درسهایی از جنگ ۱۲روزه
هرچند پس از برقراری آتشبس، فعالیتهای نظامی رژیم صهیونیستی علیه اهدافی در ایران ادامه داشته و برخوردهای تند دونالد ترامپ هم نتوانسته نتانیاهو به عنوان یک عنصر شرور را عاقل و رفتارش را متناسب با تعهدات آتشبس کند اما گمان نمیرود جنگ دوباره شعلهور شود و روزهای متمادی دیگری ادامه پیدا کند. به این ترتیب ساعتهای پیشرو، ساعتهای پایانی نزاع مشهود ایران و رژیم صهیونیستی بهشمار میرود. روشن است که هریک از طرفین- که در این مورد آمریکا هم به عنوان طرف سوم به منازعه افزوده شد- فهرستی از دستاوردهایی دارند که با استناد به آن میتوانند خود را پیروز میدان بدانند. البته این دستاوردها شامل دستیابی به اهداف و دستاوردهای حاشیهای است که از مورد ایران اتفاقا دستاوردهای حاشیه بسیار بااهمیتتر و قابلتوجهتر است. چه این دستاوردهای حاشیهای، دستاوردهایی است که بهجز در زمان جنگ واقعی، در هیچ نقطه و زمان دیگری نمیتوان به آن دست یافت.
در وهله اول جمهوری اسلامی ایران در این منازعه، انسجام ملی خود را بازیافت و آن را در سطح بینالمللی به نمایش گذاشت. ایالاتمتحده و رژیمصهیونیستی انتظار داشتند که مانند آنچه در سوریه و عراق رخ داد و حکومت به سرعت فرو پاشید، اینبار در تهران پس از فرود آمدن نخستین موشکها و راکتهای صهیونیستها، مخالفان قدرت را از جمهوری اسلامی ایران بگیرند و نظام حکومتی فرو بپاشد اما حتی تهدیدهایی که علیه مقامات ارشد جمهوری اسلامی بیان شده بود و حملاتی که رژیمصهیونیستی میگفت به نمادها و نهادهایی که برای اصطلاح سرکوب ایران انجام داده نتوانست شهروندان داخل کشور را به تنها گذاشتن جمهوری اسلامی ایران ترغیب کند. در خارج از کشور مخالفان جمهوری اسلامی ایران که با آمدن دونالد ترامپ برای سقوط حاکمیت ایران شمارش معکوس به راه انداخته بودند، با شروع جنگ، آغاز سقوط جمهوری اسلامی در ایران را جشن گرفتند و غنایم احتمال را میان خود تقسیم کردند. اما این جنگ وزن آن را نشان داد و آشکار کرد که در چنین شرایطی مجموعه مخالفان سیاسی جمهوری اسلامی که از حمایتهای پنهان و علنی کشورهای اروپایی، آمریکا و رژیمصهیونیستی هم برخوردارند، حتی نمیتوانند اجتماع کوچکی در یکی از شهرهای ایران برپا کنند. به همین دلیل با وقوع این جنگ نه فقط انسجام ملی درون کشور تقویت بلکه وزن واقعی مخالفان حکومت ایران که ادعای براندازی دارند هم نمایان شد، این انسجام البته مسوولیت حاکمان جمهوری اسلامی در مقابل شهروندان ایرانی را بیشتر میکند که به خاطر اعمال سلیقه برخی اعتقادات و سختگیریهای اجتماعی در برابر ایرانیان و بالاخص دختران و زنان ایرانی، این انسجام ارزشمند و تعیینکننده اجتماع ایرانیان را زخمی و آسیبپذیر نکنند.
اکنون پس از پایان جنگ، حتما مقامات جمهوری اسلامی ایران فهمیدهاند که دل بستن به کشورهای دیگر، سازمانهای منطقهای و بینالمللی و معاهدات دو یا چندجانبه چندان عاقلانه نیست. مقامات ایرانی در همین ۱۲روز دیدهاند که شورای امنیت سازمان ملل متحد و سازمان بینالمللی انرژی اتمی چگونه با رژیمصهیونیستی و ایالات متحده آمریکا همکاری کردند و حتی وقتی واشنگتن و تلآویو مترصد دریافت گزارشهای مستند از اوضاع فردو پس از پایان حمله بودند، رافائل گروسی پیشقدم شده تا به عنوان آژانس از این مرکز دیدن و گزارش خرابیهای آن را به آمریکا و رژیمصهیونیستی هدیه کند. همچنین به جز برخی اقدامهای سیاسی و دیپلماتیک از سوی پکن و مسکو و صدور برخی بیانیهها و موضعگیریهای منفی علیه ایالات متحده و رژیمصهیونیستی، هیچ اقدام دیگری علیه این تجاوزهای آشکار و نقض حاکمیت و تمامیت ارضی ایران از سوی جامعه بینالمللی انجام نگرفت. این واقعیت تلخی است که همانگونه که در سوریه مشاهده شد، تمام همکاران و متحدان کشور فقط تا جایی با حکومت مستقر همراهی میکنند که او را پایدار ببینند و در صورت مشاهده آسیبپذیریها به سرعت به حمایت خود خاتمه میدهند، به این ترتیب اکنون به طور عملی مقامات ایرانی دریافتهاند که در زمان وقوع بحرانهای واقعی آنچه به کارشان میآید حمایت افکار عمومی و شهروندانشان است نه وعدههای قدرتهای بزرگ یا مجامع، سازمانها و معاهدات دوجانبه، چندجانبه یا بینالمللی. در این منازعه ایران همچنین توان دفاعی خود را به رخ کشورهای دیگر و مخصوصا قدرتهای بزرگ کشید و در داخل نیز نظامیان ایرانی، نقاط ضعف و آسیبپذیری خود را دریافتند. ایرانیان دریافتند که چگونه اتباع بیگانه غیرمجاز و حتی مجاز در زمان وقوع یک بحران میتوانند به خدمت دشمن دربیایند و خدماتی به آن ارائه کنند که حتی متحدان او هم از ارائه اینگونه خدمات و هدایا ناتوان هستند. به نظر میرسد نقش حملات و تقریبا همه شناساییهای مراکز و اشخاص ایرانی به وسیله ایادی سرویس اطلاعاتی رژیمصهیونیستی در ایران انجام گرفته باشد. به این ترتیب و با هزینهکرد ارقام اندکی- مثلا تا ۲هزار یورو- موساد توانسته اشخاص، دستها و چشمهایی را در شهرهای مختلف ایران به کار بگیرد که اگر میخواست با تجهیزات فنی یا فرستادن کارمندان خود این میزان آسیب یا خسارت را وارد کند یا اطلاعات مورد نیازش را به دست آورد باید دهها برابر هزینه میکند و ریسکهای زیادی را متحمل میشد. از این بابت و همانطور که پیش از این هم مورد تاکید قرار گرفته بود، نمیتوان انکار کرد که سیستم دفاع امنیتی ایران نیازمند بازسازی و بهسازی است و تفرق دستگاههای اطلاعاتی نباید به ساختار، عملکرد، پوشش و کارآمدی آن لطمه بزند. البته در این جنگ ایالاتمتحده و رژیمصهیونیستی دریافتند که پاسخ متقابل ایران که بارها در گفتار مقامات نظامی و رهبران کشورمان بیان شده بود، فقط یک شعار نیست و در مواقع لازم با حجم آتش بالا و مداوم میتواند انجام گیرد. دقیقا به همین دلیل اگر از این پس تلآویو و واشنگتن بخواهند اقدامی علیه ایران انجام دهند حتما این پاسخ متقابل و آسیبهایی که متحمل خواهند شد را در محاسبات خود لحاظ خواهند کرد و در نظر خواهند گرفت.
ایران همچنین نشان داد که در صورت وقوع یک بحران مزمن و خطرناک، به خوبی میتواند اوضاع کشور را مدیریت کند. در این مدت مشکل جدی درباره مایحتاج عمومی مردم، حملونقل، سوخت، آب و برق و… در کشور مشاهده نشد و انسجام مدیریتی دولت، فعالیتهای مجلس شورای اسلامی و قوه قضاییه همچون سابق ادامه پیدا کرد، در واقع اینکه نظام مدیریتی کشور در زمان یک بحران بزرگ مانند جنگ فرو نمیپاشد و به حرکت خود ادامه میدهد نکتهای قابل استقبال بوده و استحکام نظام مدیریتی کشور را به تصویر میکشد.