5 - 08 - 2021
همه اصولگرایان در بوته آزمون
نادر کریمیجونی- برای دومینبار است که محافظهکاران با طیفها، سلیقهها و ایدههای گوناگون در ایران، پشت سر یک نفر جمع میشوند او را به قدرت میرسانند و بعد از اینکه فردی را همسو با خود در مصدر ریاستجمهوری قرار دادهاند، ابراز خوشحالی میکنند. پیش از ابراهیم رییسی و در سالهای نهچندان دور همه کسانی که نظرشان به نظر محمود احمدینژاد نزدیکتر بود، او را یاری کردند تا در دوره اول اکبر هاشمیرفسنجانی و در دوره دوم، میرحسین موسوی را شکست دهد و به ساختمان ریاستجمهوری در پاستور راه یابد. هنگامی هم که محمود احمدینژاد نوک حملات تند خود را به سوی اسراییل گرفت و هولوکاست را زیر سوال برد، خواستار نابودی اسراییل شد و حملات تندی علیه اروپا و آمریکا ترتیب داد؛ محافظهکاران از صدر تا ذیل برایش هورا کشیدند و فریاد زدند این همان است که میخواستیم! محافظهکاران در آن هنکام با الفاظ موهن، اصلاحطلبان را مورد خطاب قرار میدادند و میگفتند حالا تماشا کنید که سیستم و ساختار مدیریت ما (محافظهکاران) چگونه ژاپن اسلامی پدید میآورد و با حفظ انقلابیگری و اصولگرایی اسلامی چگونه میتوان ایران را به کشوری قدرتمند، پیشرفته و باثبات اقتصادی- سیاسی- امنیتی تبدیل کرد؛ آنچنان که قدرتمندان و صاحبان ثروت و قدرت در جهان برای مذاکره و پذیرش پیشنهادهای ایران صف بکشند و آنچه ایران میخواهد، در دنیا به اجرا درآید!
مردم نیز با شگفتی اوضاع را دنبال میکردند و میگفتند اگر رسیدن به توسعهیافتگی و پیشرفت و تبدیل شدن به ژاپن اسلامی تا این حد ساده و امکانپذیر بوده چرا دولتهای سیدمحمد خاتمی و اکبر هاشمیرفسنجانی به این مهم دستنیافتند و چرا آنطور که محافظهکاران میگویند انقلابیگری، مشی استکبارستیزی و پایبندی به اصولگرایی برای توسعهیافتگی، تعامل با جهان و همکاری با سرمایهداران و سرمایهگذاران بینالمللی فدا شده است؟
البته بعد از هشت سال زمامداری محمود احمدینژاد اوضاع آنقدر نابسامان، بههم ریخته و بحرانی شد که همان دلواپسانی که در ابتدا برای احمدینژاد هورا میکشیدند، از او فاصله گرفتند و از اینکه به جای ژاپن اسلامی، بنگلادش یا پایینتر از بنگلادش به جامعه ایرانی تحویل داده بودند، ابراز ناراحتی میکردند. روشن بود که همین اصولگرایان و دلواپسان که در ابتدا به احمدینژاد نزدیک و نزدیکتر بودند، در انتها آنقدر از احمدینژاد فاصله داشتند که حاضر به پذیرش یا مشارکت در پذیرش مسوولیت رفتارهای احمدینژاد و نزدیکانش نبودند و چنان شایعه متواتر آن بود که میگفتند همراهان، وزیر و نزدیکان محمود احمدینژاد اگر میخواهند در انتخاباتها تایید صلاحیت شوند، باید از همفکری با او بیزاری بجویند.ابراهیم رییسی دومین فردی است که تقریبا تمام محافظهکاران، اصولگرایان و دلواپسان پشت سر او جمع میشوند و با صدای بلند فریاد میزنند این همان است که ما میخواستیم و او میتواند با حفظ انقلابیگری و اصولگرایی ارتدوکس، با مدیریت مردمی و جهادی، جوانگرایی و استکبارستیزی، ایران را به اوج قلههای افتخار برساند. نکته جالب آن است که در فهرست احتمالی کابینه دولت سیزدهم، نام همه رقبای ابراهیم رییسی و نزدیکان او، افراد شاخص طیفهای اصولگرا، محافظهکار و… به چشم میخورد و گویی رییسجمهور تلاش دارد تا همه طیفها و جبهه اصولگرا را با خود همراه سازد و با ظرفیت همه ایشان، به اهدافی که وعده آن از سوی چهرههای ارشد اصولگرا و دلواپس داده شده، دستیابد؛ در عین حال اصولگرایان و محافظهکاران در موضعگیریهای اخیر خود خوشحالی خود را از رسیدن سیدابراهیم رییسی به صندلی ریاستجمهوری پنهان نکرده و با صدای بلند از آمدن سالهای خوشی و راحتی پس از یک دوره زندگی سخت مردم ایران سخن میگویند. بر این پایه ابراهیم رییسی که میخواهد امروز فهرست کابینه خود را اعلام و رسانهای کند، آنچنان که خود وعده داده، قرار است با به روی کار آوردن یک دولت تحولی، روزهای روشن و شیرینی برای شهروندان ایرانی به همراه بیاورد و در عین حال وجهه استکبارستیزی و انقلابی خود و کشور ایران را همچنان حفظ کند. اما آیا واقعا این امر ممکن است؟ دستکم واقعیتهای موجود و آنچه به عقل میرسد، موفقیتی قابل پیشبینی و تضمین شده برای ابراهیم رییسی و همفکرانش نشان نمیدهد و آنطور که اصولگرایان و دلواپسان میگویند، نمیتوان از هماکنون موفقیتی تضمین شده و قطعی برای رییسی در نظر گرفت.
از این بابت دو وضعیت برای آینده رییسی و دولت قابل تصور است؛ یا آنکه با رعایت معیارهای اصولگرایی و همانطور که وعده داده است ایران را به آرامش اقتصادی، رفاه وتوسعه سیاسی- اقتصادی برساند و جایگاه کشور را در صدر قرار دهد و یا آنکه در رسیدن به این رفاه و موفقیت، ناکام بماند و به سرنوشت محمود احمدینژاد دچار شود. موقعیت سومی هم هست که مانند سالهای آخر محمود احمدینژاد برخی اصول و رویههای انقلابیگری را برای رسیدن به موفقیت، فدا کند و تعامل با قدرتمندان را به مبارزه ترجیح دهد. در این صورت هم ممکن است همه یا درصدی از موفقیت وعده داده شده حاصل شود یا باز هم ناکامی گریبان انقلابیون را بگیرد.
به جز وضعیت نخست، هر یک از دو وضعیت دیگر یعنی ناکامی و یا عدول از مشی انقلابیگری رخ دهد، باید اذعان کرد که شیوه مدیریتی و وعدههایی که اصولگرایان و دلواپسان در مورد اداره کشور با حفظ معیارهای انقلابی و استکبارستیزی میدهند، چندان کارآمد نیست و آنطور که چهرههای ارشد و شاخص محافظهکار ادعا میکنند نمیتوان با حفظ انقلابیگری، کشور را به رشد و توسعه رسانید.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد