الهه، گمشده در آزادی

جهان صنعت– تهران، شهری که گاهی در هیاهوی تکراری روزمرگی، آدمها یکدیگر را گم میکنند اما اینبار گمشدن بیش از یک اتفاق ساده و تلخ است؛ الهه حسینزاده، دختری که با هزار آرزو در حوالی میدان آزادی، بیصدا محو شد و قلب یک خانواده را از تپش انداخت. الهه، دختر ۲۴سالهای که از اسلامشهر هر روز همان مسیر آشنا از محل کار و تا خانه را طی میکرد اما چهارم خرداد، مسیر برگشت به خانه برای او همیشه ناتمام ماند. حالا یک هفته است که الهه به خانه نیامده است. گفتهاند آخرین بار حوالی ساعت ۱۸:۳۰ توسط دوربین یکی از فروشگاهها در میدان آزادی ثبت شده اما بعد از آن ردی از وی نمانده است. این مفقود شدن، فراتر از یک ماجرای تراژیک خانوادگی، تبدیل به دغدغهای عمومی شده است چراکه خانواده حسینزاده اکنون عضوی از جامعه دردمند «ناپدیدشدگان بیجواب» شدهاند. دخترانی که گویی سایهای بینام و نشان، شبانه از کوچههای شهر میگذرد و بیصدا آنها را با خود میبرد. میدان آزادی، امروزه نهفقط برای خانواده الهه بلکه برای صدها خانواده دیگر، نماد هراسی شده که در فضای بیاعتمادی رشد میکند. خانوادهها هر روز با اضطراب و نگرانی بیشتر، فرزندان خود را بدرقه میکنند. گویی تکتک دختران این شهر، بالقوه در معرض تکرار همین سرنوشت هستند؛ همان چرخه دردناک و بیپایان مفقودی، شایعه، ناامیدی و در نهایت فقدان پاسخ روشن. کار به جایی رسیده که خانواده الهه همچون بسیاری از خانوادههای دیگر، بار استیصال و جستوجو را تنها بر دوش میکشند؛ شبهای بیخواب، دلنگرانی، تکیه به گوشه هر امکان محدود، امید به خبری که انگار هرگز نمیرسد. هر نشانی تازه، هر تماس تلفنی ناشناس، لرزهای بر ستون فقرات خانوادهها میاندازد.
الهه تنها یکی از کسانی است که در گوشهای از خبرها، صدای ناله و فریاد را با رازهای ناگشوده در هم میآمیزد. در پس داستان الهه، سایه سنگین پروندههای مختومه و ناگشودهای مانند سما جهانباز، شیما صباگردی، لیدا کاوه و هلنا احمدی خودنمایی میکند. هرکدام روایتی دارند از غفلت سیستمهای دولتی. همان تردیدی که بارها گفته شد: آیا شهر، خانه امن دختران این سرزمین است؟ یا چشمانداز تیرهای که در آن هر دختری بالقوه قربانی شدن است؟ سوال قدیمی، حالا بلندتر از همیشه فریاد میشود: چگونه باید امنیت دختران را به خیابانهای این شهر بازگرداند؟
بهناز برگزیده کجاست؟
هنگام فاجعه بندر رجاییشهر هم یکی از بلاگرها به نام بهناز برگزیده برای کمکرسانی به منطقه رفت اما حالا یک ماهی میشود که خبری هم از او نیست. دوستان و آشنایان او بارها در فضای مجازی از پلیس و قوه قضاییه کمک خواستند اما خبری از بهناز نیست. متاسفانه این روزها سر را هر طرف بچرخانیم با یک مفقودی روبهرو میشویم.
شایعات باندهای قاچاق انسان
در همین روزهای پس از مفقودی الهه، هزاران تحلیل و شایعه راه خود را به ذهن افکار عمومی باز میکند: از باندهای قاچاق انسان که گفته میشود دختران را راهی سرزمینهای دور میکنند و حتی روایتهایی هولناکتر از کژتابیهای اجتماع چراکه در سال ۹۸ دختری دیگر به نام لیدا کاوه ادعا کرد پس از ربوده شدن و بیهوشی، در وضعیتی چشمهایش را باز کرد که افرادی قصد پیوند زدن قلب او را به شخص دیگری داشتند اما پس از چند روز و با انجام آزمایشات لازم، به این دلیل که قلب لیدا برایشان مناسب نبود، او را در خیابان رها کردند.
در حال حاضر هیچ پاسخ رسمی روشنی وجود ندارد اما هر نشانهای بر زخمی کهنه نمک میپاشد. مساله ناپدید شدن الهه حسینزاده بهعنوان یک رویداد فردی مطرح نیست بلکه انعکاسی از مجموعه چالشها و نگرانیهای امنیتی و اجتماعی است که در سالهای اخیر بارها در سطح کشور و بهویژه در کلانشهر تهران تکرار شده است. در روزهایی که اخبار رسمی و منابع ذیربط هنوز پاسخی روشن و قاطع در خصوص سرنوشت این دختر جوان ارائه نکردهاند، بررسی ابعاد مختلف این رخداد جایگاه ویژهای پیدا میکند.
براساس اخبار رسمی منتشرشده از سوی پلیس، پرونده الهه حسینزاده بهعنوان «مفقودی» ثبت و تحقیقات تخصصی از سوی ضابطان قضایی آغاز شده است. در بیانیههای منتشره، پلیس بدون ارائه جزئیات محرمانه، اعلام کرده که «بررسی دوربینهای مداربسته» محور اصلی کار قرار دارد و با همکاری خانواده و مطلعان سعی در بازسازی مسیر تردد و شناسایی آخرین لحظات حضور وی در حوالی میدان آزادی شده است. با این حال مقامهای انتظامی نسبت به گمانهزنیهای مطرح در شبکههای اجتماعی پیرامون آدمربایی، قاچاق انسان یا وقوع جرائم سازمانیافته واکنش محتاطانهای نشان دادهاند و تاکنون صحبتی پیرامون تایید یا رد این فرضیهها به شکل رسمی صورت نگرفته است.
اظهارنظر پلیس درباره مفقودی الهه
پلیس غرب استان تهران در این زمینه واکنش نشان داد و بیانیهای منتشر کرد. در این بیانیه آمده است:«براساس اعلام مرکز اطلاعرسانی پلیس غرب استان تهران، این پرونده ابتدا توسط پلیس آگاهی شهرستان اسلامشهر تشکیل شد اما با توجه به شواهد اولیه که نشان میدهد محل احتمالی وقوع حادثه در محدوده میدان آزادی و فشافویه در ری است، این پرونده از صلاحیت این یگان خارج شده و برای ادامه تحقیقات به پلیس آگاهی تهران بزرگ ارجاع شده است. پلیس در بیانیه خود تاکید کرده که یافتن این شهروند در اولویت کاری آنها قرار دارد و تلاشهای گستردهای برای روشن شدن وضعیت این پرونده در جریان است. از همه شهروندان درخواست داریم که در صورت داشتن هرگونه اطلاعات مرتبط با این موضوع، با شماره تماس ۱۱۰ ارتباط برقرار کنند تا به تسریع روند رسیدگی کمک شود.» همچنین عموی الهه در مصاحبهای با رکنا از مردم تقاضا کرده اگر کسی از الهه خبری دارد، با شماره ۰۹۱۷۱۱۳۵۲۲۷ تماس بگیرد.
آخرین تماس الهه
عموی الهه در گفتوگو با «جهانصنعت» درخصوص روز حادثه بیان کرد: الهه یک خواهر بزرگتر از خودش نیز دارد که متاهل است و با هم در یک سالن زیبایی کار میکردند. رفتوآمدهای الهه و خواهرش با هم بود. خواهرش ماشین شخصی داشت و الهه و خواهرش هر روز همراه هم به محل کارشان رفتوآمد میکردند. روز حادثه مادر الهه کاری داشت و از او خواسته بود که زودتر به خانه بیاید. برای همین الهه زودتر از روال معمول از آرایشگاه بیرون آمده بود. الهه یک برادر معلول دارد که از خودش کوچکتر است و نمیتواند در خانه تنها بماند. او نیاز دارد حتما یکی از اعضای خانواده مراقب او باشد. مادر الهه همیشه در کنار فرزندش است و از او پرستاری میکند اما روز حادثه چون وقت دکتر داشت از الهه خواسته زودتر به خانه بیاید و مراقب برادرش باشد. الهه روز حادثه به تنهایی از سالن زیبایی بیرون آمد و برخلاف هر روز با خواهرش هم مسیر نشد اما درست تا نزدیکی خانهشان و زمانی که قرار بود نهایتا یک ربع دیگر به خانه برسد ناگهان گوشیاش خاموش شد.
وی افزود: الهه روز حادثه برای اینکه ماشینهای اسلامشهر را سوار شود به میدان آزادی رفت. از آنجا ماشین سوار شده بود و حتی در آخرین تماس خود با خواهرش گفته بود به میدان نماز اسلامشهر رسیده است. الهه به خواهرش گفته ۱۰دقیقه تا نهایتا یکربع دیگر به خانه میرسم اما درست همان جا بود که موبایلش خاموش و ناپدید شد.
عموی الهه در مورد ردزنی موبایل و بازبینی دوربینهای مداربسته بیان کرد: همه این کارها انجام شده اما نه تصویری از الهه در دوربینهای مداربسته است و نه ردی از او با توجه به ردیابی موبایلش به دست آمده است.
دختران؛ قربانیان دام شبکههای تبهکاری
علیرضا شریفییزدی از ناپدید شدن دختران به «جهانصنعت» گفت: برخی دختران جوان برای فرار از انتظارات طاقتفرسا و شعارهای خانه، تصمیم به ترک خانواده میگیرند؛ گاه تنها و گاه با کمک فردی دیگر. گروه دیگری از این دختران، قربانی دام شبکههای تبهکاری میشوند.
وی افزود: برخی ناخواسته به دست باندهای قاچاق اعضای بدن میافتند یا با وعده زندگی بهتر، به خارج کشور قاچاق میشوند. این شبکهها بهویژه در کشورهای حوزه خلیجفارس، دختران را به مراکز فساد و بیسرانجامی سوق میدهند. بخش دیگری از ناپدیدشدگان، با اعتماد بیپایه به افراد ناشناس در فضای مجازی، گرفتار نقشههای شوم میشوند. آشناییهای طولانی در شبکههایی چون اینستاگرام و تلگرام، نهایتا سبب ارتباط حضوری و از میان رفتن آنان میشود.
رد پای قاچاق دختران؛ از میدان آزادی تا خلیجفارس
با بالا گرفتن ماجرای ناپدید شدن الهه حسینزاده و مقایسه آن با پرونده ناپدید شدن سما جهانباز در سال۹۸، بارها فرضیه قاچاق انسان یا حتی قاچاق اعضای بدن در این ماجرا مطرح شده است. شریفییزدی در واگویی این سوالات تاکید میکند: این زمزمهها، ذهن جامعه را بهسوی این سوق داده که قاچاق دختران، چه برای بهرهبرداری جنسی و چه قاچاق اعضا، به ویژه به کشورهای عربی، یک تهدید جدی و بالفعل است. او ادامه داد: عدهای از زنان به دلایل معیشتی یا آسیبهای روانی، فریب قاچاقچیان را میخورند و به کشورهای حوزه خلیجفارس منتقل میشوند؛ بسیاری سرانجام در دام کارکرد جنسی یا فساد گرفتار میآیند.
وی تاکید کرد: این پدیده فقط مخصوص ایران نیست و شبکههای تبهکار در سراسر دنیا در کمین زنان و دختران آسیبپذیرند. با فراگیر شدن فضای مجازی و رسانههای نوظهور، امکان فریب و شکار افراد بیش از پیش شده است. شریفی یزدی هشدار میدهد که افزایش این وقایع، هشداری جدی در خصوص امنیت دختران جوان در سایه کمکاری نهادها و ضعف شبکههای حمایتی است.
خلأ امنیت اجتماعی و نقش رسانهها
شریفییزدی مطرح کرد: ربودن ذهن و اراده یک دختر، خود نوعی آدمربایی است و بحث امنیت اجتماعی و امنیت زنان در دل شهر باید جدی گرفته شود چراکه خلأ اصلی در نبود نظارت و حمایت کافی است. وی ادامه داد: وقوع چنین اتفاقی مکانی چون میدان آزادی، هشداری جدی به مسوولان و جامعه است. ضمنا نقش اصلی بر دوش رسانهها و دستگاههای فرهنگی و آموزشی قرار دارد که باید مردم را نسبت به شگردها و تهدیدهای موجود هوشیار کنند.
شریفییزدی ادامه داد: امنیت تنها توسط پلیس حفظ میشود اما تولید آن برعهده نهادهایی چون وزارت ارشاد، آموزشوپرورش، رسانه ملی، سازمان قضایی و حتی نهادهای اقتصادی است بنابراین مسوولیت پیشگیری و فرهنگسازی، بر دوش مجموعه دولت و جامعه است، نه صرفا پلیس.
پاسخ نهادهای مسوول و خلأ اطلاعرسانی
سکوت یا بیانیههای کوتاه نهادهایی همچون پلیس آگاهی، سازمان بهزیستی و حتی رسانههای رسمی موجب گسترش شایعات و گمانهزنیها در فضای مجازی شده است. بهگفته برخی کارشناسان حوزه اجتماعی، چنین رویکردی در بلندمدت میتواند به تضعیف اعتماد عمومی نسبتبه عملکرد نهادهای مسوول منجر شود و بر احساس امنیت اجتماعی تاثیر منفی بگذارد. همین فقدان شفافیت در اطلاعرسانی سبب شده خانواده الهه- همچون خانواده بسیاری از مفقودشدگان پیشین- بار سنگین جستوجو و پیگیری را عملا بر دوش خود احساس کنند و ضمن مراجعه به نهادهای مختلف، اغلب با پاسخهای تکراری و بدون نتیجه روبهرو شوند. نکته اینجاست که باوجود سامانههای ثبت مفقودی، تشریفات اداری و زمانبر بودن فرآیند اداری رسیدگی، گاهی موجب تاخیر در واکنش اولیه کارگزاران انتظامی میشود.
مقایسه با پروندههای مشابه
برخی کارشناسان اجتماعی، فقدان یک بانک اطلاعاتی یکپارچه و ضعف تعاملات میان نهادی را ریشه تکرار این فجایع میدانند. وضعیت مشابه ناپدید شدن سما جهانباز در بوکان که هنوز گمانهزنیهای قاچاق انسان پیرامون او مطرح است نیز نشان میدهد که این معضل جغرافیا نمیشناسد و به ساختار ناکارآمد بستگی دارد؛ رویهای که در خصوص الهه حسینزاده مشاهده شده، قبلا در موارد دیگری شیما صباگردی در تهران، لیدا کاوه و هلنا احمدی نیز تکرار شده است. در همه این پروندهها، جامعه ابتدا با خبر مفقودی مواجه شد، سپس با انتشار جستهگریخته اطلاعات، موجی از نگرانی و مطالبه شفافیت در افکار عمومی شکل گرفت. برخی از این پروندهها با کشف جنازه پایان یافت، برخی دیگر همچنان در وضعیت بلاتکلیفی باقی ماندهاند و تعداد اندکی نیز با بازگشت فرد گمشده به خانه- معمولا با آسیبهای روانی جدی- خاتمه یافتهاند. این چرخه خشونت خاموش اجتماعی، پیامدهای جدی برای اعتماد عمومی و روند عادی زیست روزمره شهروندان به همراه داشته است.
نقطهضعفهای امنیت شهری و سازوکارهای پیشگیری
در مطالعات صورتگرفته بر روند مفقودی دختران و زنان، برخی خلأهای اساسی در سیستم پایش امنیتی پایتخت و سایر شهرهای بزرگ شناسایی شده است: تعداد محدود دوربینهای مداربسته و تمرکز آنها بر محورهای اصلی و مراکز حساس، نبود سیستم یکپارچه هشدار مفقودی زنان و کودکان موسوم به «آمبر آلرت»، عدم آموزش و اطلاعرسانی عمومی در مورد ریسکهای روزمره، به ویژه در مناطق پرتردد همچون میدان آزادی، خلأ حمایتهای روانی، حقوقی و اجتماعی فوری از خانواده قربانیان حتی در مراحل اولیه واقعه است. برخی کارشناسان آسیبهای اجتماعی معتقدند پیگیری پروتکلهای بینالمللی مدیریت بحران و استفاده از تجربیات کشورهایی که با پدیده مفقودی مواجه بودهاند، میتواند به طراحی سامانههای هشدار سریع و جلب مشارکت مردمی در کشف سرنخها کمک کند.
واکنش رسانهها و شبکههای اجتماعی
با افزایش اخبار مفقودی الهه حسینزاده در شبکههای اجتماعی، سرعت گسترش شایعات چند برابر رکوردهای رسمی بود. برخی رسانهها اشارههایی به حضور باندهای قاچاق انسان در کمین دختران جوان داشتهاند، اگرچه هیچ تایید رسمی در این زمینه منتشر نشده است. این روند باعث دلبستگی یا حتی اضطراب بیشتر خانوادههای مفقودان و جامعه شده و فشار روانی بر فضای عمومی را تشدید میکند. از سوی دیگر رسانههای رسمی با نگرانی از انتشار اطلاعات تاییدنشده، رویکردی محافظهکارانه اتخاذ و به بازنشر صرف اظهارات پلیس بسنده کردند.
ابعاد روانی و اجتماعی پدیده مفقودی
مفقود شدن الهه حسینزاده همچون موارد مشابه، اثرات عمیقی بر سلامت روان خانوادهها و احساس امنیت دختران جوان شهر داشته است. برخی جامعهشناسان معتقدند تکرار این موارد، سطح اضطراب اجتماعی و بیاعتمادی نسبت به فضاهای عمومی را افزایش میدهد. افزایش آمار مفقودی- حتی در صورت بازگشت سالم فرد- به تقویت نگرانی از احتمال قربانی شدن نزدیکان انجامیده است و این موضوع ریسک اجتناب دختران از فعالیتهای اجتماعی و اشتغال در ساعات و مناطق خاص را تشدید میکند. در نتیجه ناپدید شدن الهه حسینزاده نهتنها یک تراژدی خانوادگی بلکه نشانهای از چالشهای عمیق ساختاری، سیاستی، اطلاعرسانی و اجتماعی در موضوع امنیت زنان در شهرهای بزرگ ایران است؛ چالشی که پاسخگویی به آن شجاعت، شفافیت و بهروزرسانی سیاستهای امنیتی و اجتماعی را میطلبد.