آیا ترامپ رییسجمهور اروپاست؟

جهانصنعت- زکی لائیدی، مشاور ویژه پیشین «نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی و سیاست امنیتی» و استاد علوم سیاسی در دانشگاه پاریس در تحلیلی مینویسد که رهبران اتحادیه اروپا مرا به شوخی رییسجمهور اروپا مینامند! این جملهای است که دونالد ترامپ اخیرا در یک نشست خبری بر زبان آورد. هرچند عجیب به نظر میرسد اما اندکی حقیقت در آن نهفته است. در هفت ماه گذشته، اروپا با بیصبری در پی راضی نگهداشتن رییسجمهور آمریکا بوده است؛ معمولا با نمایشهای چاپلوسانه و تحقیرآمیز که هدفشان تغذیه خودشیفتگی افسارگسیخته ترامپ است.
در نتیجه زمانی که ترامپ به تازگی چند اظهارنظر تشویقآمیز درباره حمایت از اوکراین کرد، رهبران اروپایی آن را نتیجه دشوارِ همین استراتژی خودتحقیری دانستند اما به محض اینکه ترامپ اظهارات تهدیدآمیزتری مطرح کرد به کاخ سفید شتافتند. در هر صورت این ترامپ است که تصمیم میگیرد زیرا رهبران اروپا حتی حاضر به تصور گسست از ایالات متحده هم نیستند.
اما کرنش در برابر ترامپ او را کمتر غیرقابل پیشبینی نخواهد کرد. دمدمی مزاجی او صرفا یک ویژگی شخصیتی نیست بلکه روشی برای اداره سیاست است. ترامپ عمدا ناامنی ایجاد میکند تا دیگران نتوانند واکنشی منسجم و قوی شکل دهند. برخلاف ادعایش او میخواهد اروپاییها بیش از پیش به آمریکا وابسته شوند، در حالی که آمریکا را از سرنوشت اروپا جدا میکند.
با این منطق باید به «توافق تجاری» اخیر او با اورزولا فن درلاین، رییس کمیسیون اروپا نگاه کرد. در این توافق، اروپا چهار امتیاز بزرگ داد بیآنکه چیزی در مقابل بگیرد:
۱- پذیرفتن روایت «اول آمریکا» مبنی بر اینکه روابط اقتصادی آمریکا و اروپا به سود اروپا نامتوازن است. در حالی که تراز حساب جاری آمریکا با اروپا تقریبا متوازن است، رهبران اروپایی بهسادگی این دروغ را تایید کردند و مسوولیت حل مشکلی موهوم را پذیرفتند. بدتر آنکه پذیرفتند این عدمتوازن جعلی با یک عدمتوازن واقعی جایگزین شود: واردات آمریکا از اروپا مشمول تعرفه ۱۵درصدی خواهد شد اما صادرات آمریکا به اروپا بدون تعرفه باقی میماند.
۲- اروپا پذیرفت واردات انرژی از آمریکا را به ۲۵۰میلیارد دلار در سال افزایش دهد؛ در حالی که امروز حدود ۶۵میلیارد دلار است.
۳- تعهدکرد سالانه ۲۰۰میلیارد دلار دیگر در ایالاتمتحده سرمایهگذاری کند.
۴- تعهدی مبهم برای خرید تجهیزات نظامی بیشتر از آمریکا داد، در حالی که قرار است دفاع اروپایی را بومیسازی کرده و صنایع خود را تقویت کند.
فراتر از این، رهبران اروپایی مشتاقانه طرحی را پذیرفتند که تامین مالی خرید ۱۰۰میلیارد دلاری تجهیزات نظامی آمریکایی توسط اوکراین را ممکن میسازد؛ رقمی چهار برابر کمکهای نظامی اروپا به اوکراین در سال جاری و بیشتر از کل کمکهای نظامی اروپا از سال ۲۰۲۲ تاکنون. این در حالی است که بزرگترین پروژه نظامی مشترک اروپا –تولید جنگنده نسل آینده– به دلیل اختلاف میان داسو و ایرباس تهدید میشود.
همزمان، ترامپ در نشست اخیر خود با ولادیمیر پوتین در آلاسکا دو امتیاز عمده داد: پذیرفتن مذاکرات صلح بدون آتشبس آغاز شود و استدلال پوتین درباره «تبادل سرزمین» را تکرار کرد؛ عبارتی کنایی برای واگذاری بخشی از خاک اوکراین به متجاوز. او این شرایط را پذیرفت بیآنکه هیچ رهبر اروپاییای در این روند حضور داشته باشد.
بهوضوح ناکامی اروپا در تدوین راهبردی برای مواجهه با روسیه نمیتواند ادامه یابد. اروپا باید برنامهای مستقل از دمدمی مزاجی ترامپ طراحی کند که سه اولویت دارد:
۱- تعهد کامل به تسهیل عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا حتی پیش از دستیابی به صلح پایدار– البته بدون چشمپوشی از معیارهای عضویت.
۲- ارائه تضمینهای امنیتی به اوکراین که حیاتی است اما این موضوع در حال حاضر با مخالفت کشورهایی چون آلمان، لهستان و ایتالیا برای اعزام نیرو به اوکراین مواجه است.
۳- بازنگری در سیاست گفتوگو با روسیه. امتناع اروپا از گفتوگو با پوتین تنها نفوذ ترامپ را افزایش میدهد. اگر اروپا در آلاسکا حضور داشت یا اگر تماس ترامپ با پوتین در حضور اروپاییها انجام میشد، نتیجه متفاوت میبود.
اروپا باید واقعیت را بپذیرد. در این مقطع کم، بدترین راهحل درخواست برگزاری کنفرانسی چهارجانبه با حضور روسیه، اوکراین، اروپا و آمریکاست. حتی اگر این نشست در ابتدا بیثمر به نظر برسد میتواند با گذشت زمان پویاییهای تازهای ایجاد کند، بهویژه اگر اوکراین همچنان به زیرساختهای اقتصادی روسیه ضربه وارد کند.
موفقیت در سیاست بینالملل به سه عامل وابسته است: اصولی که از آنها دفاع میکنید، توازن قدرتی که بر واقعیتها حاکم است و اراده برای عمل. اروپا دو عامل نخست را دارد اما اینکه بتواند سومی را نیز محقق کند، هنوز روشن نیست.