29 - 05 - 2023
احتمال پایان ماه عسل ایران با طالبان
دکتر صلاحالدین هرسنی*
هنگامی که طالبان به واسطه خروج سربازان آمریکایی از افغانستان و سپس به مدد توافقات دوحه توانست کنترل کابل را به دست بگیرد و کاخ ارگ ریاستجمهوری را به واسطه بُزدلی و فرار اشرف غنی در اختیار بگیرد نوعی ذوقزدگی در مقامات موازی تصمیمساز و تصمیمگیر دستگاه دیپلماسی به وجود آمد. در آن زمان دکتر محمدجواد ظریف وزیر امورخارجه وقت دولت روحانی قویا اعلام کرده بود که طالبان قطعا بخشی از آینده افغانستان است ولی نه همه آن و سرانجام اینکه دولت افغانستان بدون طالبان غیرممکن است. برخی نیز به تطهیر طالبان برآمده بودند و تلاش داشتند که از آنها اعلام برائت نکنند. اما آن ذوقزدگی به خاطر قوت گرفتن این انگاره بود که ارتش آمریکا به مدت ۲۰ سال و با صرف میلیاردها دلار در برابر یک سپاه ۷۵ هزار نفری پیکارجو شکست خورده است، اما واقعیتهای رفتاری آمریکا بعد از قدرتیابی طالبان نشان داد که خروجیاش از افغانستان نه تنها به معنای شکست نیست، بلکه آمریکا تلاش داشته درصدد بازتعریف فاز جدیدی از مناسبات ژئوپلیتیکی منطقه آسیای میانه باشد، چراکه انگاره و نگرش اغلب راهبردشناسان آمریکایی بر این پیشفرض استوار بود که مدت زمان «وقفه ژئوپلیتیکی» در آسیای میانه به پایان رسیده، لاجرم آمریکا باید در شیفت مناسبات ژئوپلیتیک از افغانستان به آسیای مرکزی، اهداف مهمتری را جستوجو کند. در واقع هدف واشنگتن در این شیفت مناسبات ژئوپلیتیک آن بود که منطقه پرهزینهای چون افغانستان و سرزمین «لاکلند» یعنی منطقه بسته را رها کند و کنترل و صرف هزینههای افغانستان را به رقبایی چون مسکو و پکن بسپارد و تحمیل کند. اما ایران در این میان نمیدانست که تحولات جاری در واقعیتهای افغانستان به واسطه تغییر تاکتیک آمریکا و همچنین به واسطه خیز، قدرتگیری و استحکام پایههای سلطه طالبان، به تدریج به زیان ایران رقم خواهد خود. در ابتدا ایران تصور میکرد که چون حمایت از طالبان از سوی ایران از دشمنی مشترکی چون نیروهای ائتلاف و واشنگتن ریشه میگیرد، پس از فردای قدرتیابی طالبان میتواند منافع آمریکا را به واسطه روابط راهبردی با چین و روسیه به چالش گیرد. اما این پندار و تصور به مصداق «از قضا سرکنگبین صفرا فزود» طولی نکشید که به کابوس وحشتناکی در مرزهای شرقی تبدیل شد. در این ارتباط، اولین درگیری مرزی ایران و طالبان در تاریخ ۱۰ آذر ۱۴۰۰ واقع در مرزهای شرقی و مشخصا بر سر مرزهای ولایت نیمروز بود. در این تاریخ نیروهای مسلح طالبانی به وسیله چند خودروی سواری با تعرض به خاک ایران دو پاسگاه مرزی را به تصرف درآوردند و به واسطه بربریت و توحش خود آژیر خطر را برای ایران به صدا در آوردند. حال و در شرایط حاضر مشکل و معضل مهمتر درگیری مرزی به واسطه مسدودسازی حقآبه رود هیرمند یا همان بحران هیدروپلیتیک (هیدروهژمونیک) است. رودخانه هیرمند منبع اصلی تامین آب دشت سیستان و در حقیقت شاهرگ حیاتی برای سیستان و بلوچستان است. در روزهای اخیر مناقشه بر سر مسدودسازی حقآبه هیرمند شدت بیشتری گرفته است؛ مناقشهای که سابقهای به وسعت چنددهه دارد و معلوم نیست شرایط فعلی، اوضاع را پیچیدهتر میکند یا به حل آن نزدیکتر خواهد کرد. در واقع بحران هیدروپلیتیک تحمیلی طالبان با ایران در شرایطی در حال شدت گرفتن است که افغانستان باید، طبق معاهده ۱۳۵۱ سالانه ۸۲۰ میلیون مترمکعب از حقآبه هیرمند را به ایران بدهد. به این ترتیب طالبان نیز مانند دولتهای خلف خود از پرداخت حقآبه ایران سر باز زده و با ساخت سد کجکی و بعد از آن ساخت بند کمالخان به نحوی مسیر رودخانه هیرمند را تغییر داده که حتی در صورت بروز سیلاب نیز آب به جای ایران وارد گودزره شود. به هر ترتیب، عدم پرداخت حقآبه هیرمند این روزها بهقدری نگرانکننده شده که چهارم اردیبهشت، چهارمین حلقه انسانی مردم سیستان در اعتراض به عملکرد کمیساریای آب ایران نسبت به پیگیری حقآبه در مجاور کوه خواجه شکل گرفت. این حلقه را صفی از مردم تشکیل دادند که با نگرانی برای تالاب بینالمللی هامون از مسوولان مربوطه میخواستند مسائل حقآبه رودخانه هیرمند را پیگیری کنند. از منظر علتشناسی، آنچه که امروز تحت عنوان مناقشه بر سر حقآبه و محتملا مناقشات پردامنه بر سر موضوعات دیگری جاری خواهد شد، ناشی از بیعملی و ذوقزدگی ایران در هنگام قدرتیابی طالبان و سقوط کابل است و واقعیت آن است که با توجه به چشماندازهای رو به جلو، زمینه منازعه و افزایش تنش طالبان با ایران نسبت به همکاری در روابط ایران و طالبان هموارتر و بیشتر است و به عبارتی ماه عسل طالبان با ایران رو به پایان است. در واقع این مناقشه تاوان و هزینهای است که ایران باید در قبال توحش طالبان بپردازد. آنچه امروز در واقعیتهای عملی و میدانی افغانستان میگذرد، چیزی جز توحش، دشمنی، آوارگی، شکافهای قومی، نسلکشی، تضییع حقوق زنان نیست و پای این پرسش را به میان میآورد که تشکیل «امارت اسلامی» با حذف مردم، مطابق کدام آموزه اسلامی و انسانی است؟ به جرات میتوان گفت که طالبان امروزی به مراتب قویتر از طالبان دهه ۷۰ در برقراری نظم آنارشیک و تئوری آشوب در منطقه عمل خواهد کرد.
* کارشناس مسائل بینالملل
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد