1 - 05 - 2017
دوم خرداد دیگری در راه است
فاطمه بیکپور- مصطفی تاجزاده از مردان اصلی دولت اصلاحات؛ مردی با مقبولیت بالا که حدود هشت سال از صحنه سیاسی کشور دور بود و حالا یک سال است پس از آزادی از بازداشت هفت ساله، مجددا برخی فعالیتها و تحلیلهای خود از فضای سیاسی، اجتماعی کشور را آغاز کرده است. با توجه به اینکه تا حدود سه هفته دیگر دو انتخابات سرنوشتساز شورای شهر و ریاستجمهوری را پیشرو داریم که شورای شهر حساسیتبرانگیزتر نیز شده، به سراغ تاجزاده رفتیم تا جدا از فرآیند و پیامد برگزاری این دو رویداد مهم، نظرات ایشان را درخصوص شرایط کنونی کشور جویا شویم. گفتوگوی «جهانصنعت» با معاون سیاسی وزیر کشور دولت اصلاحات را در ذیل میخوانید.
به نظر شما مردم چه کسی را باید به شورای شهر بفرستند؟ با توجه به نوع کاندیداها یکی از انتقادها این است که ورزشکاران، خبرنگاران یا اعضای جوان و بیتجربه احزاب تازهتاسیس چرا باید کاندیدا شوند؟
در دورههای قبلی برخی تخصصی در حوزه شهری نداشتند ولی بسیار مثبت عمل کردند. اینکه دو مقوله «سیاسی بودن» یا «متخصص بودن» را در مقابل هم قرار دهیم کاری خطرناک است. ما نیاز به آدمهایی داریم که در یک زمینه تخصص داشته باشند چون مدیریت شهری با موارد و تخصصهای زیادی سر و کار دارد. در عین حال باید کسانی باشند که با مسایل کلان کشور آشنا باشند. به خصوص با پشتوانهای سیاسی وارد شوراها شوند تا مرعوب دولت پنهان نشوند. یعنی با اولین تلفن، تا آخر دوره خدمتشان از پیگیری تخلفات منفعل نشوند. همچنین روحیه کار جمعی داشته باشند و محدودیتها و فرصتها را به خوبی بشناسند.
جایی عنوان کردید که قرار دادن سیاسیون مقابل متخصصان خطرناک است،
منظورتان چیست؟
اینکه بگوییم اعضای شورا صرفا باید متخصص باشند غلط است یا اینکه بگوییم فقط سیاسی باشند. میتوانیم از هر قشری افرادی را در شورا داشته باشیم. سیاستمدارانی را داریم که در زمینهای متخصصاند یا متخصصانی داریم که اهل سیاست هم هستند. ما غیر از دانش به وجود روحیه فسادستیز و مقاوم هم نیازمندیم چون شورا پر از رانت است و افراد زیادی سعی میکنند اعضا را بخرند یا مرعوب و ساکتشان کنند. در واقع افرادی باید باشند که بتوانند در مقابل این فشارها مقابله کنند.
دولت پنهان واژهای چندوجهی میتواند باشد، مقصود اصلیتان چیست؟
کسانی که باندهای قدرت را تشکیل میدهند و سعی دارند از مناصب قدرت حداکثر بهره و رانت را ببرند و گاهی سواستفاده هم بکنند، بدون اینکه در مقابل مشکلاتی که پیش میآورند پاسخگو باشند. آنها میکوشند از طربق نهادهای خاص و قدرتمند، منویات و اهدفشان را پیش ببرند و روش کارشان هم این است که یا آدمها را تطمیع میکنند یا تهدید.
شما عملکرد شورای شهر قبلی را بررسی کرده اید؟
شخصا خودم نه اما دوستان اصلاحطلب ما در مجموعه این کار را کردهاند. برای اینکه بتوانند لیست مناسبی برای انتخابات شورا ارائه کنند مباحث متنوع و متعددی را دنبال کردهاند. یکی عملکرد اعضای فعلی شوراها را از منظر اینکه آلودگی اقتصادی نداشته باشند، بررسی کردهاند نه فقط فساد آشکار بلکه این هم مهم است که از رانتها هم بهره نبرده نباشند. دوم از منظر اینکه چه مقدار با برنامههای ما برای آینده شهرها در چهار سال آینده هماهنگ هستند و چطور میخواهند مشکلات فراوان این شهرها را حل کنند.
چقدر در شورای قبلی اعضا توانستند در برابر دولت پنهان مقابله کنند و مرعوب نشوند، اگر عملکردشان صحیح بود آیا مسایلی همچون فاجعه پلاسکو یا املاک نجومی یا استخدامهای بدونضابطه در مترو باید پیش میآمد؟
وجود فضای نسبتا آزاد باعث شده کسانی را در شورا و مجلس داشته باشیم که جلوی فساد ساکت ننشینند و اعتراض کنند و آن را افشا سازند. هر فسادی هم که علنی شود به معنای این است که دیر یا زود باید عاملانش محاکمه شوند چون کسی نمیتواند در مقابل افکار عمومی بایستد. خوشبختانه در این دوره افرادی بودند که فسادها را علنی کردند، در حالی که مطمئنا در شوراهای قبلی هم، چنین فسادهایی رخ داده ولی صدایی از اعضای شورا درنیامد و این یک امتیاز برای این دوره است. فضای مجازی هم بسیار در این روشنگری نقش داشته و به جلوگیری از وقوع فسادهای بیشتر کمک کرده است. این دو عنصر کمک کرده تا در حال حاضر کمتر فسادی رخ دهد و علنی نشود. امیدواریم بتوانیم به این طریق از گسترش فساد در جمهوری اسلامی جلوگیری کنیم.
تعداد افرادی که در شورای شهر یا مجلس فساد را فریاد زدند بسیار کم هستند آیا تنها مطرح شدن فساد کافی است؟ وقتی تعداد افشاکنندگان بسیار کم است و کسی نتوانسته در شورای شهر قبلی قالیباف را استیضاح یا برکنار کند یا اقدامی محکم انجام ندادند تا تخلفات و قصور خود را بپذیرد یا در همین مجلس طرح تفحص از شهرداری رای نیاورد و پرونده به راحتی با لابیهای شهرداری بسته شد، در این صورت مطرح کردن فساد چه کارآیی دارد؟
الان پرونده املاک نجومی در قوه قضاییه در حال پیگیری است. مساله دیگر این است که علاوه بر اینکه باید بیتالمال را برگردانیم، مهمتر این است که هزینه فساد را آنقدر بالا ببریم تا دیگر تکرار نشود. مطمئنم شورای شهر آینده چه در اختیار اصلاحطلبان باشد چه اصوگرایان، دیگر شهردار آینده جرات نخواهد کرد که چهار هزار نفر را بدون ضابطه استخدام کند. برای اینکه میداند دیر یا زود عملش افشا خواهد شد و آبرویش خواهد ریخت. وقتی در دولت اصلاحات قتلهای زنجیرهای پیش آمد یک مساله این بود که با عاملانش برخورد شود ولی مساله مهمتر این بود که این اتفاق دیگر رخ ندهد که الحمدلله دیگر رخ نداد. الان هم به این دستاورد بیشتر میبالیم تا اینکه بگوییم چند نفر محاکمه شدند. اگرچه انتقادهایی جدی در زمینه کیفیت رسیدگی به عاملان این ماجرا از قوهقضاییه داریم اما عدم تکرار قتلها برای ما مهمتر بود و اینکه آن سازوکار فاسد برچیده شد.
شما معتقدید همین بلندگوهای کمی که فساد را فریاد میزنند برای جلوگیری از افزایش یا مقابله با آن کافی هستند؟
خیر، مطمئنا هرچه این بلندگوها بیشتر باشد بهتر است. برای همین است که در این دوره از انتخابات تمام اصلاحطلبان نسبت به تهیه لیستی دقیق حساسند و میگویند تنها پاکدست بودن افراد برای ورود به لیست کافی نیست و نیاز به کسانی است که ظرفیت جنگیدن با فساد را هم داشته باشند.
مساله اصلی همین است. در دوره قبلی انتخابات مجلس لیستی از سوی اصلاحطلبان تحت عنوان «لیست امید» با افردی ناشناختهتر در سراسر کشور تهیه شد اما چند نفر از آنها واقعا در مقابل فساد و رانت فریاد زدند و سکوت نکردند؟ در همین تهران تعداد بسیار کمی از اصلاحطلبان پای حرفشان ایستادند و در مقابل تخلفات متعدد از جمله قوه قضاییه سکوت نکردند و هزینه دادند. چرا تعداد این آدمها در مجلس این قدر کم است؟
در زمان بسته شدن لیست امید با محدودیتهای زیادی در انتخاب افراد مواجه بودیم و شرایط سیاسی خاصی نیز بر کشور حاکم بود و میخواستیم با همه محدودیتها لیستی کامل ارائه کنیم تا تندروها و تحریمسازان نتوانند به مجلس راه یابند. یعنی کسانی که حاضرند کشور درگیر جنگ شود ولی رقیبشان پیروز نشود. به این هدف هم رسیدیم ولی حالا دستمان باز است که افرادی را در لیست قرار دهیم که در دفاع از حقوق شهروندان و مبارزه با فساد با صدای بلندتری حرف بزنند و حقوق ملت را مطالبه کنند.
نظرتان در مورد ثبتنام روزنامهنگاران حوزه سیاسی و فرزندان روسای احزاب اصلاحطلب و جوانان عضو این حزبها در انتخابات چیست، به نظرتان وقتی بسیاری از آنها نه تخصص مسایل و معضلات شهری و نه تجربه و رزومه خاصی دارند، چگونه و چرا باید به آنها اعتماد کرد و رای داد؟
یکی از مشکلات بزرگ ما این است که جامعهای به شدت سیاسی داریم، در حالی که احزاب به شدت ضعیف هستند. در واقع احزاب باید در انتخاباتها فعال باشند نه افراد و باندها بهطور مستقل. الان همه به همه چیز اعتراض داریم، درحالی که قبول نداریم بخشی از مشکلات مربوط به خودمان است. از سوی دیگر شوراها بنگاه کاریابی نیستند که به هر حزب یک کرسی بدهیم. حزبی عمل کردن بسیار خوب است اما شایستهترین افراد باید در راس امور قرار گیرند و وارد شوراهای شهر شوند. آدمها استعدادهای متفاوتی دارند و وظیفه ما این است که آنها را به دقت رصد کنیم و بشناسیم که هر فرد برای چه قسمتی مناسب است. الان اگر بنده برای انتخابات شورا کاندیدا میشدم آیا خوب است یا بد؟ آیا جلوی فساد میایستادم؟
از نظر من بله خوب بود و قبلا نشان دادید که فسادستیز هم هستید چراکه تجربه لازم اجرایی و مقبولیت جمعی را دارید.
یک دلیل مهمش این است که من یک آدم
حزبی هستم.
شما سابقه دارید و رزومهای که از خودتان به جا گذاشتید نشاندهنده عملکرد آیندهتان خواهد بود، ولی اینکه جوانی۳۵، ۳۶ ساله صرفا برای عضویت در یک حزب کاندیدا شود چه معنایی دارد؟
ما در مشارکت جمعی افراد را کمکم شناختیم، یعنی در فراز و نشیبهای سیاسی مختلف. خوشبختانه یا متاسفانه در کشوری زندگی میکنیم که بین گرفتن پست سیاسی تا زندان رفتن فاصله چندانی وجود ندارد. چون چنین شرایطی وجود دارد پس آدمها را راحتتر میتوان شناخت. ممکن است در تشخیص برخی موارد اشتباه کنیم اما بنا را میتوان بر این گذاشت که آدمهایی را انتخاب کنیم که هم سیاسی باشند، هم کاردان و بفهمند که فضای شهری و مدیریت بر آن یعنی چه و زمانی که با فسادی مواجه شدند فریاد بزنند و بایستند. ما نامزدهای خوبی داریم، ولی روحیه مقابله با فساد را ندارند. متاسفانه تعداد افرادی که به هر قیمت در برابر فساد بایستند و برایش هزینه بدهند، زیاد نیست. به همین دلیل در طول یک سال گذشته از تنها کسی که در شورا همیشه به نیکی یاد کردم آقای رحمت الله حافظی بود، در حالی که ایشان همحزب ما نیست. اما همیشه از وی تمجید کردهام تا سایر همحزبیهای ما بفهمند که مبارزه با فساد ربطی به همجناحی بودن با ما ندارد و هرکسی پرچم مبارزه با فساد را بلند کند، باید از وی دفاع کرد تا بقیه به این کار تشویق شوند. پس با نظر شما از این جهت موافقم که اگر یک نفر به صرف اینکه عضو حزبی باشد بخواهد سهمیه بگیرد و در لیستی قرار گیرد و وارد شورا شود کاملا اشتباه است. اما اگر ما و دیگران تشخیص دادیم که یک نفر صلاحیت عضویت در شورا دارد و عضو حزبی هم باشد دیگر اشکالی ندارد که در لیست قرار گیرد.
با توجه به گفتههای شما هم بسیاری از کسانی که عضو احزاب اصلاحطلب هستند و کاندیدا شدند و تایید صلاحیت هم گرفتند واقعا نه کارآمدی دارند و نه رزومهای که بشود بر مبنای آن به آنها اعتماد کرد. در حالی که شورا یک مرکز فسادخیز و رانتدار است.
به همین دلیل است که بنده و چند نفر دیگر از دوستانمان به شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان نامهای دادیم مبنی بر اینکه این شورا حتما حساسیت بیشتری نسبت به سالهای قبل در انتخاب نامزدها و بستن لیست داشته باشد و افراد شایسته را برگزیند.
چه تضمینی وجود دارد که دوباره خاطره لیست امید تکرار نشود؟ بسیاری از مردم دوست ندارند به کسانی رای دهند که مطمئن هستند بخاری از آنها بلند نخواهد شد و همانند بسیاری از نمایندگان مجلسی که با استفاده از لیست امید وارد شورا شدند و اقدام شایستهای انجام ندادند، رای مردم را دور نزنند و صرفا نظارهگر فساد نباشند. چه تضمینی است که این لیست شورا هم مثل آن لیست نشود؟
من از لیست امید دفاع میکنم نه به این معنا که افراد شایستهتری برای ورود به لیست نبودند، بلکه ما کار جمعی بزرگی انجام دادیم و پیروز شدیم. حالا بعضی جاها اشتباهاتی هم داشتیم مثل تیم فوتبالی که در مجموع خوب بازی میکند و بازی را هم میبرد درعین حال دوتا از بازیکنانش بد بازی میکنند و دوتا اشتباه هم میکنند. فقط این را نبینید که چرا بقیه مثل مطهری و صادقی نیستند. زوایای دیگر را نیز ببینید. مثلا اگر لیست امیدی نبود و ما پیروز نمیشدیم در همین انتخابات شوراها بیش از ۹۰درصد اصلاحطلبان رد صلاحیت میشدند یا در هیاتهای اجرایی یا در هیاتهای نظارت حضور نمایندگان فراکسیون امید باعث شده این تعداد افراد شایسته تایید صلاحیت شوند. در کمیسیون احزاب هم وجود لیست امید باعث شد تا اکثریت اعضای این کمیسیون در اختیار اصلاحطلبان قرار گیرد. در دفاع از آزادی مطبوعات نیز اتفاق بزرگی افتاده است. ما نباید این برد ارزشمند را با محقق نشدن برخی انتظاراتمان کوچک قلمداد کنیم. هفتم اسفند مردم مسیر مدیریت کشور را متحول کردند و نشان دادند که اکثریت جامعه نظرشان به چه سمتی و چه کسانی است و چه جناح و تفکری در اقلیت هستند. با وجود این باید از ورود افراد فرصتطلب به فهرست اصلاحطلبان جلوگیری کرد و در این مساله که میفرمایید شکی نیست. ما تجربه انتخابات مجلس را داریم و حالا تعداد کسانی که تایید شدهاند آنقدر زیاد است که به راحتی میشود افراد صالح را انتخاب کرد. مشکل تازه این است که تعداد افراد شایسته زیاد است و انتخاب ۲۱ نفر کار بسیار دشواری است و بعضی از دوستان باید داوطلبانه کنار بکشند. برخلاف انتخابات مجلس که شورای نگهبان همه را قلع و قمع کرده بود و کسی نمانده بود.
یکی از واکنشها به ثبت نام روزنامهنگارها این بود که روزنامهنگار باید خودش افشاکننده فساد و واسطه اطلاعرسانی به مردم باشد و وقتی وارد حلقه قدرت شود خودش هم خواهناخواه درگیر فساد یا رانت خواهد شد. به خصوص که حالا روزنامهنگارانی ثبتنام کردهاند که حتی حوزه فعالیتشان نیز شهری یا اجتماعی نبوده است.
اگر ما در جامعهای کاملا دموکراتیک زندگی میکردیم، میشد گفت که چنین نگاهی کاملا منطقی است و هر کسی باید در جایگاهی قرار گیرد که تخصصش را دارد، اما حالا همین افرادی که در احزاب مختلف عضو هستند، واقعا چند درصد از متخصصان ما را تشکیل میدهند؟ از طرف دیگر آیا میتوان تنها افراد غیرحزبی اما متخصص را وارد شورا کرد؟ بدون شک خیر. البته در نظام دموکراتیک هر کسی میتواند کاندیدا شود و نمیتوانیم به کسی بگوییم که چرا کاندیدا شدهای. یکی هم شاید علاوه بر تخصصش در روزنامهنگاری، خودش نیز انسان شایستهای باشد و کسی نمیتواند جلویش را بگیرد. اما نظر شخصی من این است که هر کس میبایست در جایی که تخصصش را دارد قرار گیرد و راه پیشرفت جامعه هم از همین مسیر میگذرد.
از پرسشهای شورای شهر که بگذریم دو مساله مهم است که کشور پس از رخ دادن آنها دچار تحولات بزرگی خواهد شد. یکی آنکه در دوره گذشته انتخابات ریاستجمهوری آیت الله هاشمیرفسنجانی با حمایت کامل از حسن روحانی زمینهساز انتخاب ایشان توسط مردم شد، حال انتخابات و در کل ایران پس از هاشمی را چگونه ارزیابی میکنید؟
بنده معتقدم اگر این شور و علاقهای که در مردم برای پیگیری اخبار و مسایل سیاسی روز به وجود آمده ادامه باید، هیچ نگرانی از خلا وجود آیتالله هاشمی وجود نخواهد داشت. حتی این را هم در نظر بگیرید که فضای خاصی که پس از فوت آقای هاشمی در جامعه به وجود آمد، میتواند به یاری ما بیاید. برای همین چندان نگرانی بابت انتخابات ندارم و پیشبینیام این است که آقای روحانی با رای خوبی مجددا انتخاب خواهد شد. اتفاقا کاندیداتوری آقای رییسی را نیز از عوامل این پیشبینیام میدانم و معتقدم با دوگانه و تقابل رییسی با روحانی، دوم خردادی دیگر رخ خواهد داد. آیا شما فکر میکنید مردم تصمیم خواهند گرفت که تمام ایران مثل مشهد شود و منش و روش و بینش کسی مثل علمالهدی حاکم شود؟ میخواهم در مورد اقتصاد کشور و میزان اختیارات رییسجمهور در این زمینه مسالهای را عنوان کنم. اقتصاد ایران در حال حاضر به سه بخش تقسیم شده است که تنها یکسومش در اختیار دولت است، یکسومش در اختیار نهادهایی است که به هیچ کجا پاسخگو نیستند، عمومی هستند اما دولتی نیستند. یعنی شما از آستان قدس رضوی شروع کن تا بنیاد مستضعفان. یکسوم دیگر هم در اختیار بخشخصوصی است. انتخاب حسن روحانی به این معنا خواهد بود که آن یکسوم دولتی استقلال خود را حفظ کند و با پیوند با بخشخصوصی حرف اول را در اقتصاد کشور بزند و امکان سرمایهگذاری و رونق اقتصادی را فراهم کند. از آن طرف انتخاب رقیب روحانی به این معنا خواهد بود که یک سومی که در اختیار دولت است، با آن یکسومی که به هیچ کس پاسخگو نیست، پیوند بخورد و عملا دوسوم اقتصاد را در اختیار بگیرند و در مقابل، بخشخصوصی را تضعیف خواهند کرد و همچنان از پاسخگویی به مردم طفره خواهند رفت.
حالا دولت روحانی در صورت انتخاب مجدد از سوی مردم با آن یکسوم که به هیچ نهادی درخصوص عملکرد خود پاسخگو نیستند، چگونه رفتار خواهد کرد؟
در وهله اول از همین یکسومی که حق مردم است و در اختیارش است، به نفع مردم استفاده و با حمایت از بخشخصوصی اقتصاد را پویا خواهد کرد. در وهله دوم وظیفهاش محدود و مهار و قانونمند کردن دولت پنهان و آن نهادهای خاص خواهد بود. اگر نمیتوانست این کار را بکند، پس نباید تورم از ۳۵ درصد به هشت میرسید. بنابراین دولت روحانی نشان داده که میتواند، اما این پروژه یعنی گسترش اختیارات دولت در اقتصاد. باید آرامآرام به وقوع بپیوندد و ایدهآل ما یکشبه محقق نخواهد شد. کاهش تورم، رشد اقتصادی، تولید سالانه ۷۰۰ هزار شغل، آزادسازی نفت از تحریمها و فروش بالای نفت، تعامل با دنیا و دیگر اثرات مثبت دولت روحانی موید تفسیر بنده است. انشاءالله آقای روحانی برای تداوم این روند رای خواهد آورد. مردم نیز خواهان جبران فقدان آقای هاشمی هستند و پس از آن مراسم تشییع پیکر باشکوه، به خوبی خلا او را پر کردهاند و به نظر من در ۲۹ اردیبهشت هم این حرکت را ادامه خواهند داد. دلیل اینکه دلواپسان نمیخواهند روحانی مجددا رای آورد همین موفقیتهای او و محدود شدن دولت پنهان است.
همیشه با گزارهای به نام انتخاب بین بد و بدتر مواجهایم. آیا شما معتقدید روحانی واقعا خوب است یا ما مجبوریم حسن روحانی را
انتخاب کنیم؟
حقیقت این است که آقای روحانی گزینه ایدهآل من نیست و مهندس موسوی، رییسجمهور مطلوبم در این شرایط است اما معنای سخنم این نیست که به دلیل عدم حضور مهندس موسوی بخواهم بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنم. عملکرد آقای روحانی بهگونهای بوده که قابل دفاع است و میشود به ایشان رای داد. در این چهار سال توانستیم به بسیاری از حقوق سیاسی خود دست پیدا کنیم. البته با شرایط ایدهآل بسیار فاصله داریم ولی همین امنیت نسبی مطبوعات در دولت ایشان، فعالیت آزاد احزاب یا مقاومت در برابر فیلتر شدن شبکههای اجتماعی را نمیشود نادیده گرفت. اینها کارهای
بزرگی است.
ایشان وعدههایی را هم دادند که نتوانستند به آن عمل کنند.
به بسیاری از وعدهها هم عمل کردند. اگر منظورتان وعده رفع حصر است که این کار اصلا در حوزه اختیارات رییسجمهور نیست و ایشان هم گفته تمام سعیاش را برای تمام شدن حصر خواهد کرد و انصافا هم خیلی تلاش کرده است. به نظر من حصر به زودی تمام خواهد شد و اگر نزدیک انتخابات نبودیم تا به حال اتفاق افتاده بود. عملکرد این روزهای احمدینژاد هم به خوبی نشان میدهد که حصر اقدام درستی بوده یا خیر. اگر رفع حصر قبل از این انتخابات اتفاق میافتاد، قطعا آرای روحانی بیش از پیش میشد و برای جلوگیری از این اتفاق تا به حال دست نگه داشتهاند.
یک مشکل هم این است که چرا برخی وزارتخانههای این دولت با نهادهای موازیشان تعامل برقرار نمیکنند یا این مشکل را حل نمیکنند؟ وزارت اطلاعات خبرنگاری را دستگیر نکرده ولی چرا نمیتواند از دستگیری خبرنگاران و فعالان مدنی توسط نهاد موازیاش
جلوگیری کند؟
در این دولت همان بازداشتها توسط نهادهای خاص و موازی هم بسیار کمتر شده است و در حال حاضر روند بازداشت و دستگیری از دستور کار بسیاری از این نهادها خارج شده دیدند که این پروژه شکست خورده و همین تعداد دستگیریهای اخیر نیز به دلیل این است که بگویند هنوز حضور داریم و از ما بترسید و از این حرفها. ببینید الان نظرشان در مورد اصلاحات چیست. امروز آقای حدادعادل میگوید در نظر رهبری اصلاحات برابر با فتنه نیست. خب چرا این را سال ۸۸ یا ۹۲ نمیگفتید؟ الان رهبری به صراحت میگویند نظامیان حق دخالت در انتخابات را ندارند و نظامیان تقریبا سکوت کردهاند. همین که بنده الان پس از آزادی از زندان میتوانم با رسانههایی مثل شما گفتوگو کنم اتفاق جدیدی است که تا پیش از این سابقه نداشته است. دولت گامهای بسیار بلند و خوبی در این زمینهها برداشته، اگرچه تا رسیدن به شرایطی که مردم انتظارش را دارند راه زیادی مانده و به همین دلیل است که ما مصر به پیگیری اصلاحات هستیم. علی مطهری در جایگاه نایبرییسی مجلس علنا میگوید ممنوعالتصویری محمد خاتمی سندیت ندارد و مطبوعات رعایت نکنند. اینها همه نشانه تغییر است. صداوسیما هم میآید آقای خاتمی را نشان میدهد، چون میخواهد مخاطبان ازدسترفتهاش را بازگرداند. ادمین کانالهای تلگرامی را بازداشت کردند که دولت را بدون رسانه و به رقبای روحانی کمک کنند اما نتیجه عکس گرفتند و مردم را حساستر کردند که هر طور شده پای صندوق بیایند تا آنها دوباره سر کار نیایند. مثل همین سال قبل که به لیست اصلاحطلبان گفتند لیست انگلیسی ولی اکثریت مردم به همین لیست رای دادند.
سوال آخر اینکه دیدگاه تان در مورد حضور ترامپ در آمریکا با توجه به معضلات خاورمیانه و مشکلات سوریه و تهدیدش برای
کشورمان چیست؟
ترامپ پدیدهای است که نهتنها ما بلکه تمام دنیا را نگران کرده است. روسیه و چین و اروپا هم نگران درگیری با آمریکا هستند. سوال اساسی این است که در ۲۹ اردیبهشت آیا مردم کسی مثل ترامپ را انتخاب خواهند کرد یا به کسی رای میدهند که در نقطه مقابل ترامپ و خویشتندار و دوراندیش است، با دنیا تعامل میکند و با همکاری کشورهای دیگر چنان سپر دفاعی برای ایران میسازد که ترامپ فکر حمله به ایران را از سر خود خارج کند. به نظر من اگر احمدینژاد رییسجمهورمان بود، ترامپ قبل از سوریه به ایران حمله میکرد. دنیا پیام ملت ایران را در ۲۹ اردیبهشت میگیرد. به ملتی که به دنبال صلح و آرامش است، نمیشود حمله کرد. آنچنانکه در دولت آقای خاتمی که بوش فکر جنگ با ایران را از سر بیرون کرد اما در دولت احمدینژاد که اوباما طرف ما بود، نهتنها تحریم سختی شدیم بلکه تا سرحد جنگ هم پیش رفتیم. پس نگرانی از این موضوع هم به نوع انتخاب ما در داخل بازمیگردد.
لطفاً براي ارسال دیدگاه، ابتدا وارد حساب كاربري خود بشويد