آغوش باز چین؛ درهای بسته آمریکا

جهانصنعت – در تابستان امسال، اقتصاد جهانی شاهد دو سناریوی مهم است که اتفاقا کاملا در حوزه اقتصادی و تجاری با یکدیگر در تضاد هستند؛ سناریوهایی که هر کدام نوید دهنده آیندهای متفاوت برای تجارت بینالمللی است. از یکسو چین یک فرش قرمز گسترده برای تجارت بدون تعرفه با بسیاری از کشورهای آفریقایی پهن کرده و از سوی دیگر با شبح سیاستگذاری محافظهکارانه روبهرو هستیم؛ جایی که دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا، قصد دارد بیش از ۱۵۰نامه به کشورهای مختلف جهان ارسال کند که محتوای آن اعمال تعرفههای حداقل ۱۰ تا ۱۵درصدی است. به گفته کارشناسان این داستانِ دو فلسفه متفاوت است: یکی پلی میسازد با آغوش باز و دیگری احتمالا در حال نصب یک عوارضی بسیار بزرگ و پرهزینه در سطح جهانی است.
آغوش باز چین!
طبق گزارشی که در این خصوص اندیشکده مدرن دیپلماسی به عنوان یک اتاق فکر اروپایی منتشر کرده، باید در ابتدا سیاست «آغوش باز چین» را بررسی کنیم. شواهد نشان میدهد، تعهد پکن به گشایشها در سطوح بالا اکنون به طور کامل در حال اجراست و با سیاست تعرفه صفر که از مدتها پیش برای کشورهای آفریقایی اجرا میشده، اکنون نهتنها گسترش چشمگیری یافته، بلکه تقویت نیز شده است. به گفته ناظران این موضوع تنها یک رابطه کوتاهمدت تابستانی نیست؛ بلکه رابطهای عمیقتر است زیرا از اول دسامبر ۲۰۲۴، چین ۱۰۰درصد معافیت تعرفهای برای کالاهای وارداتی از ۳۳کشور کمتر توسعهیافته آفریقایی که روابط دیپلماتیک با پکن دارند برقرار کرده است؛ اقدامی که این کشور را به نخستین اقتصاد بزرگ در حال توسعهای تبدیل میکند که چنین سیاستی را اتخاذ کرده است.
در ژوئن ۲۰۲۵، چین اعلام کرد که قصد دارد این معافیت کامل را به ۹۸درصد از کالاهای مشمول مالیات از مجموع ۵۳کشور آفریقایی دارای روابط دیپلماتیک با خود، گسترش دهد؛ سیاستی که از طریق توافقنامههای جدید شراکت اقتصادی، به طور کامل اجرا خواهد شد. در نتیجه بهتر است تصور کنیم، بازاری عظیم با ۴/۱میلیارد مصرفکننده، ناگهان بدون موانع گمرکی برای هر چیزی از فلفل خشک رواندا گرفته تا گوشت بره ماداگاسکار در دسترس قرار میگیرد.
البته این امر فقط به اعداد و ارقام تجاری محدود نمیشود؛ بلکه یک آغوش باز راهبردی است.
در واقع چین این اقدام را به عنوان ترویج رفاه مشترک و کمک به کشورهای آفریقایی در ایجاد توانمندیهای رشد اقتصادی خوداتکا معرفی میکند.
هدف اصلی نیز حمایت از صنعتیسازی، تقویت زنجیرههای ارزش محلی و فراهمسازی یک بازار صادراتی متنوع و حیاتی برای کالاهای آفریقایی است؛ بهویژه در شرایطی که بازارهای سنتی با چالش مواجهند. در اصل، چینیها، کشورهای آفریقایی را به یک ضیافت بزرگ دعوت کردهاند؛ پیام نیز روشن است: اینکه بیایید بهترینهایتان را بیاورید و با هم رشد کنیم.
در این میان اگرچه برخی تحلیلگران ابراز تردید میکنند و میگویند این سیاست ممکن است بیشتر به سود چین باشد یا صنایع محلی را تحتفشار قرار دهد، اما مقیاس و نیت این سیاست درهای باز، نشاندهنده تعهد جدی به چندجانبهگرایی و همکاری جنوب- جنوب است.
روی دیگر سکه
اکنون به سمت دیگر صحنه جهانی میرویم؛ جایی که قرار است پرده نمایشی کاملا متفاوت با افزایش تعرفهها و عوارض جهانی روبهرو شویم. گزارشها حاکی از آن است که ترامپ در حال ارسال نامه به بیش از ۱۵۰کشور است تا به آنها اطلاع دهد، بهزودی مشمول تعرفههای ۱۰ یا ۱۵درصدی تحتعنوان تعرفه متقابل خواهند شد. این رویکرد، برگرفته از فلسفه اول آمریکا با هدف کاهش کسری تجاری، تشویق به بازگرداندن تولید به داخل و کاهش ریسک زنجیرههای تامین برای ایالات متحده است.
به گفته برخی کارشناسان، این سیاست بیشتر شبیه تلاش برای تضمین بزرگترین سهم از کیک برای آمریکاست، حتی اگر نتیجهاش کوچکتر شدن کیک برای همه باشد. همچنین جنبه تلخ ماجرا در جسارت و وسعت این سیاست است؛ به عنوان مثال تصور کنید اداره پست آمریکا درگیر ارسال بیش از ۱۵۰نامه تعرفهای سفارشی است که هرکدام میتواند منجر به دور جدیدی از مذاکرات تجاری یا به احتمال زیاد، تعرفههای تلافیجویانه شود.
در واقع طنز تلخ اقتصادی اصلی در اینجاست که گفته میشود آنها هزینهاش را میپردازند، در حالی که بیشتر اقتصاددانان معتقدند هزینه تعرفهها عمدتا توسط مصرفکنندگان و شرکتهای داخلی آمریکایی از طریق افزایش قیمتها پرداخت میشود؛ امری که میتواند سطح عمومی قیمتها در آمریکا را بیش از ۲درصد بالا برده و منجر به کاهش واقعی تولید ناخالص داخلی شود.
تضاد آشکار ۲ رویکرد اقتصادی
در همین راستا، تضاد میان این دو رویکرد نمیتوانست آشکارتر از این باشد. راهبرد چین مانند معمار کارکشتهای است که با دقت، مسیرهای تجاری جدید و درهم تنیدهای طراحی میکند و همه را در ظاهر به ساختن در کنار خود دعوت میکند. به گفته برخی کارشناسان این راهبرد بهدنبال یکپارچگی عمیق، رشد مشترک و تابآوری از طریق وابستگی متقابل است.
در مقابل، راهبرد آمریکا شبیه باغبانی مصمم است که شاخههایی از درخت زنجیره تامین جهانی را که ناسالم یا پرخطر میپندارد، هرس میکند. در حالی که هدف اعلام شده، تابآوری است اما روش آن خطر تجزیه زنجیرهها، افزایش هزینهها و بیثباتی در محیط تجارت جهانی را بههمراه دارد. بنابراین یک رویکرد بهدنبال گسترش کیک برای همه است و دیگری بهدنبال تضمین یک سهم بزرگتر برای خود است.
در همین رابطه برای شرکتها و مصرفکنندگان جهانی، این دو مسیر متفاوت آیندهای جذاب و شاید گیجکننده را ترسیم میکند. سیاست تعرفه صفر چین، مشوقهایی ملموس برای دسترسی به بازار و توسعه ارائه میدهد و میتواند قطبهای جدیدی برای رشد در آفریقا و فراتر از آن ایجاد کند. این سیاست نماد ثبات و تعهد بلندمدت به تعامل جهانی است. در سوی مقابل، تعرفههای ترامپ عنصر ناپایداری بزرگی وارد معادله میکند.
کسبوکارها با افزایش هزینهها، اختلال در زنجیره تامین و بیثباتی ناشی از تغییر مداوم سیاستهای تجاری مواجه خواهند شد که آنها را مجبور به بازنگری در راهبردهای تامین، تولید و بازار در سطح جهانی خواهد کرد. در این میان ممکن است شوخطبعی ماجرا زمانی از بین برود که قیمت قهوه صبحگاهی یا گجت مورد علاقهتان ناگهان به دلیل یک تعرفه متقابل غیرمنتظره افزایش یابد.
در مجموع میتوان گفت: در تئاتر بزرگ اقتصاد جهانی، چین روی اجرای گروهی سرمایهگذاری میکند که در آن همه بهویژه ستارههای نوظهور فرصت درخشیدن دارند اما ایالات متحده تحت ریاستجمهوری ترامپ، به نظر میرسد آماده یک نمایش تکنفره است؛ جایی که بازیگر اصلی از تماشاگران، صرفنظر از نقششان در اجرا، ورودی سنگینی طلب میکند. در نتیجه با گذر از تابستان، جهان نظارهگر خواهد بود که کدام استراتژی پرفروش واقعا رفاه و ثبات را به ارمغان میآورد و کدامیک تنها همه را وادار میکند بهای بیشتری برای تماشای نمایش بپردازند.