گزارشی از برنده‌ها و بازنده‌های گیشه سینمای جهان در نیمه سال ۲۰۲۵:

از نوستالژی تا نام‌آوری

گروه فرهنگ و هنر
کدخبر: 541937
نیمه نخست سال ۲۰۲۵ شاهد موفقیت‌های چشمگیر و شکست‌های پرهزینه در گیشه سینما بود که نشان‌دهنده تغییرات در سلیقه مخاطبان و چالش‌های صنعت فیلم‌سازی است.
از نوستالژی تا نام‌آوری

جهان صنعت– در حالی که سال ۲۰۲۵ به نیمه رسیده، تحلیل عملکرد گیشه سینمای جهان تصویری چندوجهی از وضعیت این صنعت در دوران پساکرونا ارائه می‌دهد. سینما در این شش‌ماهه، با فرازونشیب‌هایی جدی مواجه شده؛ از یک‌سو شاهد موفقیت‌های تجاری عظیم بوده‌ایم و از سوی دیگر، شکست‌های پرهزینه‌ای رخ داده‌اند که سوالاتی جدی درباره آینده بعضی فرنچایزها و استودیوها مطرح می‌کنند. همچنین مجموعه‌ای از آثار با عملکرد متوسط نیز در گیشه حضور داشته‌اند که نتوانسته‌اند تفاوت معناداری در وضعیت تجاری شرکت‌های تولیدکننده ایجاد کنند. آمارهای رسمی نشان می‌دهند که فروش بلیت در شش‌ماهه نخست سال۲۰۲۵ نسبت به مدت مشابه سال قبل رشد ۱۸‌درصدی داشته است؛ رقمی امیدوارکننده که نشانه‌هایی از بازگشت تدریجی مخاطبان به سالن‌های سینما دارد. با این حال، این میزان همچنان ۲۶‌درصد کمتر از آمار سال ۲۰۱۹ یعنی سال آخر پیش از آغاز همه‌گیری کووید-۱۹ است. این شکاف قابل‌توجه، نشانگر آن است که اگرچه صنعت سینما در مسیر بهبودی است اما هنوز راه درازی تا بازگشت به سطح عادی قبل از پاندمی در پیش دارد.

موفق‌ترین آثار نیمه نخست ۲۰۲۵

در میان موفق‌ترین فیلم‌های سال جاری، می‌توان به سه اثر مهم اشاره کرد که هر یک به شکلی توانستند مخاطبان گسترده‌ای را جذب کنند: ماینکرفت با فروش جهانی خیره‌کننده ۴/۹۵۴میلیون دلار و بودجه ۱۵۰‌میلیون دلاری، این فیلم به‌عنوان پرفروش‌ترین فیلم نیمه نخست سال شناخته می‌شود. اقتباس سینمایی از بازی محبوب ماینکرفت که با ترکیب جذاب ستارگان محبوبی چون جیسون موموآ و جک بلک ساخته شد، نشان داد آثار خانواده‌محور با برند شناخته‌شده همچنان ظرفیت‌های فوق‌العاده‌ای برای فروش جهانی دارند. همچنین لیلو و استیچ بازسازی لایواکشن یکی از انیمیشن‌های کلاسیک دیزنی نیز با استقبال گسترده‌ای مواجه شد. با فروش ۹۱۰‌میلیون دلاری و بودجه‌ای نسبتا متعادل ۱۰۰‌میلیون دلاری، این فیلم نشان داد که نوستالژی هنوز یکی از عوامل مهم در جذب مخاطب است، به‌ویژه زمانی که تولیدات جدید دیزنی با چالش‌هایی مواجه‌ هستند. فیلم گناهکاران، ساخته جدید رایان کوگلر، با بازی درخشان مایکل بی. جردن، توانست با فروش ۸/۳۶۳‌میلیون دلار و بودجه ۹۰‌میلیون دلاری، به یکی از غافلگیری‌های خوشایند سال تبدیل شود. فضای منحصربه‌فرد جنوب آمریکا و واکنش‌های مثبت منتقدان، نقش مهمی در موفقیت این اثر ایفا کردند. همچنین فیلم‌هایی مانند «سرنوشت نهایی: رد خون» و «ماتریالیست‌ها» توانستند فراتر از انتظارات ظاهر شوند. قسمت جدید فرنچایز ترسناک «Final Destination» نه‌تنها با نقدهای مثبت همراه بود بلکه با فروش ۲۸۰‌میلیون دلاری، رکوردی تازه برای این مجموعه ثبت کرد. فیلم کمدی-عاشقانه «ماتریالیست‌ها» نیز با فروش ۴/۳۱میلیون دلار، به یکی از آثار شاخص کمپانی A24 تبدیل شد.

شکست‌های پرهزینه در گیشه

در سوی دیگر طیف اما برخی پروژه‌های بلندپروازانه نتوانستند انتظارات را برآورده کنند و حتی با زیان‌های مالی جدی مواجه شدند. به عنوان مثال «ماموریت غیرممکن ۸: روزشمار نهایی» با بودجه هنگفت ۴۰۰‌میلیون دلاری (بدون در نظر گرفتن هزینه‌های بازاریابی) و فروش ۸/۵۴۰‌میلیون دلار، هشتمین قسمت از این فرنچایز نتوانست به سودآوری برسد. این شکست برای مجموعه‌ای که همواره نماد اکشن پرفروش بود، می‌تواند تبعات مهمی در تصمیمات آینده کمپانی پارامونت داشته باشد. بازسازی لایواکشن سفیدبرفی از دیزنی، با فروش جهانی ۲۰۵‌میلیون دلار و بودجه تولید ۲۵۰‌میلیون دلاری، یکی از بدترین شکست‌های این استودیو در یک دهه اخیر محسوب می‌شود. نقدهای منفی و حواشی رسانه‌ای درباره انتخاب بازیگران، تاثیر مستقیمی بر استقبال ضعیف مخاطبان داشت. همچنین جدیدترین انیمیشن استودیوی پیکسار، با افتتاحیه‌ای به ارزش تنها ۹/۳۴‌میلیون دلار، بدترین شروع تاریخ این برند را به ثبت رساند. این فیلم نتوانست حتی به سطح آثاری مانند «لایت‌یر» یا «آن‌وارد» برسد که خودشان نیز در زمان اکران، کم‌فروش‌تر از حد انتظار بودند. فیلم‌هایی چون «فردا زود بیا» و «شوالیه‌های آلتو» نیز با فروش‌های بسیار پایین‌تر از انتظار، شکست‌های پرصدایی در ژانرهای موزیکال و گنگستری به‌شمار می‌آیند.

آثار متوسط: ماندگار در میانه میدان

تعدادی از فیلم‌ها نیز در موقعیتی بین موفقیت و شکست قرار گرفتند. این آثار، اگرچه ضرر مالی چشمگیری نداشتند اما نتوانستند به‌عنوان پروژه‌هایی سودآور نیز شناخته شوند: فیلم تاندر بولتس که در دنیای سینمایی مارول قرار دارد، با وجود نقدهای مثبت، تنها ۳۸۱‌میلیون دلار فروش داشت. باتوجه به بودجه ۱۸۰‌میلیون دلاری، چنین فروشی نسبتا پایین محسوب می‌شود و می‌تواند نشانه‌ای از اشباع بازار ابرقهرمانی باشد. فیلم فرعی بالرینا: از دنیای جان ویک با حضور آنا د آرماس، فروش ۱۰۰‌میلیون دلاری را تجربه کرد، در حالی که بودجه آن ۹۰‌میلیون دلار بود. با وجود اینکه ضرر نکرد اما در جذب گسترده طرفداران جهان جان ویک نیز موفق نبود. فیلم کیف سیاه تریلر جاسوسی به کارگردانی استیون سودربرگ با فروش ۹/۴۲‌میلیون دلار، نقدهای مثبتی دریافت کرد اما در بازگشت سرمایه ناکام ماند. هزینه تولید بالای آن، نقطه ضعف اصلی پروژه بود. همچنین فیلم آماتور با بازی رامی مالک که فضایی کلاسیک و الهام‌گرفته از آثار دهه۹۰ داشت، فروش متوسط ۹۶‌میلیون‌دلاری را ثبت کرد. این فیلم با بودجه ۶۰‌میلیون دلار تولید شده بود و عملکرد تجاری آن در سطحی قابل‌قبول اما نه چشمگیر ارزیابی می‌شود.

در مسیر بازسازی یا آغاز یک تحول؟

در مجموع بررسی عملکرد گیشه جهانی در نیمه نخست سال ۲۰۲۵ نشان می‌دهد که سینما در یک وضعیت بینابینی قرار دارد: نه در بحران کامل، نه در شکوفایی کامل. رشد ۱۸‌درصدی نسبت به سال گذشته نشانه‌ای از بهبود است اما فاصله ۲۶‌درصدی با سطح فروش پیش از همه‌گیری کووید-۱۹ نشان می‌دهد که هنوز بسیاری از مخاطبان، به‌ویژه در بازارهای غربی، به طور کامل به الگوی مصرف پیشین بازنگشته‌اند. بخشی از این موضوع را باید به تغییرات پایدار در عادات تماشای فیلم نسبت داد؛ رشد پلتفرم‌های استریم، افزایش هزینه‌های زندگی و اشباع بازار از فیلم‌های فرمول‌محور، دلایلی جدی برای این تغییر هستند. از سویی دیگر، ترکیب برنده‌ها و بازنده‌ها در گیشه ۲۰۲۵، حاوی نکات معناداری است. موفقیت آثاری چون ماینکرفت و لیلو و استیچ نشان می‌دهد که برندهای شناخته‌شده و آثار خانواده‌محور همچنان می‌توانند موتور محرکه گیشه باشند؛ به‌ویژه اگر با عناصر نوستالژی یا تجربه‌های سینمایی مشترک خانوادگی ترکیب شوند. در مقابل، شکست آثاری چون الیو و سفیدبرفی نشان داد که حتی برندهای بزرگ مانند دیزنی و پیکسار نیز مصون از مخاطره نیستند، به‌ویژه اگر نتوانند پیوند عاطفی یا نوآوری معنایی با مخاطب برقرار کنند. همچنین حضور قابل‌توجه فیلم‌های متوسط و «خاکستری» نشان می‌دهد که بسیاری از آثار امروز بیش از آنکه ریسک‌پذیر یا خلاقانه باشند، محتاط و تولیدشده برای الگوریتم‌های بازار هستند. نتیجه این رویکرد، فیلم‌هایی ا‌ست که نه شکست کامل هستند‌ و نه موفقیتی به‌یادماندنی رقم می‌زنند؛ بلاتکلیف میان سود و زیان. در نهایت، آنچه نیمه اول سال۲۰۲۵ به ما می‌گوید این است که سینمای جهان در آستانه یک بازتعریف اساسی قرار دارد. مخاطب امروز، آگاه‌تر، انتخاب‌گرتر و کم‌تحمل‌تر است. اگر استودیوها بخواهند در نیمه دوم سال و سال‌های بعدی موفق ظاهر شوند، باید از صرفا بازتولید محتوا به‌سمت خلاقیت، جسارت و درک واقعی مخاطب حرکت کنند. آینده سینما نه در بازسازی آثار قدیمی بلکه در بازسازی رابطه‌اش با تماشاگر نهفته است.

وب گردی