30 - 08 - 2017
از سبزهای دوست داشتنی تا مرد و انبردست
گروه فرهنگ- بازار صنایعدستی ایران پتانسیل بالایی دارد. در روزهایی که آمار ورود گردشگران خارجی رو به افزایش است توجه ویژه به صنایعدستی میتواند راهگشا باشد. کمکاری در حوزه صنایعدستی مساوی است با از دست دادن بازاری بزرگ که سود آن به جیب تولید کننده داخلی میرود.
در این بازار بزرگ توجه به سلیقه مشتری موثر است. طراحیهای نو و ابتکار در تهیه محصولات جدید میتواند در کنار برندسازی محصولی را پر فروش کند. در بیست و هشتمین نمایشگاه ملی صنایعدستی غرفههایی پر بازدیدند که توانستهاند این دو مولفه را رعایت کنند. هنرمندان حاضر در این نمایشگاه تلاش کردهاند خلاقیت و نوآوری را با آثارشان تلفیق کنند تا آثارشان هم زیبا باشند و هم کاربردی.
یکی از هنرمندانی که کارهایش با استقبال زیادی مواجه شده، میثم ناصرنژاد است. او تحصیلکرده رشته ظروف آشپزخانه است و پس از فارغالتحصیلی به ایران بازگشته تا کارهای متفاوتی انجام بدهد. ناصرنژاد نوآوریهایی در طراحی ظروف مصرفی انجام داده است که با استقبال بازدیدکنندگان مواجه شده و غرفهاش یکی از شلوغترین غرفههای بیست و هشتمین نمایشگاه صنایعدستی است.
این هنرمند در توضیح کارهایش میگوید: «به دلیل اینکه تحصیلاتم ظروف آشپزخانه بود، وقتی به ایران برگشتم سعی کردم تغییری اساسی در طراحیهای معمول بدهم. در مرحله اول سعی کردم، برای نخستین بار رنگهای شاد را وارد سرامیک کنم. در مرحله بعدی تلاش کردیم کیفیت بدنه و لعاب را به جایی برسانیم که در زندگی مردم کاملا مصرفی باشد و تنها جنبه تزئینی نداشته باشد.»
او مهندسی ظروف آشپزخانه در ایران را ضعیف میداند و میگوید تلاش کرده که این مشکل را حل کند: «اصولا در صنایعدستی هنر همیشه به مهندسی غالب است. ما سعی کردیم از لحاظ مهندسی کمی قویتر شویم. سرب را حذف کردیم و استحکام ظروف را بهبود بخشیدیم.»
ناصرنژاد درباره استقبال از کارهایش در این نمایشگاه میگوید: «استقبالی که امسال از آثار ما شده دو دلیل دارد، یکی اینکه تنوع کاری و تعداد قطعات و نوآوری در طرح و نقشهای آثار ما بالاست و دوم هم اینکه قیمت کار پایین است. سعی ما بر این است سالی یکبار با قیمتی که در کارخانه فاکتور میکنیم در نمایشگاه حضور داشته باشیم، چون این قطعات با قیمت بالا در فروشگاهها به فروش میرسند و خیلیها توان خرید ندارند.»
سبزهای خواستنی
حامد کارگری، یکی دیگر از هنرمندانی است که توانسته با طرحی تازه در تولید سرامیک مورد توجه مراجعین قرار گیرد. او و فاطمه مهدیپور در شهر تبریز هنر خواندهاند. کارگری با اشاره به آنکه کارشان را از سال ۱۳۸۵ آغاز کردهاند، میگوید: «فعالیت ما به طور رسمی از سال ۱۳۸۵ و آموزشگاه صنایعدستی آغاز شد. در این سالها توانستیم طرحهایی را مورد آزمون و خطا قرار دهیم و به طرح امروزی برسیم.» سرامیکهای ساخته شده در کارگاه رس متفاوت از سرامیکهای موجود در نمایشگاه امسال است. کارگری در مورد فعالیت کارگاهشان میگوید: «فعالیت کارگاهمان را در سال ۱۳۹۱ آغاز کردیم. امروز هفت نفر در کارگاه ما مشغول هستند. این هفت نفر در بخش ریختهگری، طراحی، لعاب و پرداخت فعالیت میکنند. ما در کارگاهمان ۲۳ قطعه سرامیکی تولید میکنیم که هر کدام کاربرد خودشان را دارند.»
او در مورد قیمت محصولاتشان توضیح داد: «به دلیل طراحی تازه محصولات ما و زحمتی که برای ساختنش کشیده میشود کمی قیمت گرانتری نسبت به محصولات دیگر دارد. باید توجه کنید که ساختههای ما ضایعات زیادی هم دارد. ما در روزهای اول نمایشگاه برای مراجعین ورکشاپ گذاشتیم و نحوه ساخت محصولاتمان را نشان دادیم. تمام سرامیکهای ما کار دست است و نقشهشان نیز به صورت حفظی روی سرامیکها اجرا میشود. به همین سبب دقت بالایی صرف ساختنش میشود.»
کارگری با اشاره به رنگ سرامیکهایشان و خواست مشتریان میگوید: «مشتریهای ما، محصولاتمان را با رنگ سبز میشناسند. هرچند در صورت خواست مشتری، میتوانیم رنگهای دیگری هم به بازار عرضه کنیم.»
سیم پیچیهای «مرد و انبردست»
آخرین غرفه سالن ۲۵ نمایشگاه ملی صنایعدستی. چند پسر با مو و ریش بلند تکیه داده به دیوار و با سیمهای نازک و مشکی سرگرمند. اطرافشان پر است از انبردست و سیم چین. انگشتانشان سیاه است و پر از چسب زخم. چند دقیقهای با گوله سیمی توی دستشان کلنجار میروند و بعد موجودی که انگار استخوان است و گوشت ندارد. موجودات سیمی که مثلشان را در گالریها و کافههای دور و نزدیک تهران زیاد دیدهایم. موجوداتی ساخته شده توسط «مرد و انبردست.»
محسن یگانه دانشجوی دانشکده هنر است، سیم و انبردست را به دست میگیرد و از هنر ناشناختهشان میگوید: «در خارج از کشور به هنر ما «وایِر آرت» میگویند و در ایران به «سیمپیچی» میشناسندش. اصلش هم به زندانیهای هندی برمیگردد. اگر دقت کنید در ایران هم زندانیها صنایعدستی میسازند و مثلا با هسته خرما تسبیح و اینجور چیزها درست میکنند، زندانیهای هند هم با مفتول کار میکردند. این هنر از آنجا شروع شد و کمکم پایش به کشورهای دیگر و ایران هم باز میشود.»
همینطور که داستان هنرشان را میگوید سیمها هم شکل تازهای میگیرند: «آقایی به اسم اکبر که پسرش در پارک لاله آثارش را میفروشد، او نخستین کسی بود که در ایران شروع به ساخت این آثار کرد. پس از آن چند نفر کار را از اکبر یاد گرفتند و یکی از آنها سعید درخشان بود، او باعث شد من هم این کار را یاد بگیرم.»
او میگوید گروه چند نفرهشان چندین ورکشاپ در دانشکده هنر برپا کرده و خیلیها به این کار جذب شدهاند: « در دانشکده هنر چندین ورکشاپ برگزار کردیم و همین هم باعث شد تعدادمان بیشتر شود. رشته تحصیلی من صنایعدستی است اما بچههای دیگری هم هستند که این کار را انجام میدهند. در حال حاضر در دانشگاه ما نزدیک به ۲۵ نفر به صورت حرفهای این کار را دنبال میکنند.»
از استقبال مردم کمی غافلگیر شده و میگوید فکرش را هم نمیکرده کارشان این همه مشتاق داشته باشد: «ابتدا فکر میکردیم شاید قشر نوجوان این کار را دوست داشته باشند اما حالا میبینم از بچه هفت ساله تا پیرمرد ۷۰ ساله کارها را دوست دارند و ارتباط برقرار میکنند. مخاطب کار ما جامعه گستردهای از سنین مختلف هستند و هرجا میرویم بازخورد خوبی از مردم میگیریم.»
با این حال نگرانیهایی هم از وضعیت نامعلومشان دارد. با اینکه در نمایشگاه ملی صنایعدستی غرفهای دارند اما آنها را جزو صنایعدستی حساب نمیکنند: «متاسفانه کار ما را جزو صنایعدستی حساب نمیکنند. آقای نامورمطلق به ما قول دادند که کمک خواهند کرد تا بتوانیم آن را زیرمجموعه چلنگری قرار دهیم. اگر این اتفاق بیفتد میتوانیم کارت صنعتگری بگیریم و از بیمه و مزایای آن استفاده کنیم.»
او کارشان را در آغاز راه میبیند و میگوید تا حرفهای شدن راه زیادی مانده: «اینطور که من میبینم کارمان درحال سیر تکامل است و فکر میکنم هنوز راههای نرفتهای دارد و در مسیر است.»
حرفهایش که تمام میشود دیگر سیمی در دستش نیست، مجسمه فلزی و سیاه را روی میز میگذارد و دقیقهای بعد در دست مشتری است.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد