27 - 04 - 2020
آقای شهردار برای شهروندان زیر خط فقر هزینهتراشی نکنید
غلامرضا کیامهر
در حالی که توجه همه رسانهها بر گرانی گوشت و افزایش قیمتها و عملکرد ضعیف تیم اقتصادی دولت متمرکز است و مراجع رسمی خط فقر یک خانواده چهار نفره در کلانشهر تهران را در مقایسه با میانگین درآمد ماهانه دو میلیون تومانی آنها حدود ۵/۵ میلیون تومان اعلام کردهاند، تیم جدید مدیریت شهری تهران متشکل از شخص شهردار، معاونان وی و مدیران شهرداریهای مناطق با برخورداری از حمایتهای همهجانبه شورای شهر پنجم، بیتوجه به این آمار نگرانکننده، هر روز نسخه جدیدی برای اخذ عوارض بیشتر از شهروندان تهرانی مینویسند. یک روز معاون محترم ترافیک و حملونقل شهرداری تهران که انگار جز برنامهریزی برای اخذ هر چه بیشتر عوارض از مالکان خودروهای شخصی وظیفه دیگری برای حوزه مسوولیت خود قائل نیست صحبت از اخذ عوارض خودروهای ورودی به طرح زوج و فرد به میان میآورد و آن همه نابسامانیهای عیان و آشکاری را که در شبکههای حملونقل عمومی تهران اعم از مترو و اتوبوسرانی و تاکسیرانی وجود دارد، آن همه خیابان و تقاطعهای عابر پیاده فاقد خطکشی و چراغهای راهنمایی، آن همه اشکالات هندسی معابر شهری و آن همه درهمریختگی وضعیت ترافیک میدانهای شهر و آن همه اتلاف وقت و جنگ اعصابی که شهروندان همه روزه در ایستگاههای اتوبوس و قطارهای مترو تحمل میکنند، نمیبیند و از روزی که این سمت را عهدهدار شده حتی برای خالی نبودن عریضه و ابراز همدردی با مردم، کلامی درباره آنها بر زبان نیاورده و نمیآورد و تمام فکر و ذکرش این است که به چه بهانه و با چه مستمسکی از خودرو هر شهروندی که گذارش به خیابانهای شهر میافتد، تحت عناوین مختلف عوارض دریافت کند. روز دیگر از زبان شهردار محترم میشنویم که مردم باید هزینه تهراننشینی را خودشان بپردازند؛ ادبیاتی که شهروندان تهرانی را به یاد شهردار قدرقدرت و تامالاختیار سالهای دهه ۷۰ در دوره دولت سازندگی و تعدیل اقتصادی میاندازد که بیتوجه به شاخصهای معیشتی آن روز شهروندان تهرانی و سطح بسیار پایین دریافتی خانوارهای حقوقبگیر و در زمانی که بالاترین میزان حقوق دریافتی کارمندی و کارگری از ۱۵۰ هزار تومان تجاوز نمیکرد خیلی صریح و آمرانه میگفت باید هزینه تهراننشینی را به قدری افزایش دهیم که دارندگان حقوقهای کمتر از ۳۰۰ هزار تومان نتوانند در تهران زندگی کنند. نه آن شهردار و نه شهردار امروزی که درجه دکترا هم دارد و متخصص برجسته شهرسازی هم هست برای تامین هزینههای شهرداری دیواری کوتاهتر از شهروندان تهرانی یعنی خانوادههایی که اقامتگاهشان تهران است، نمیشناسند و از این واقعیت تلخ یا شیرین خبر ندارند و اگر دارند به روی خودشان نمیآورند که جمعیت شهروندانی که سکونتگاه دائمی آنها کلانشهر تهران است و انواع و اقسام عوارض را به شهرداری میپردازند حدود ۱۰ میلیون نفر است که در ساعات روز به حدود ۱۵ میلیون نفر میرسد و این پنج میلیون نفر اضافی که به شهرداری تهران هیچگونه عوارضی نمیپردازند، مهمانان ناخوانده و شهروندان استان البرز و دیگر شهرهای استان تهران و استانهای مجاور آن هستند که روزها برای کار و کسب درآمد و تحصیلات دانشگاهی و نیازهای درمانی به سوی تهران سرازیر میشوند، عرصه زندگی را بر شهروندان مقیم تهران تنگ میکنند، به مسافرکشی میپردازند، آلودگی تهران را بیشتر میکنند و از وسایل حملونقل عمومی تهران استفاده میکنند، به مشکلات ترافیکی تهران دامن میزنند و در یک کلام به نسبت جمعیت پنج میلیونی خود از همه امکاناتی که با هزینه شهرداری و در واقع از محل عوارض پرداختی شهروندان ساکن تهران ایجاد شده و میشود، بهره میبرند، اما عوارض مقرر خود را نه به شهرداری تهران که به شهرداریهای محل سکونت خود میپردازند. این یک بیانصافی و بیعدالتی محض و آشکار در حق جمعیت ۱۰ میلیونی ساکن تهران است که باید هزینه خدمات شهری پنج میلیون مهاجر روزانه و مهمانان ناخوانده این کلانشهر را هم از زیر خط فقر وحشتناکی که در آن زندگی میکنند بپردازند.
در حالی که با هزار و یک دلیل منطقی و عقلایی بخش مهمی از هزینه نگهداری و خدمات شهری تهران را دولت باید از محل بودجه عمومی به شهرداری بپردازد یا قانونی بگذارند که به موجب آن تمامی شهرداریهای سراسر کشور در ازای هزینههای میزبانی که شهروندان آنها بر شهر تهران تحمیل میکنند، درصدی از عوارض دریافتی از شهروندان خود را به حساب شهرداری تهران واریز کنند. این یک پیشنهاد کاملا منطقی و منصفانه است که اگر اجرا شود هزینههای شهرداری تهران تا حد قابل ملاحظهای تامین خواهد شد و شهرداری نیازی نخواهد داشت تا هر روز هزینه تازهای را بر شهروندان تهرانی که درصد بسیار بالایی از آنها امروز زیر خط فقر زندگی میکنند و به لطف سیاستهای ارزی و اقتصادی دولت مدتهاست پای غذای گوشتی به سفرههایشان نرسیده است، آنطور که مدنظر تفکرات اقتصادی نئولیبرالی آقای دکتر حناچی شهردار محترم تهران است، تحمیل کند. شهروندان تهرانی نمیتوانند هزینه گزاف تهراننشینی را به صندوق بلدیه بپردازند.
اما چون آقای شهردار و دیگر مدیران شهری و اعضای شورای شهر زورشان به دولت نمیرسدیا نمیخواهند خاطر دوستان دولتی را از خود مکدر کنند همه فشارهای هزینه این کلانشهر بیدر و دروازه را بر سر شهروندان تهرانی خراب میکنند. این شیوه کار درست در نقطه مقابل رفتار شهرداریهای شهرهای پیشرفته دنیا با شهروندان است. در آن شهرها شهرداریها مردمیترین، مردمدوستترین، مهربانترین مشکلگشاترین و دلسوزترین نهادهای خدماتی و عمرانی برای شهروندان هستند و شهروندان گره بسیاری از کمبودها و مشکلات خود را با کمک و حمایت شهرداریها باز میکنند.
در جوامع پیشرفته روابط شهروندان و شهرداریها با هم به قدری صمیمانه است که شهروندان شهرداران شهرها و مناطق و نواحی محل سکونت خود را با نام و مشخصات کامل میشناسند و در جلسات و گردهماییهای شهری آنها را با نام کوچکشان مخاطب قرار میدهند اما در نهایت تاسف و به شهادت واقعیتهای قابل اثبات درصد بسیار بالایی از شهروندان کلانشهر تهران و سایر کلانشهرهای کشور هیچ شناختی از نام و نشان شهرداران خود ندارند و بدتر از همه آنکه از شهرداران و شهرداریها تصویری جز سازمانهای عوارضبگیر، هزینهتراش، بیتوجه به خواستهها و مطالبات شهروندان، دارای رفتارها آمرانه و از موضع قدرت با مردم و بسیاری تصاویر دیگر ندارند که مامورانش برخوردهایی خشن و قهرآمیز با ضعیفترین قشر جامعه یعنی بساطگران و دستفروشان دارند و در کمال تاسف تا به امروز هیچ یک از مدیران شهری منصوب هر جناحی که بودهاند، زحمت اصلاح و تلطیف این تصویر را به خود ندادهاند. به احتمال زیاد بخشی از دلایل وجود چنین تصویری از شهرداری در اذهان شهروندان به قوانین و مقرراتی بازمیگردد که اغلب آنها تاریخ مصرف گذشته است و تناسبی با شرایط اقتصادی و اجتماعی امروز و عصر شبکههای اجتماعی ندارد اما به یقین دلیل دیگر پیدایش چنین وضعیتی فقدان یک روابطعمومی خلاق، متفکر، هوشمند، مردمی، جامعهشناس و معتقد به پاسخگویی به افکار عمومی در شهرداری مرکز و شهرداریهای مناطق است که هیچگونه پل ارتباطی میان خود و شهروندان ایجاد نکرده و در پیلههای تشکیلات سازمانی خود فرو رفتهاند. چه اگر غیر از این میبود شهرداری کلانشهر تهران میتوانست تحولی شگرف، تفاهمآمیز و اعتمادآفرین میان خود و شهروندان تهرانی ایجاد کند. متاسفانه تا امروز چارهاندیشی برای رفع این کمبود بزرگ هیچ جایگاهی در منظومه فکری مدیران شهری و حتی شوراهای شهر تهران و به احتمال زیاد سایر کلانشهرهای ما نداشته است. فاصله عمیق و خطرناکی که سالهاست میان شهروندان تهرانی با مجموعه مدیران شهری و شورای شهر به چشم میخورد نتیجه فقدان همان روابطعمومی مردمی و محتوایی و گسستی است که در روابط میان دو سوی این معادله به وجود آمده است.
Kiamehr_gh@yahoo.com
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد