقه فقیه را از هم تفکیک نمیکنند. همین اندازه که افرادی گزارش داشته باشند و مثلا گفته باشند فلانی ولایت فقیه را قبول ندارد، این ماده التزام عملی به اسلام و ولایت فقیه را استفاده میکند. در نتیجه همین رویکرد بسیاری از افراد از جمله من که خود روحانی هستم و ۵۰، ۶۰ سال مروج دین بودهام را به بهانه عدم التزام به اسلام و ولایت فقیه ردصلاحیت میکنند.
تفکیک بحث التزام به اسلام و التزام به ولایت فقیه بحث دیگری است اما سوال من این است که برای سنجش عدم التزام یا التزام به ولایت فقیه از چه متر و معیاری استفاده میشود؟
هیچ معیاری در دست نیست. به لحاظ اینکه افرادی را ردصلاحیت میکنند که میدانند اینها اهل نماز، روزه و ترویج اسلام هستند. آیه هم است که «ولا تقولوا لمن ألقى إلیکم السلام لست مؤمنا» یعنی شما حق نداری به کسی که میگوید من مسلمان هستم بگویی مسلمان نیستی در واقعی معیاری وجود ندارد. اینها چیزی است که از خودشان درآوردهاند و با این بهانه در طی سالها شخصیتهای علمی، دانشگاهی، فرهنگی، اخلاقی، روحانی و … را ردصلاحیت میکنند.
شاید اظهارات و برخی موضعگیریها که میتوان آن را در چارچوب انتقاد از رهبری طبقهبندی کرد بهانه تشخیص التزام باشد اما آیا این رویکرد با آن رویه ارشاد امام امت که در اسلام به مومنان اجازه میدهد در قالب امر به معروف و نهی از منکر رهبری – فارغ از آنکه چه کسی است – را ارشاد کنند، منافات ندارد؟
اصل بحث این حرفها نیست. به نظر من «عدم التزام» صرفا یک بهانه است. خودشان هم میدانند که بهانه است. اینها در هیاتهای نظارت با حضور نیروهای امنیتی، اطلاعاتی و نظامی جلسه میگذارند و هر کسی که خواستند را ردصلاحیت یا تایید صلاحیت میکنند. پرونده کسانی که رد میشوند اصلا به شورای نگهبان هم فرستاده نمیشود و اعتراضشان هم به جایی نمیرسد.
میفرمایید صرفا یک بهانه است. به این ترتیب باید نتیجه گرفت که با یک رویکرد سلیقهای عمل میشود. هدف از این کار چیست؟
هدفشان این است که اصلاحطلبان که دارای مواضع محکم، روشن و خواهان اصلاحات هستند به مجلس راه نیابند. ما الان در استان قزوین فردی را داریم که ردصلاحیت شده، او یک سمت مدیریتی بسیار مهم فرهنگی دارد و اتفاقا در تمام سخنرانیها علاوه بر اینکه رهبری را نقد نمیکند بلکه بسیار تعریف و تمجید میکند. اما باز هم ردصلاحیت شده است زیرا میدانند که اگر تایید صلاحیت میشد رای میآورد و این یعنی رای نیاوردن عدهای که مایل هستند به مجلس راه یابند.
یعنی این ردصلاحیتها برای آن است که جا برای نیروهای مورد نظر خودشان باز شود؟
دقیقا همینطور است. من که این دوره ثبتنام نکرده بودم اما الان در استان قزوین دو، سه نفر که احتمال میرفت رای آورند را ردصلاحیت کردند. در حالی که این آقایان و خانمها هیچ مشکل اخلاقی، مالی و… ندارند و حتی هیچ مخالفت یا نقد از رهبری هم نکردهاند. صرفا ردصلاحیت میکنند تا نیروهای مورد نظر خودشان بتوانند رای بیاورند.
پس ردصلاحیت چهرههای نسبتا مطرح اصلاحطلب مثل الیاس حضرتی و… که همواره در موضعگیریها مراقب بودهاند که ردصلاحیت نشوند را میتوان در همین چارچوب دید؟
بله، البته توجه داشته باشید که اصلاحطلبان شاخص که رایآوری آنان در صورت کاندیداتوری قطعی است مثل آقایان تاجزاده، عبدالله نوری، خوئینیها و … اصلا ثبتنام نکردند. اصلاحطلبان درجه دوم و سوم مثل حضرتی و اینها که وقتی آمریکا سپاه را تروریست خواند، لباس سپاه پوشیدند و در واقع با اصولگرایان هیچ فرقی ندارند؛ ثبتنام کردند. ردصلاحیت این گروه اما به خاطر آن است که میترسند اینها رای آورند و کسانی که خودشان مایل هستند به مجلس راه یابند، رای نیاورند. به همین خاطر این گروه را هم ردصلاحیت کردند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد