12 - 11 - 2024
عصر جدید جهانی!
فرانسیس فوکویاما، فیلسوف سیاسی مشهور و نظریهپرداز پایان تاریخ که در سال 2016 و همزمان با انتخاب ترامپ بهعنوان رییسجمهوری آمریکا معتقد بود؛ او آمده است تا همهچیز را خراب کند، حالا در تازهترین تحلیل خود انتخاب مجدد ترامپ را عصر جدیدی برای ایالاتمتحده و
جهان میداند.
به گزارش فرارو به نقل از فایننشالتایمز، فوکویاما اظهار داشته که پیروزی بزرگ دونالد ترامپ و حزب جمهوریخواه نویدبخش تغییرات بنیادین در سیاستهای کلیدی آمریکا از مهاجرت گرفته تا روابط با اوکراین است. اما اهمیت این انتخابات فراتر از سیاستهای خاص است. این انتخابات درواقع نوعی مخالفت جدی رایدهندگان آمریکایی با برداشتهای لیبرالیسم و مفهوم «جامعه آزاد» محسوب میشود؛ مفهومی که از دهه ۱۹۸۰ تاکنون تغییرات زیادی را پشتسر گذاشته است.
در سال ۲۰۱۶، وقتی دونالد ترامپ به ریاستجمهوری رسید بسیاری آن را رویدادی استثنایی دانستند. او با رقیبی رقابت میکرد که او را چندان جدی نمیگرفت و همچنین اکثریت آرای عمومی را نیز بهدست نیاورده بود. با پیروزی جو بایدن در سال۲۰۲۰ به نظر میرسید که آمریکا به روال معمول خود بازگشته و دوران پرتنش ترامپ بهسر آمده است. اما نتایج اخیر نشان میدهد که شاید این دوره بایدن بوده که استثنایی محسوب میشد. اکنون، دونالد ترامپ با حمایت گسترده مردم و شناخت کامل آنان از شخصیت و برنامههای او درحال آغاز دورانی تازه در سیاست آمریکاست که ممکن است بر جهان نیز تاثیر بگذارد.
در این انتخابات، دونالد ترامپ نهتنها اکثریت آرا را کسب کرده بلکه ایالتهای کلیدی را نیز از آن خود ساخته است. از سوی دیگر، جمهوریخواهان بار دیگر کنترل سنا را بهدست آوردهاند و انتظار میرود اکثریت مجلس نمایندگان را نیز حفظ کنند. با توجه به حضور پرقدرت جمهوریخواهان در دیوانعالی، این حزب اکنون به تسلط بر تمام شاخههای اصلی حکومتی نزدیک شده است.
دوران نوین در تاریخ آمریکا به چه معناست؟
در بخش دیگری از صحبتهای فوکویاما آمده است: دونالد ترامپ و هوادارانش اکنون در تلاشند تا با بازگشت به محافظهکاری، لیبرالیسم کلاسیک را بازتعریف و جامعه آزاد آمریکا را از منظری جدید تفسیر کنند. این تفسیر پایبند به اصول اولیه است و در برابر این تحریفات ایستادگی میکند. در عین حال، تحولات بازار کار و حرکت بهسوی اقتصاد مبتنی بر اطلاعات، تغییرات عمیقی در ساختارهای شغلی پدید آورده است. در دنیای امروز، جاییکه اکثر افراد بهجای کار بدنی در کارخانهها، پشت رایانهها کار میکنند زنان فرصتهای برابر بیشتری یافتهاند. این تغییرات ساختار قدرت در خانوادهها را نیز دگرگون کرده و توجه جامعه را به دستاوردهای زنان معطوف ساخته است. این تحولات همراه با برداشتهای گاه نادرست از لیبرالیسم، تاثیرات عمیقی بر ساختارهای اجتماعی و قدرت سیاسی داشته است. طبقه کارگر که زمانی خود را نماینده سیاستهای مترقی میدانست احساس کرد احزاب چپ دیگر صدای واقعی آنان نیستند و بهسوی احزاب راست گرایش پیدا کرد. حزب دموکرات نیز که زمانی پشتیبان طبقه کارگر بود بهتدریج به حزبی با محوریت متخصصان تحصیلکرده شهری تبدیل شد و ارتباط خود را با پایگاه سنتیاش از دست داد.
این روند نهتنها در آمریکا بلکه در اروپا نیز قابلمشاهده است. در کشورهایی چون فرانسه و ایتالیا، کارگران و رایدهندگان سابق احزاب چپ، اکنون بهسمت چهرههای ملیگرایی همچون مارین لوپن و جورجیا ملونی روی آوردهاند. این افراد از نظام تجارت آزاد که بهزعم آنان امنیت شغلی و معیشتشان را تهدید کرده ناراضیاند و از احزاب پیشرو که بیشتر به موضوعات جهانی و محیطزیست میپردازند و مشکلات قشر کارگر را کمتر مورد توجه قرار میدهند دلسرد شدهاند.
این تحولات اجتماعی گسترده در الگوهای رایگیری اخیر آمریکا نیز بهوضوح نمایان شد. پیروزی جمهوریخواهان عمدتا بر پایه حمایت طبقه کارگر سفیدپوست بهدست آمد اما نکته جالب اینجاست که دونالد ترامپ توانست درصد قابلتوجهی از کارگران سیاهپوست و لاتین را نیز بهسوی خود جذب کند. برای بسیاری از این رایدهندگان، تعلق طبقاتی اهمیتی بیش از نژاد یا قومیت داشت. برای مثال یک کارگر لاتین ممکن است دلیلی برای حمایت از لیبرالیسم پیشرو که مدافع مهاجران غیرقانونی و منافع زنان است، نیابد.
از سوی دیگر و از منظر جهانی، دونالد ترامپ یک حمایتگرای سرسخت است و از نظر او «تعرفه» یکی از زیباترین واژههای زبان انگلیسی است. او پیشنهاد کرده که تعرفههای ۱۰ تا ۲۰درصدی را بر تمامی کالاهای وارداتی، فارغ از کشور مبدا، اعمال کنند؛ اقدامی که برای اجرا به تایید کنگره نیاز ندارد. اقتصاددانان بسیاری هشدار دادهاند که این سیاستهای حمایتگرایانه میتواند تاثیرات منفی عمیقی بر اقتصاد آمریکا داشته باشد که میتوان به افزایش تورم، کاهش بهرهوری و تضعیف اشتغال اشاره کرد. علاوه بر این، تعرفههای سنگین ممکن است موجب واکنش تلافیجویانه دیگر کشورها شود و به افت شدید تجارت و کاهش درآمد منجر گردد. دونالد ترامپ ممکن است در مواجهه با پیامدهای این سیاستها مجبور به عقبنشینی شود اما او میتواند برای پوشاندن واقعیتهای ناخوشایند همچون کریستینا فرناندز کرشنر، رییسجمهور سابق آرژانتین به دستکاری آمارها روی آورد.
سیاست خارجی آمریکا نیز در دوران ترامپ دستخوش تغییرات عمدهای خواهد شد. در این میان اوکراین احتمالا بزرگترین بازنده خواهد بود چراکه ترامپ ممکن است با قطع کمکهای نظامی، این کشور را به پذیرش شرایط روسیه وادار کند. او همچنین در محافل خصوصی تهدید کرده که آمریکا را از ناتو خارج خواهد کرد یا دستکم به ماده «۵» این پیمان (که مبنای دفاع مشترک است) پایبند نخواهد بود. نبود رهبری آمریکا، توانایی ناتو را در مقابله با تهدیدات روسیه و چین تضعیف کرده و نظم جهانی را به چالش خواهد کشید. این تغییرات میتواند پوپولیستهای اروپایی همچون «آلترناتیو برای آلمان» و «اجتماع ملی» فرانسه را نیز تقویت کند.
همپیمانان آسیایی آمریکا نیز از این تغییرات بینصیب نخواهند ماند. هرچند ترامپ رویکردی سختگیرانه نسبت به چین دارد اما از قدرت رهبری شی جینپینگ تحسین میکند و شاید به توافقی بر سر تایوان رضایت دهد. با وجود تمایل کم او به استفاده از نیروی نظامی، خاورمیانه ممکن است یک استثنا باشد چراکه احتمالا از سیاستهای جنگطلبانه بنیامین نتانیاهو علیه حماس، حزبالله و ایران پشتیبانی کامل خواهد کرد.
فوکویاما همچنین در پایان خاطرنشان میکند: پیروزی قاطع جمهوریخواهان از ریاستجمهوری تا سنا و احتمالا مجلس نمایندگان، تاییدی بر دیدگاههای ترامپ خواهد بود و آزادی عمل بیشتری به او میبخشد. امید میرود که نهادهای بازدارنده همچنان بتوانند مانعی بر سر راه او ایجاد کنند. با این حال، شاید لازم باشد تا بحران به نقطهای از وخامت برسد تا فرصتی واقعی برای بازسازی و بهبود نهادها و بازگشت به دموکراسی فراهم شود.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد