نوسان همیشگی، رمز پنهان اقتصاد

جهانصنعت – اقتصاد برخلاف آنچه در کتابهای درسی ممکن است ساده و خطی بهنظر برسد، در عمل همواره با فراز و نشیبهایی همراه است. این نوسانات که در ابعاد مختلفی چون تولید، مصرف، اشتغال، سرمایهگذاری و حتی تورم نمود پیدا میکنند، بخشی از یک پدیده ساختاری بهنام «دور تجاری» یا Business Cycle هستند. دورهای تجاری، به زبان ساده، مسیر تکرارشونده اقتصاد بین دو نقطه اوج و حضیض است؛ مسیری که از رشد و رونق آغاز میشود، به اوج میرسد، سپس به رکود میانجامد و نهایتا از دل رکود، بازیابی یا رشد دوباره آغاز میشود.
شناخت دورههای تجاری برای اقتصاددانان، سیاستگذاران، سرمایهگذاران و حتی مردم عادی از اهمیت بالایی برخوردار است چراکه تصمیمگیری در هریک از مراحل این چرخه باید متناسب با مختصات آن دوره باشد. دور تجاری معمولا چهار مرحله اصلی دارد: در مرحله نخست، اقتصاد وارد فاز رشد میشود. تولید ناخالص داخلی افزایش مییابد، بیکاری کاهش مییابد، درآمدها بالا میرود و فضای اقتصادی خوشبینانه میشود. اگر این روند ادامه یابد، اقتصاد به نقطه اوج میرسد؛ جاییکه نرخ اشتغال بسیار بالا، ظرفیت تولید تقریبا پر و گاه نرخ تورم رو به افزایش است. اما پس از این نقطه، معمولا مرحله رکود آغاز میشود. رشد اقتصادی کاهش مییابد، تقاضا افت میکند، بنگاهها تعدیل نیرو میکنند و فضای کسبوکار ناامیدکننده میشود. در نهایت، با ورود به مرحله بازیابی، موتور رشد مجددا روشن میشود، اعتماد بازمیگردد، سرمایهگذاری احیا میشود و اقتصاد دوباره به سمت فاز رشد حرکت میکند.
چرایی وقوع این نوسانات همواره مورد بحث بوده است. برخی اقتصاددانان آن را نتیجه طبیعی رفتار بازارها میدانند و معتقدند که اقتصاد خودبهخود تعادل را بازمییابد اما گروهی دیگر بر نقش عوامل بیرونی مانند سیاستهای نادرست دولتها، شوکهای جهانی، تغییرات ناگهانی در قیمتهای جهانی(مثلا نفت) یا بحرانهای مالی تاکید دارند. آنچه مسلم است، هیچ چرخهای دقیقا شبیه چرخه قبلی نیست و به همین دلیل پیشبینی دقیق آن همواره دشوار بوده است.
نقطهعطف در درک علمی دورهای تجاری به دهه۱۹۳۰ و رکود بزرگ جهانی بازمیگردد؛ زمانیکه تحلیلهای سنتی کلاسیک دیگر پاسخگو نبود و نظریههای جان مینارد کینز مورد توجه قرار گرفت. براساس این دیدگاه، دولتها باید در زمان رکود با تزریق نقدینگی، کاهش مالیاتها و افزایش هزینههای عمومی، اقتصاد را از بحران بیرون بکشند. در مقابل در زمان رونق باید سیاستهای انقباضی در پیش بگیرند تا جلوی داغشدن بیش از حد اقتصاد و بروز تورم گرفته شود.
در ایران دورهای تجاری بسیار نوسانیتر و غیرقابلپیشبینیتر از میانگین جهانی بودهاند. دلیل اصلی این وضعیت را باید در وابستگی شدید به درآمدهای نفتی و تاثیرپذیری از تحریمهای خارجی جستوجو کرد. در دورههایی که درآمدهای نفتی جهش پیدا کردهاند، رشد اقتصادی ایران ناگهان افزایش یافته و در دورههای تحریم یا کاهش قیمت نفت، اقتصاد بهسرعت وارد رکود شده است. این نوسانهای پرشتاب باعث شده سیاستگذاری بلندمدت دشوار و پرریسک باشد و بنگاهها و خانوارها همواره در شرایط بیثباتی تصمیم بگیرند.
درک چرخههای تجاری، ما را به این واقعیت نزدیکتر میکند که اقتصاد نه یک مسیر خطی بلکه میدانی از نوسان، بازگشت، پیشروی و توقف است. سیاستگذار باید همواره تصویر کلی چرخه را در ذهن داشته باشد تا در هر مرحله، از ابزار مناسب استفاده کند و شهروندان نیز با شناخت بهتر از این چرخهها، میتوانند تصمیمات مالی و سرمایهگذاری خود را با آگاهی بیشتری اتخاذ کنند. اقتصاد، موجودی زنده و پویاست و رمز موفقیت در این دنیای پیچیده، شناخت ریتم تکرارشونده اما غیرقابل پیشبینی آن است.