9 - 12 - 2024
کلانسناریوی «سایههای شفق» علیه ایران
علیرضا کیانپور- دولت بشار اسد سرانجام سقوط کرد و مخالفانی که در بیش از یک دهه گذشته، مهمترین هدف و دستورکارشان را ضربه زدن به دولت مرکزی دمشق و به تعبیر دقیقتر، متزلزل کردن پایههای حکومت سوریه قرار داده بودند، در حالی بالاخره حکومت بشار اسد را زمینگیر و ساقط کردند که دستکم از سالهای پایانی دهه80 خورشیدی، هنگامیکه نسیم آزادیخواهی در آسمان منطقه وزیدن گرفت و ملتهای عمدتا مسلمان ساکن خاورمیانه را یکی پس از دیگری با این موج بیداری و هوشیاری عمومی همراه کرد، این معترضان سوری، جنبش اعتراضی خود را آغاز کرده بودن ؛ جنبشی که در این 13، 14سالی که از آغاز نخستین موج اعتراضات میگذرد، تحولاتی بنیادین و چشمگیر را از سر گذرانده و در حالی که در آغاز، در آن روزهای سرد زمستان 89 خورشیدی، رویارویی مخالفان سوری و بشار اسد، از بسیاری از جهات شبیه جنبشهای اعتراضی کلاسیک و تحرکات مدنی معمول بود اما با گذشت هفتهها، ماهها و سالها، بهویژه وقتی شهروندان معترض سوری دریافتند که تنها پاسخ دولت اسد به مطالبهگری و اعتراضاتشان، سرکوب بیشتر است و بازداشت و برخورد قهری و خشن ماموران دولتی، ناگزیر بهسمت شیوههای غیرمسالمتآمیزتر رفتند. روندی که البته با توجه به ورود گروههای مسلح و گروهکهای افراطی و کنار رفتن ناگزیر معترضان، شرایطی را رقم زد که نه یک «جنبش اعتراضی» بلکه عملا به مصداق کامل یک «جنگ داخلی» تمامعیار تبدیل شد!
اما حال در شرایطی که نزدیک به 14سال پس از آن تحولات، بالاخره دولت اسد سقوط کرده، باید دید وضعیت ایران در دوران پسا اسد چگونه خواهد بود.
مهدی مطهرنیا، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل که در این رابطه با «جهانصنعت» به گفتوگو نشسته، با ترسیم تصویری کلان از مجموعه تحولاتی که در این بحث شاهد بودیم، از کلانسناریویی تحت عنوان «سایههای شفق» صحبت کرده و معتقد است برای تحلیل مجموعه تحولاتی که در دوران پسا اسد به انحای گوناگون در روند تحولات تاثیرگذار خواهند بود، باید این کلانسناریو را مدنظر داشته باشیم. این تحلیلگر ارشد علوم سیاسی و روابط بینالملل میگوید: «آنچه که رخ داده، نمایانگر یک اراده بینالمللی برای پاکسازی منطقه حائل است؛ امروز ایالاتمتحده آمریکا همانطور که بنده در سال1390 در باب جبهه موافقت در برابر جبهه مقاومت مطرح کردم، با رهبری ایالاتمتحده آمریکا و پشتیبانی اسرائیل و دیگر همپیمانان منطقهای خود، مشغول پاکسازی منطقه حائل است. در واقع آغاز تثبیت نظم نوین جهانی، هفتم اکتبر 2023 و مشخصا انجام عملیاتی بود که از سوی حماس مدیریت و اجرا شد. طبیعتا در حال حاضر بحث بر سر این نیست که از زمان انجام عملیات هفتم اکتبر تاکنون چه تحولاتی رقم خورده چراکه این تحولات آشکار است و در یک کلام میتوان گفت بازوان جبهه مقاومت در غره و لبنان قطع شده است.» او اضافه کرد: «این در حالی است که ستون فقرات این جبهه که در سوریه قرار داشت و زیر نظر خاندان اسد فعالیت میکرد، کاملا مورد هجمه قرار گرفت و نابود شده و از بین رفته است بنابراین با توجه به سیر این تحولات، در حال حاضر باید در انتظار وضعیتی باشیم که متناسب با شرایط و وضعیت عراق و ایران، احتمالات تازهای را مطرح کند.»
مطهرنیا میگوید: «به هر تقدیر آنچه در این موضوع حائزاهمیت است، یک حلقه ارتباط پازلگونه در مسیر هدفی معین است. شخصا معتقدم براساس نوعی آیندهگری میتوان گفت که ما در عراق با کلانسناریویی روبهرو خواهیم شد که بنده از آن بهعنوان «سایههای شفق» یاد میکنم.» او اضافه کرد: «بنابراین کلانسناریو، عراق در سالهای پس از بحران سوریه، همچنان با انبوهی از بحرانهای داخلی و همچنین فشارهای خارجی دست به گریبان بوده است. بحرانها و تنشهای قومیتی و مذهبی که اگرچه تاحدودی کنترل شده اما در تمام این مدت، خساراتی را نیز به بار آورده و تبعات و پیامدهای منفی متعددی را نیز برای عراق ایجاد کرده است. در واقع کنار رهاوردهای اقتصادی ناشی از موقعیت ژئوپلیتیک عراق، این کشور همواره در یک وضعیت نیمه ثباتیافته و مایل به ایجاد ثبات قرار داشته است.» این تحلیلگر ارشد علوم سیاسی و روابط بینالملل میگوید: فراموش نکنیم که ایران تا همین چندی پیش، بهویژه در دوران نوری المالکی و دیگر نخستوزیرانی که به تهران تمایل داشتند، همواره یکی از بازیگران موثر در صحنه تحولات عراق بوده است. اگرچه نقشآفرینی ایران در سالهای گذشته تاحدودی کاهش یافته اما وجود و فعالیت گسترده نیروهای نیابتی ایران در عراق، نزدیکی شیعیان عراق به تهران و همچنین مسائل ناشی از فراز و نشیبهای گوناگونی که دارای عدم توازن پیچیده بوده و گاهی منجر به نزدیکی تهران و بغداد و گاهی نیز منجر به فاصلهگیری نسبی این دو کشور از یکدیگر شده، در مجموع موجب شده که عراق همواره در وضعیت نیمه ثبات و در عین حال در اصطکاک با ایران قرار گیرد.»
مطهرنیا همچنین گفت: «اکنون با توجه به آنکه کاخ سفید اولویت نخست سیاست خارجی خود را چین در نظر گرفته، به نظر میرسد وقت آن رسیده که منطقه خاورمیانه به ثبات برسد و همزمان لازم است که شبه جزیره عرب نیز در ثبات نسبی و آرامش قرار داشته باشد بنابراین با توجه به مجموعه این نکات، به نظر میرسد ما در شرایطی قرار گرفتهایم که شخصا از آن بهعنوان کلانسناریوی «سایههای شفق» یاد میکنم؛ کلانسناریوهایی که چهار فاز خواهد داشت.» او توضیح داد: «فاز نخست که همان «طلوع شفق» باشد، تلاش برای بازسازی و ثبات مقطعی عراق خواهد بود که برای تحقق آن باید فعالیتهای گروههای تروریستی کاهش یابد، پروژههای بازسازی در شهرهای بزرگ و مهم عراق کلید بخورد و همکاریهای اقتصادی در برخی مناطق نیز آغاز شده و افزایش یابد. مجموعه این تحولات باعث میشود عراق به منطقهای باثبات در مرزهای غربی ایران تبدیل شود.»
این استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل میگوید: «تکمیل فاز نخست چنانکه اشاره شد باعث خواهد شد که عراق به منطقهای باثبات در همسایگی مرزهای غربی ایران تبدیل شود، عملا فاز دوم این کلانسناریو را که همان «تاریکی در شرق» باشد، رقم میزند. به عبارت دیگر این احتمال وجود دارد که در جریان تحقق فاز دوم این کلانسناریو، برخی نقاط عراق، ثبات نسبی ایجاد شود اما تنشهای قومی و مذهبی در مناطق سنینشین و کردنشین افزایش یابد. حال آنکه در این صورت، عملا منجر به آن خواهد شد که این مناطق خاص عراق به نوعی به مرکز ایجاد تنش در کنار مرزهای ایران تبدیل شود که هر لحظه میتواند به یک نوع کلونی ایجاد مخاطرات عمل کند و تنش امنیتی را در نزدیکی مرزهای غربی ایران قرار دهد. این در حالی است که در این صورت گروههای سنی و شبهنظامیان حامی این گروهها از یکطرف و گروههای قومیتی کرد نیز از سوی دیگر منجر به تشدید رقابتهای منطقهای میان ایران و عربستان سعودی شود.» او اضافه کرد: «این در حالی است که تحقق سناریوی «تاریکی در شرق» در عمل میتواند منجر به افزایش تنش نظامی و امنیتی در مناطق سنینشین و کردستان، تشدید رقابتهای گروههای نیابتی در خاک عراق و همچنین افزایش فشارهای سیاسی و اجتماعی ناشی از فساد و ناکارآمدی دولت مرکزی شود و در ادامه این نابسامانی را ازطریق پل عراق به داخل ایران منتقل کند. به بیان دیگر عراق بهعنوان پلی عمل خواهد کرد که ناآرامیهای انباشته شده در سوریه را به ایران منتقل میکند.»
مطهرنیا همچنین گفت: «سناریوی سوم «دریای طوفانی» است و در بحرانهای اقتصادی که گریبانگیر ایران خواهد شد، نمود مییابد و در پی آن، درآمدهای نفتی ایران کاهش مییابد و این در حالی است که همزمان شدن این کاهش درآمدهای نفتی ایران و سناریوی «تاریکی در شفق» عملا یک طوفان عظیم را ایجاد خواهد کرد. طوفانی شدید که در پی آن، همزمان آثار ضعفهای داخلی، ضربهپذیریهای بیثباتکننده در منطقه و فشار تحریمی را در نظام بینالملل افزایش دهد. بدین ترتیب نوسانات قیمت جهانی نفت، کاهش تولید، صادرات و فروش نفت و بحرانهای منطقهای افزایش خواهد یافت و کنار بحرانهای داخلی، شرایط داخلی ایران را بیش از پیش بهسمت وخامت سوق دهد.» او ادامه داد: «سرانجام در فاز چهارم که همان «سایههای شفق» است، ما شاهد ورود به بحرانهای عظیم داخلی، منطقهای و بینالمللی خواهیم بود. در چنین شرایطی دولت ایران و عراق تلاش میکنند به تعادلی شکننده دست یابند تا هم خودشان را حفظ کرده و هم شرایطی را فراهم سازند که طرفین بتوانند تعادل میان مرزهای غربی ایران و شرقی عراق را حفظ کنند.» مطهرنیا میگوید: «در واقع در این شرایط ایران با عراقی مواجه خواهد بود که هر روز بهسمت بیثباتی بیشتر سوق مییابد و حتی میتواند بهعنوان تونلی، بیثباتیهای پس از واقعه هفتم اکتبر را به داخل کشور منتقل کند و ما شاهد یک فضای بسیار پیچیده خواهیم بود و به این ترتیب ما در منطقه تنشهای گوناگونی را در باب تاثیرهای سیاستهای منطقهای پیدا کنیم.»
این تحلیلگر ارشد علوم سیاسی و روابط بینالملل همچنین خاطرنشان کرد: «به هر تفسیر توازن شکننده در سیاست داخلی با توجه به بحرانهای داخلی و بینالمللی میتواند منجر به وخامت روزافزون شرایط باشیم. فراموش نکنیم که امروز اسرائیل، ترکیه، عربستان و حتی پاکستان و طالبان در مرزهای شرقی ما، بازیگران قدرتمندی هستند. همچنین در مناطق شمالی نیز با تنشهای آذربایجان مواجه هستیم و این در حالی است که ما شاهد لشکرکشی ناوهای آمریکایی در منطقه خلیجفارس هستیم.» او اضافه کرد: «تداوم نفوذ قدرتهای خارجی و بحرانهای داخلی و درهمتنیدگی آنها در سه سطح بحرانهای جانشینی، جایابی و جایگزینی، کشور را با بحران اساسی مواجه کند که حتی بقای ما را تحتالشعاع قرار دهد. این در حالی است که در این شرایط اوضاع برای ایران بسیار دشوارتر از عراق خواهد بود چراکه عراق پذیرفته در مسیر نظم آینده جهانی با قدرتهای جهانی شاخ به شاخ نشود. حال آنکه ایران چنین سیاستی را مدنظر ندارد.» مطهرنیا میگوید: «در مجموع کلانسناریوی «سایههای شفق» با ویژگیهای چهارگانه «طلوع شفق»، «تاریکی در شفق»، «دریای طوفانی» و سرانجام «سایههای شفق» ما را با چالشهای پیچیدهای روبهرو خواهد کرد. در واقع عنوان کلی این کلانسناریو و فاز چهارم آنکه همان «سایههای شفق» باشد، یکی است. این در حالی است که تحقق فازهای چهارگانه این کلانسناریو میتواند تعادل شکننده و ناامن موجود را برهم بزند و نهتنها در بحث وضعیت داخلی بلکه در وضعیت منطقهای نیز ما را با چالش روبهرو کند.» او که معتقد است تنها راه برونرفت از این شرایط پیچیده و بحرانی این است که عقلانیت مبنای کار قرار گیرد، در این رابطه توصیههایی ارائه کرده و میگوید: «با این حساب برای خروج از این شرایط پیچیده و بحرانی، لازم است در هر چهار لایه «عاملیتها»، «ساختارها»، «ریختار موجود در لایههای گوناگون حیات سیاسی-اجتماعی» و همچنین «بافدار نظام اندیشگی» بهسمت نوعی پارادایم شیفتهای بنیادین و اساسی برویم چراکه در غیراین صورت بیتردید قادر به عبور از این بحران نخواهیم بود.»
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد