16 - 09 - 2021
ادبیات، قربانی کتابهای درسی
یکی از مشکلات اصلی سیستم آموزشی کشورمان، بیتوجهی به ادبیات و تاریخ و علوم انسانی است. از سویی دیگر مشخص نیست به چه علت بسیاری از دروس مهم ادبیات از کتابهای درسی حذف شدهاند و هدف وزارت آموزشوپرورش از چنین اقداماتی چه بوده است؛ تربیت دانشآموزان و دانشجویان بیسواد؟ این امر به ادبیات کشورمان آسیبهای جدی وارد کرده و از سویی با بیاهمیت جلو دادن ادبیات و دروس انسانی، کسی از اتفاق ناگواری که در کتابهای درسی و سیستم آموزشی رخ داده، آگاه نیست. حاضران نشست «آموزش ادبیات معاصر» مشکلات کتابهای درسی فارسی را اصرار گروه مولفان بر یکسانکردن ساختار همه کتابها دانستند؛ یعنی مثلا فصل دوم همه کتابها ادبیات تعلیمی باشد، در همه کتابها فصل ادبیات حماسی باشد که این امر هم فضا را گرفته و هم تنوع را از بین برده است.
یک دبیر زبان و ادبیات فارسی گفت: نهتنها ادبیات معاصر، حتی ادبیات قدیم هم قربانی ساختار کتابها شده است. یعنی مولفان اصرار داشتند از کتابی که ۹ فصل است، حتما یک فصل ادبیات به موضوع خاصی بپردازد.
هشتمین نشست مجازی از مجموعه برنامه سخن «جستاری در ادبیات و شعر پارسی» با موضوع «آموزش ادبیات معاصر» در صفحه اینستاگرام خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این برنامه رامک رامیار، پژوهشگر ادبیات فارسی به گفتوگو با زینب افضلی، مدیر موسسه سخن تازه دنیای تازه و آزاده شریفی، دبیر زبان و ادبیات فارسی پرداخت.
در ابتدای این نشست زینب افضلی درباره تعریف ادبیات معاصر عنوان کرد: وقتی که ما نظرات مختلف را درباره چیستی ادبیات معاصر میخوانیم، چون معاصر نشاندهنده یک دوره زمانی است، بیشترین چیزی که جلبتوجه میکند این است که هر کدام از بزرگوارانی که در این زمینه نظر دادند، چه بازه زمانی را در نظر گرفتند. ۱۰۰ سال اخیر؟ ۷۵ سال اخیر؟ و… بر این اساس طبیعتا آنچه که شامل و مشمول این حیطه میدانند متفاوت میشود. به نظرم در این دورههای زمانی که به عنوان ادبیات معاصر در نظر میگیریم، بخشی داریم که باید در اولویت قرار بگیرد. وقتی کلمه معاصر را میآوریم، با چند تعبیر از آن یاد میکنند و یکی از آن «ادبیات هم عمر ما» است. یعنی آن ادبیاتی که در طول عمر ما در این لحظهای که زنده هستیم، خلق میشود و پدیدآورندگانش زنده هستند و میتوان از آن به «ادبیات زنده» یا «ادبیات زندگان» یاد کرد.
او افزود: زمانی که به ادبیات معاصر میپردازیم، معمولا قلههای رفیع را در نظر میگیریم و دیگر توجه نداریم که آیا این بزرگواران، استادان و مشاهیر همچنان میتوانند برای کسانی که دانشجو و شاگرد این کلاسها هستند، اثر جدیدی خلق کنند یا خیر. یعنی آیا مخاطبان این کلاسها و کسانی که در آن شرکت میکنند، میتوانند از ثمره علم و فضل و هنر این شاهکارهای ادبی همچنان بهرهمند شوند؟ به نظرم آنچه در اولویت است این است که ما به ادیبان، نویسندگان، شاعران، تحلیلگران و منتقدانی که هم اکنون و همچنان در حال خلق ادبی هستند و زنده هستند، توجه داشته باشیم. تعریف من از ادبیات معاصر این است: ادبیات زنده یا ادبیات زندگان.
ادبیات معاصر باید تدریس شود
رامک رامیار با اشاره به تعریفی که افضلی درباره ادبیات معاصر ارائه کرد، پرسید که آیا این ادبیات معاصر باید در دانشگاه تدریس شود یا باید صبر کنیم که جوایزی بگیرند و زمان بگذرد و ببینیم اقبال عمومی چگونه است.
مدیر موسسه سخن تازه دنیای تازه بیان کرد: نظر و بنای زندگی من بر آزادی انتخاب است. یعنی همه حق دارند آنچه که دوست دارند را انجام دهند، به آن برسند و عمرشان را صرف آن کار کنند. اگر کسی آثار هزار سال پیش را دوست دارد، آفرین به او. دوست دارد برایش زحمت بکشد، آن را بشناسد و برایش عمر صرف کند، آفرین به او. آثار ۵۰۰ سال پیش را دوست دارد، باز هم آفرین بر او. آثار مربوط به صد سال پیش؟ باز هم انتخاب با خودش است. اما کسی که دلش میخواهد آثاری که یک سال، دو سال یا شش ماه پیش منتشر شدند را بخواند، از منظر فنی و ادبی تحلیل کند و با جمعی از استادان و پژوهشگران و شاگردان ادبیات درباره آن به شکل جدی گفتوگو کند، کجا باید برود؟ دانشگاه برای این افراد چه میکند؟
چگونه ادبیات مغفول وارد دانشگاه شود
در بخش دیگری از این نشست رامک رامیار با اشاره به منظری که زینب افضلی درباره ادبیات معاصر گفت، پرسید که اولین قدم برای اینکه این ادبیات مغفول وارد دانشگاه شود چیست؟ افضلی گفت: اولین قدم سختترین است. رویکرد من این است که جا بیندازیم که این باید در دانشگاه خوانده شود. یعنی ساعاتی از تحصیل دانشجویان ادبیات، باید صرف آشنایی با ادبیات زنده و روز شود و آن ابزارهای تحلیل متن ادبی و بررسی اثرگذاری شگردهای متن ادبی روی متنهای تازه جامعه هم بتوانند پیاده کنند. اولین گام به نظرم این است که دانشجویان ادبیات این را از استادانشان بخواهند و مطالبه کنند.او افزود: مخاطب برای پدیدآورنده ادبی مهم است و آن مخاطب من و شما هستیم. من و شما هم باید به آن پدیدآورنده هم عمر خودمان اهمیت بدهیم، از او حمایت کنیم، کارش را بخوانیم و قابل تحقیق و بررسی بدانیم.
آرایههای ادبی از کتابهای درسی حذف شده است
در ادامه این نشست آزاده شریفی درباره آموزش زبان و ادبیات فارسی در مدارس بیان کرد: دو اتفاق ناگوار در این دوره افتاده است که اولی بیشتر مختص رشته انسانی است که کتابهای تخصصی علوم انسانی یعنی کتابهای تاریخ ادبیات، ارائههای ادبی و کتابهای زبان فارسی در کل دورهها حذف شده است. یعنی به جای همه آنچه در دوره دبیرستان داشتهایم، الان بچهها تقریبا از پایه هفتم تا دوازدهم یک کتاب فارسی دارند که معمولا ۱۸ درس است و یک کتاب نگارش دارند که هیچوقت به صورت جدی تدریس نمیشود. بچههای دهم، یازدهم و دوازدهم انسانی هم کتاب علوم و فنون ادبی دارند که در واقع تاریخ ادبیات، ارائههای ادبی و عروض را در یک کتاب بسیار فشرده و بدساختاری میخوانند.او افزود: اتفاق اصلی این است که فضا برای شعر معاصر کم شده است. یعنی به جای آن همه کتاب، یک کتاب فارسی با ۱۸ درس است و هر کتاب هم دو درس آزاد دارد. در واقع ۱۶ درس در هر کتاب است، به جای کتابهای قدیم که ۲۸- ۲۷ درس داشتند. عمومی و اختصاصی هم یکی شده است. اتفاق بدتری هم که افتاده، این است که به نظرم اگر بخواهیم ریشه مشکلات کتابهای درسی فارسی را بگوییم باید به این توجه کنیم که گروه مولفان اصرار داشتند که ساختار همه کتابها یکی باشد. یعنی مثلا فصل دوم همه کتابها ادبیات تعلیمی باشد، در همه کتابها فصل ادبیات حماسی باشد و… این خودش هم فضا را گرفته و هم امکان تنوع را از بین برده است. یک سری خطاهای دیگری نیز این میان اتفاق افتاده است. مثلا چون قرار بوده است که به ژانربندی وفادار باشیم، شعر خوان هشتم از اخوان ثالث، نه به عنوان نمونه ادبیات معاصر، به عنوان نمونه ادبیات حماسی در فصل ادبیات حماسی دوازدهم آمده است، تاریخ بیهقی را ما به عنوان تاریخ میشناسیم ولی در کتاب یازدهم به عنوان ادبیات تعلیمی آمده است. ادبیات مشروطه خودش یک سر فصل جدا است ولی به عنوان ادبیات پایداری آمده است، ما ادبیات پایداری را برای انقلاب و جنگ به کار میبردیم ولی در کتاب دوازدهم در فصل ادبیات پایداری سه شعر مشروطه گذاشتند. یعنی چنین اشتباهاتی که هست هیچ، یکسری فضاها هم محدود شده است.
شریفی اظهار کرد: قدیم در کتاب دوم دبیرستان یک فصل ادبیات معاصر و یک فصل داستان معاصر بود که چند داستان خوب مانند گیله مرد از بزرگ علوی، قسمتهایی از سووشون بود، یک فصل هم داستان معاصر بود که در پایههای دیگر نبود و نمونههای کمتری بود. الان تقریبا میتوان گفت که نه تنها ادبیات معاصر، حتی ادبیات قدیم هم قربانی ساختار کتابها شده است. یعنی مولفین اصرار داشتند از کتابی که ۹ فصل است، حتما یک فصل ادبیات جهان باشد. یعنی شعر ترجمه در کتابهای درسی است ولی شعر معاصر نیست. به نظرم تمام مشکلات از این مساله شروع میشود. شما اگر به مولف هم بگویید، استدلالش این است که ما جایی نداشتیم که بخواهیم ادبیات معاصر بیاوریم. در همان فضای محدود هر پایه ۱۸ درس هم سهمی که به ادبیات معاصر داده شده، قابل قبول نیست.
این دبیر زبان و ادبیات فارسی درباره آنچه در کتابهای فارسی است، عنوان کرد: ما در همان فرصت محدودی که داشتیم، آمدیم حجم را کم کردیم. از کتابی که ۲۶-۲۷ درس داشته، به ۱۶ درس رسیدیم. یعنی به طور متوسط ۱۰ درصد از هر پایه کم کردیم. البته یک توضیح معلمانه که بخواهم بدهم این است که عملا یکسری از متنها حذف نشده است، به جای آنکه عنوان درس داشته باشد، روانخوانی یا شعر حفظی شده و چون در کنکور و امتحانات دیگر از آن سوال میآید، عملا معلم باید آنها را تدریس کند.
ولی از آن طرف اسمش این است که تعداد درسها کم شده است و معلم وقت بیشتری دارد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد