12 - 11 - 2024
کنترل سختگیرانه
مهدیه بهارمست- هفته گذشته خبر مرگ خودخواسته دو دختر دانشآموز همگان را در بهت فرو برد. نخستین خبر تلخ که مربوط به مرگ خودخواسته «آرزو خاوری» دختر افغانستانی ساکن شهرری بود، ۱۳ آبان منتشر شد و تنها پنج روز بعد یعنی ۱۸ آبانماه مورد مشابه دیگری در کازرون اتفاق افتاد؛ اینبار دانشآموزی که کلاس دوازدهم بود به نام «آیناز کریمی». آنچه این غم را سنگینتر کرد، علت مرگ خودخواسته هر دو دانشآموز است. عنوان شده سختگیری مدیران مدارسی که آرزو و آیناز در آنها تحصیل میکردهاند، دلیل چنین اقدام دردناکی بوده است. آیناز ۱۷ساله هنگامی که سرکلاس بود به خاطر «رنگ کردن مو و استفاده از لاک ناخن» از سوی مدیر مدرسه فراخوانده شد و دیگر اجازه ورود به کلاس به او داده نشد و از سوی مدیر مدرسه تهدید به اخراج شد. آیناز بعد از این مساله وقتی به خانه برگشت به زندگی خود پایان داد. آرزو هم تنها برای پوشیدن شلوار جین در مدرسه با بدرفتاریهای مدیر مدرسه مواجه شد. او وقتی خود را از بالای یک ساختمان به پایین پرت کرد، ۱۶سال داشت. بعدازظهر آخرین روزی که آرزو در مدرسه بود از سوی مدیر تهدید شد. مدیر مدرسه به پدر آرزو گفت آرزو بدون هماهنگی از مدرسه خارج شده است. آرزو هم حتما قبل از اینکه خودش را بکشد به حرفها و تهدیدهای مدیر فکر میکرده است. میتوانم آیناز و آرزو را ببینم که از مدیر مدرسه میترسند! اگرچه وزارت آموزشوپرورش هنوز این موضوع را تایید نکرده اما تکذیب هم نشده است. وزارت آموزشوپرورش شهرستانهای تهران با انتشار اطلاعیهای اعلام کرده که موضوع اقدام به خودکشی آرزو خاوری را بررسی میکند. اما پدر آرزو خاوری در گفتوگو با رسانهها، درباره رفتار مسوولان آموزشی صحبت کرد. او صحبتهایش را اینگونه آغاز کرد: «از آموزشوپرورش هیچکس برای پیگیری نیامد، از مدرسه هم کسی نیامد. انگار نه انگار دخترم به خاطر اتفاقی که در مدرسه افتاد، خودش را کشت.» با این همه این سوال مطرح میشود که مدارس دخترانه چه خبر است و مدیران با دانشآموزان دختر چگونه رفتار میکنند که برخی دانشآموزان اقدام به مرگ خودخواسته میکنند.
دیروز محمدرضا نیکنژاد، کارشناس آموزشی نیز با اشاره به اینکه مدیران با دانشآموزان سلیقهای برخورد میکنند، گفت:«متاسفانه این روزها مدیران مدرسه به پوشش دانشآموزان، مدل مو، جورابی که پوشیده، نوع حجاب، لاک زدن حساس شدند، گاهی در کنار مدیران، معلمان هم سختگیری میکنند. این در حالی است که دختران در سنی هستند که دوست دارند، تغییرات ظاهری داشته باشند، مدیران به ظاهر دختران بسیار توجه میکنند و این موضوع همیشه بین دانشآموزان دختر و مدیران مدارس به یک چالش تبدیل شده است.» وی همچنین تاکید کرد: «البته مدیران مدارس هم آموزشهای لازم را درباره چگونگی رفتار با دانشآموز ندیدهاند. معلمان هم آموزش نداشتند. نوع برخورد با دانشآموز کاملا رها شده و از نوع سلیقه است. متاسفانه برخی مدیران آدمهای خشک هستند.
هر موردی که از مدیران بالایی به آنها دیکته شود، این افراد اجرا میکنند و در نهایت این سختگیریها موجب مرگ دانشآموز میشود.» اما اینکه در چنین شرایطی چگونه باید از عواقب بعدی این اتفاقات جلوگیری کرد، موضوع مهمی است. برای پاسخ به چرایی علت مرگ و راهکار مقابله با آن با سیمین کاظمی، پزشک و جامعهشناس گفتوگو کردهایم. مشروح گفتوگوی «جهانصنعت» با این جامعهشناس را در ادامه بخوانید.
طی یک هفته گذشته براساس اخبار دو دانشآموز دختر به دلایل متفاوت اما از یک جنس دست به خودکشی زدند، عمده دلیل این امر چه میتواند باشد؟
مدارس دخترانه بیش از چهار دهه است که اصلیترین عرصه کنترل و نظارت بر دختران و مداخله در مسائل شخصی آنهاست. تسلیم دختران به ضوابط و قواعد سختگیرانه رسمی و همچنین اطاعتپذیر کردن آنها به فرمانهای نظام فرهنگی- اجتماعی مردسالاری یکی از کارکردهای مهم نظام آموزشی در ایران است. میزان تابآوری افراد در برابر این سختگیریها و نظام آموزشی که خردکننده اراده فردی است متفاوت بوده، چنانکه برخی تاب نمیآورند و در برهمکنش عوامل دیگر ممکن است اقدام به خودکشی کنند.
نقش آموزشوپرورش در این اتفاقها چقدر اهمیت دارد؟
خودکشی یک مساله چند عاملی است و ممکن است یک فرد که زمینه فردی، اجتماعی و روانی خودکشی داشته باشد در مواجهه با یک فشار بیش از حد نتواند مقاومت کند و تنها چاره را در کشتن خود بداند.
آموزشوپرورش و مدارس تحت امر آن وقتی نقش حمایتیشان را فراموش کرده باشند و صرفا روی نقش سرکوبگرانه و تحمیل انضباط کورکورانه متمرکز شوند، به عامل فشار بر دانشآموزان تبدیل میشوند و دانشآموز را به ورطه نابودی میکشند.
برخیها خودکشی این دو دختر نوجوان را غیرمعمول و به دلایل مضحک میدانند، چرا این تفکر وجود دارد؟
وجود چنین تفکری ناشی از این است که برخی خودکشی را فقط واکنشی به فشارهای بسیار مهم اجتماعی و اقتصادی میدانند که بزرگسالان با آن مواجه هستند. در حالی که برای یک نوجوان مسالهای مثل تهدید به اخراج یا سلب آزادیهایش سهمناکترین فشاری است که میتواند تصور کند و آینده و امید خود را بر بادرفته میبیند. برای همین یک نوجوان ممکن است به دلایلی مثل اخراج از مدرسه و تهدید و ترس از واکنش خانواده به وضعیت تحصیلیاش و… یعنی دلایلی که شاید از نظر بزرگسالانی که در جهان ذهنی او نیستند و درکش نمیکنند احمقانه و مضحک باشد، دست به خودکشی بزند.
برخی دیگر هم نسل جدید را به نسبت دهههای 60 و 70 فاقد روحیه جنگجویی و صبوری میدانند، چرا؟
تحلیل نسلی در مورد مساله خودکشی ناکافی و گمراهکننده است. اولا در دهههای 60 و 70 خودکشی افراد گمنام بازتاب رسانهای پیدا نمیکرد و بحث درباره آن به عرصه عمومی کشیده نمیشد. ثانیا چنین تحلیلهای نسلی اغلب بدون پشتوانه علمی است و بعضی افراد تمایل دارند تجربه شخصی خود را که برآیند عوامل مختلف است به یک نسل یا جامعه تعمیم بدهند که این یک روش غیرعلمی است. تحلیل نسلی از اینرو گمراهکننده است که سایر عوامل در آن نادیده گرفته میشود و مساله به جبر نسل تقلیل داده میشود.
با تمام این تفاسیر خودکشی دختران دانشآموزی چه پیامدهایی در جامعه دارد؟
خودکشی به عنوان یکی از علل مرگ قابل پیشگیری است و اگر اقدامات مناسبی صورت گیرد میشود از چنین مرگهایی پیشگیری کرد. خودکشی دختران دانشآموز وقتی تکرار میشود، دلالت بر این دارد که دولت و سایر نهادهای اجتماعی توجه و تلاش کافی برای پیشگیری انجام نمیدهند و از طرفی دختران نوجوان در معرض فشارها و سختگیریهای خانه و مدرسه و… هستند، چنین وضعیتی نگرانی درباره آینده و سلامت دختران دانشآموز را بیشتر میکند.
به نظر شما امروزه خانوادهها باید چه رفتاری با فرزندان خود داشته باشند؟
خانوادهها باید از شخص نوجوان حمایت کنند نه اینکه صرفا با سختگیری و خشونت بخواهند او را تحت کنترل در بیاورند. اگر علائم افسردگی و اضطراب یا مشکلاتی مثل افت تحصیلی در فرزندشان میبینند با رویکرد حمایتی با مساله مواجه شوند و از روانپزشک کمک بگیرند.
از لحاظ جامعهشناسی میان خودکشی دختر افغانستانی و کازرونی فرقی وجود دارد؟
دختر افغانستانی در تقاطع نظامهای تبعیض طبقاتی، تبعیض نژادی/ قومی و تبعیض جنسیتی، فرودستترین موقعیت را در جامعه داشت. او را به زحمت در مدرسه ثبتنام کرده بودند. همتبارانش با تحقیر در جامعه ایران زندگی میکنند، از خانوادهای فقیر بوده که در تنگنای فقر و نداری قرار دارد و در موقعیت فرودست و تبعیضآمیز مونث بودن در یک جامعه مردسالار رنج میبرده است. قرار گرفتن در چنین تقاطعی از انواع ستم خردکننده است و با چنین وضعیتی در معرض سرکوب و تهدید مدرسه هم قرار گرفته که سرانجام به خودکشی منجر شده است.
برخی مقررات مانند فرم، برنداشتن ابرو و حتی رنگ مو همیشه در مدرسه دخترانه ممنوع بوده اما چرا قبلا توسط دختران رعایت میشده ولی حالا نه؟
به نظرم ارزشها و هنجارها در جامعه تغییر کرده است. ارزشها و هنجارهای مدارس گاهی در تضاد با ارزشها و هنجارهای اجتماعی جدید قرار میگیرد. برای همین دانشآموزان با اتکا به همان ارزشها و هنجارهای جامعه بزرگتر ممکن است در برابر مدرسه مقاومت کنند و زیر بار کنترل سختگیرانه مدرسه بر ظاهر و لباسشان نروند.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد