از ناوضعیت تا تعلیق استراتژیک

محمدرضا ستاری
کدخبر: 549285

محمدرضا-ستاری

محمدرضا ستاری

در شرایط فعلی و در حالی که بسیاری از مقامات کشورمان درخصوص احتمال تشدید دوباره تنش‌ها صحبت می‌کنند و از طرف دیگر نیز بحث در مورد ادامه یا عدم مذاکره با آمریکا کماکان ادامه دارد، بررسی و تحلیل صحبت‌های کارشناسی نشان می‌دهد اغلب صحبت‌ها درخصوص چه باید کردها مطرح شده و اساسا کسی به این نکته مهم اشاره نمی‌کند که ایران چه از لحاظ داخلی و چه از جنبه سیاست خارجی چرا به این نقطه رسیده است؟ در واقع بیشتر صحبت‌ها و مطالب به صورت تجویزی بوده، حال آنکه مهم‌ترین نکته در شرایط فعلی بحث تشخیص شرایط است تا بتوان در راستای آن اقدام و عمل کرد.

در همین راستا لازم به ذکر است که همواره سیاستگذاران و مقامات داخلی، استراتژی را به مثابه چه باید کردها تلقی می‌کنند. حال آنکه در برخی موارد، استراتژی نه بر مبنای چه باید کرد بلکه براساس چه کار نباید کردها شکل می‌گیرد یعنی اگر شما بدانید که چه کاری را نباید انجام دهید، آنگاه احتمال اینکه عمل درست‌تری انجام دهید بسیار افزایش می‌یابد. بنابراین با توجه به موضوعی که در مقدمه گفته شد، برای تشخیص شرایط فعلی دقت روی چند نکته حائز اهمیت حیاتی است؛ نخست اینکه چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، با توجه به شرایط و اتفاقاتی که در طول یک‌سال گذشته رخ داده و در نهایت به جنگ ۱۲‌روزه ختم شد، «امکانات» گذشته برای تداوم سیاست‌های قبلی وجود ندارد و در عین حال به نظر می‌رسد «امکان» برای اتخاذ یک راهبرد جدید نیز دشوار است.

در چنین شرایطی به صورت طبیعی تشخیص «وضعیت» برای سیاستگذار دشوار می‌شود. این امر از آنجا حائزاهمیت است که شما با علم به «وضعیت» می‌توانید تصمیم بگیرید که وارد یک موضوع یا برنامه شوید یا خیر؟ به عنوان مثال ممکن است فردی با علم به لغزنده بودن زمین تصمیم بگیرد از آنجا عبور کند، آنگاه «وضعیت» را تشخیص داده و تمام تلاش خود را برای زمین نخوردن به کار می‌برد اما در حالتی که تشخیص «وضعیت» امکان‌پذیر نباشد، سیاستگذار وارد «ناوضعیت» می‌شود.

در این شرایط است که بی‌شمار مولفه، چالش و حتی بحران مشخص نیست که به چه صورتی و در چه زمانی قرار است بروز و ظهور کند.

نتیجه طبیعی تبدیل «وضعیت» به «ناوضعیت» این است که ما را به سمت «تعلیق استراتژیک» می‌برد یعنی شرایطی که امکان تصمیم‌گیری بسیار دشوار شده و خطای محاسباتی زیادی آن را تهدید می‌کند بنابراین خروجی این می‌شود که در وضعیت «تعلیق استراتژیک»، شما به جای آنکه به محرک‌ها و مسائل بیرونی «پاسخ» دهید، ناچار به رفتار «واکنشی» خواهید شد و به صورت طبیعی مشخص است که تبعات، پیامدها، هزینه‌ها و نتیجه «پاسخ» با «واکنش» به میزان خیلی زیادی در خروجی کار متفاوت خواهد بود.

در همین رابطه با توجه به روند و فرآیندهایی که توضیح داده شد، در نهایت تداوم این «وضعیت» به جایی می‌رسد که یک سیاستگذار یا استراتژیست به جای آنکه از منابع، امکانات و داشته‌های خود «استفاده» کند، ناچار می‌شود آنها را به واسطه شرایط خاص «مصرف» کند که به صورت طبیعی، نتیجه «مصرف» منابع چیزی جز سوختن یا تمام شدن امکانات نیست.

وب گردی